منطقه ۳ 

منطقه ۳ 

روستاهای دیروز، محله‌های امروز

منطقه ۳ به‌لحاظ تاریخی سابقه روستایی دارد. یعنی بسیاری از محله‌های امروز آن، در گذشته‌ای نه چندان دور روستا‌ بوده و حالا جزئی از شهر شده است. براین‌اساس، بخش زیادی از اراضی این محدوده را زمین‌های کشاورزی تشکیل می‌داده که به‌مرور زمان و با توسعه شهر، به کاربری‌های شهری تغییر یافته‌ است. محدوده منفصل قرقی که اسفند ۹۱ به محدوده شهری پیوست، یکی از جدیدترین الحاقات به این منطقه است. استقرار فضا‌های مهمی مانند ایستگاه راه‌آهن و سیلوی گندم از حدود سال ۱۳۴۰ را می‌توان نقطه عطف این منطقه برای تبدیل پهنه‌های روستایی به بافت شهری و افزایش جمعیت آن دانست. پس از انقلاب به‌دلیل شکل‌گیری شریان‌های مهم منطقه مانند محور گاز، رسالت، طبرسی و مجلسی، تحولات منطقه سرعت گرفت. آرامگاه و باغ‌موزه نادری و آرامگاه خواجه‌ربیع ازجمله مکان‌های هویتی و تاریخی منطقه ۳ است که جمع زیادی از گردشگران و زائران را راهی این منطقه می‌کند. در مساحت ۳۳۰۷ هکتاری شهرداری منطقه ۳ حدود ۴۱۷ هزار نفر زندگی می‌کنند.

 

شکوفایی استعدادهای نوجوانان در ریحانة‌الحسین(ع)
هیئت ریحانة‌الحسین(ع) سال‌ها پیش راه‌اندازی شده و محلی برای کارهای فرهنگی جوانان است اما آقا علیرضا درباره اینکه چرا به فکر راه‌اندازی و اداره هیئتی مذهبی افتاده است، می‌گوید: جاذبه امام حسین(ع) هر قلبی را به خود متمایل می‌کند و می‌تواند کانونی برای گرد هم آمدن هر قشری بشود که بزرگ‌ترین کارها را هم انجام دهند.
برنز جهانی نوجوان محله خواجه‌ربیع در ایام کرونا
سکینه قارداشی، سیزده‌ساله، از دختران مستعد و ورزشکار محله خواجه‌ربیع است. او توانسته است با نمایش توانمندی‌هایش در بخش کاتا خود را به مرزی از آمادگی برساند که در هر رقابتی مطمئن به کسب یکی از عنوان‌های برتر باشد. با این روحیه، پایانی برای زندگی ورزشی‌اش متصور نیست. تا امروز هم پله‌های ترقی و پیشرفت را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشته است و حاصل آن کسب عناوین قهرمانی در مرحله کشوری و بین‌المللی است.
پرطاقتی سپیدپوشان بیمارستان حجازی
تا پیش از سال 1328 کمتر مشهدی‌ای علم برخورد با بیماران روان را داشت. ناآگاهی در اجتماع باعث بروز رفتارهای ناشایستی با این بیماران می‌شد. زنده‌یاد دکتر سیدموسی‌حجازی که شاهد وضعیت این بیماران بود مرکزی درمانی در خیابان آیت‌الله عبادی امروزی برایشان بنا کرد تا خانه‌ای امن برای هزاران بیمار دیگر باشد. در 73 سال گذشته، خیلی از آن‌ها درمان شده و به خانه بازگشته‌اند.
رزمنده شوخ طبع جبهه و راننده پایه یک
قصه شهادت رزمندگان دفاع مقدس را روی خاک ریزها شنیده ایم اما حاج محمود روایت تازه ای از شهادت هم رزمان خود دارد. تعریف می‌کند: گاهی ستون پنجم اطلاعات رفت وآمد نیروهای ایرانی را در اختیار دشمن می گذاشت. همین موضوع باعث بمباران مسیرهای پشت جبهه می شد که خودروهای سبک و سنگین مختلف پشتیبانی در آن تردد می کردند. به خاطر دارم در یکی از همین بمباران ها راننده آمبولانسی که مشغول جابه جایی نیروهای زخمی از خط مقدم بود مورد اصابت ترکش قرار گرفت و جلو چشم خودم به شهادت رسید.
کوچه قطار شهری
بافت عجیب و کوچه‌های تودرتوی معبر طبرسی شمالی 46 خود اهالی را خیلی وقت‌ها سر درگم می‌کند؛ چه برسد به یک غریبه! ساکنان می‌گویند این بافت محصول ساخت‌وساز مردم در زمین‌های کشاورزی قدیم است و برای زندگی مناسب نیست اما به آن خو گرفته‌اند. چهارمتری سجاد و کوچه شهید شاهانی نام قدیم این معبر است که حالا به واسطه مجاورت با ایستگاه قطار شهری، بین عموم مردم به کوچه قطار شهری مشهور است.
همسایه‌های خوب خانه خدا
به مردم که اعتماد کنیم، همه چیز درست می شود. حاج آقا علیرضا نظری این را می گوید و از این جریان تجربه های شیرینی به خاطر دارد. تعریف می کند: فرصت خوبی بود که هرکس خودش را محک بزند. مردم اینجا شاید سرمایه دار و پول دار نباشند اما تا دلتان بخواهد مرام دارند. موردی داشتیم یک از اهالی ارثیه ده میلیونی ای را که به او رسیده بود بخشید یا دانش آموزی همه پول توجیبی اش را که داخل قلک جمع کرده بود برای ساخت مسجد اهدا کرد. یکی هم پول درها و پنجره ها را داد. مرحوم محمدعلی نوروززاده خانه اش را وقف کرده بود که از محل فروش آن بخشی از هزینه ها جفت و جور شد.
گرجی سفلی؛ همیشه میهمان نواز
تا اواخر دهه 60 هنوز گرجی سفلی رنگ و بوی روستا را داشت اما به مرور، مزارع کشاورزی و باغ‌های میوه جای خود را به خانه‌های مسکونی و کوچه‌های تودرتو دادند. علی ایزانلو از قدیمی‌های روستاست که تعریف می‌کند: ما از سال 1365 در این روستا سکونت داشتیم. یادم هست اینجا پر بود از باغ‌های میوه و گندمزار. نوجوانان و جوانان روستا تفریحشان این بود در مزارع گشت‌وگذار کنند و برای رفع خستگی در رودخانه کشف آب‌تنی می‌کردند. به مرور زمان، فاضلاب وارد رودخانه شد. ماهی‌ها و موجودات رودخانه مردند. هر روز و هر ماه و هر سال، آب کشف رود بدتر شد تا آنجا که دیگر کشاورزان برای آبیاری محصولاتشان نمی‌توانستند از آب رودخانه استفاده کنند و زمین‌های خود را قطعه‌قطعه کردند و فروختند.