«افسر» خیابانی است بابیشاز یککیلومتر در مرکز مشهد؛ جایی بین ایستگاه راه آهن و حرم مطهر رضوی. دقیقترش را اگر میخواهید، اینطور میشود: خیابانی که سه خیابان شهیدهاشمینژاد، آیت الله بهجت و بیهقی را قطع میکند.خیابان افسر از دو طرف بسته است. ته شرقی محله به یک بنبست میرسد؛ در نزدیکیهای کوچه نوغان و ته غربی آن به بنبست دیگری میرسد، نزدیکیهای کوچه حسینباشی. آخرین خانه سمت شرقی یک آپارتمان بزرگ است که در گذشته، خانهای بود معروف به خانه «چهلخانواری». از آن خانههای قدیمی که یک حیاط بزرگ با حوض پرآب وسطش و دورتادورش اتاقهایی بود که توی هرکدام از آنها یک خانواده زندگی میکردند با آشپزخانه و سرویس بهداشتی اشتراکی برای همه.
با خواندهشدن خطبه عقد پیوندی جاودان بین این زوج جوان شکل گرفت اما بخش شنیدنی ماجرا این است که محمد در آن روز حتی حاضر نشد از مرخصی استحقاقیاش استفاده کند، مبادا کار زمین بماند. محمد رفعتی دراین باره میگوید: روز عقدمان، روز شیفتم بود. معمولا روز کاری ما از ساعت هفت صبح امروز تا هفت صبح فرداست و من میدانستم روز عقدم باید در محل کارم حاضر باشم. برای همین روز قبل آرایشگاه سادهای رفته بودم. خانواده هم قرار بود کت و شلوارم را با خودشان بیاورند. وقتی برای گرفتن مرخصی ساعتی نزد مافوقم رفتم و گفتم قرار است در مراسم عقدی که در حرم برگزار میشود حاضر شوم، باور نمیکرد عقد خودم باشد و من سر خدمتم باشم!
تا پیش از سال 92 این کوچه منتهی به کوههای جنوبی و سراسر خاکی و بدون سازه بود. از این سال کمکم ساختوسازها پا گرفت اما تا سال 97 هنوز نمیشد نام یک کوچه را بر آن گذاشت. از سال 97 به بعد، ساختوسازها در کوچه بالا گرفت و آپارتمانهای پنجششطبقه یکییکی ساخته شدند. حالا این کوچه که «شهید اکبری» نامگذاری شده است، یکی از پرترددترین کوچههای منطقه9 محسوب میشود. معبر انتهای کوچه هنوز به طور کامل ساخته نشده است و به همین دلیل کوچه اکنون بنبست است.
کوچه عبادی12 از زمان جنگ تحمیلی به نام شهید محمدزاده مزین شده است. این معبر در گذشته به «هشت آباد» شهرت داشته است. نامی برگرفته از باغی به همین نام که در میانه کوچه قرار داشت. به گفته ساکنان قدیمی کوچه، باغ هشتآباد وقفی بوده است. روزگاری دور، زمانی که هنوز مردم در خانههایشان یخچال نداشتند یخدان باغ هشتآباد، یخ تابستانهای مردم را تأمین میکرد. این بوستان یادآور خاطرات تابستانی اهالی کوچه است. پایانه شهدا، مسجد یزدی آبادی و حسینیه آذربایجانیهای تبریز از ظرفیتهای این کوچه به شمار میروند.
مادر شهید ضابطی از عیدغدیرهایی که خانه پدرهمسرش کلی برو بیا داشت؛ از همان سال اولی که عروس ضابطیها شدم، روز عیدغدیر از 9صبح تا 11شب منزلشان پر از میهمان بود. من و سه جاری دیگرم و خواهرهای همسرم از صبح تا شب سر پا بودیم. پدرشوهرم سینی بزرگی را روی کرسی میگذاشت و آن را پر از دوزاری میکرد. آنقدر میهمان داشتند که وقتی شب میشد، ظرف عیدی خالی شده بود. من سر از پا نمیشناختم؛ از ته دل خوشحال بودم که به یکی از فرزندان نسل حضرت فاطمه(س) خدمت میکنم.
عطایی از قدیمیهای صنف لوازم ورزشی است و 46سال از عمرش را در این راه صرف کرده است. او از دوران نوجوانی کارش را با فروش لوازم ورزشی شروع کرده و حالا در زمینه تولید لوازم و پوشاک ورزشی فعالیت دارد. او برایمان تعریف میکند: «از دهه50خیابان امام خمینی(ره)با دو مغازه به بورس لوازم ورزشی تبدیل شده بود. مغازه مرحوم حاج آقای خادم و فروشگاه پرسپولیس که هنوز هم با همین نام فعالیت دارند، جزو اولین مغازههای این راسته بودند.» این کاسب قدیمی ادامه میدهد: «با آنکه در آن سالها مانند امروز سالن ورزشی و زمین چمن نبود، اما خرید لوازم ورزشی بسیار زیاد بود. خاطرم هست، اول مهر که میشد دم مغازههای لوازم ورزشی صف بود. آن سالها کنار برادرم کار میکردم و برای اینکه بتوانیم پاسخگوی مشتریها باشیم پنج نفر پنج نفر مشتری به داخل مغازه راه میدادیم.»
کفشهای زنانه مقابل در ورودی ردیف شدهاند و صدای خنده بچهها به گوش میرسد پردهای که جلو در نصب شده را کنار میزنیم، چند دختر خردسال در حال بازیکردن هستند و چند نفر از بانوان نیز با پارچه و الگو تمرین میکنند. دو سالی میشود که قسمتی از فضای مسجد حضرت ولیعصر (عج ) به کارگاه خیاطی برای زنان سرپرست خانوار تبدیل شده است با مسئول پایگاه بسیج حضرت زهرا(س) که این کارگاه کوچک را راهاندازی کرده است همصحبت میشویم تا از شکلگیری آن بشنویم.