فاطمه مجرایی میگوید: مسئولیت پایگاه بسیج را که برعهده گرفتم، اولین کارم دعوت از بانوان قدیمی و فعال محله برای کمک به نیازمندان بود تا دور هم جمع شویم و کارهای خیر نظم بیشتری بگیرد.
سربازان عراقی ما را از تونل وحشت عبور میدادند و با کابل به جانمان میافتادند. محرابی، سرباز ۱۶ سالهای بود که زیر شلاق این کابلها، یکی از چشمانش از حدقه درآمد.
محمدعرفان مَلوَندی میگوید: همیشه سعی کردهام برای محله مفید باشم و دغدغه همسایههایمان را داشته باشم.
علیرضا کریمی تعریف میکند: پساز ساخت مسجد ، دوباره هیئت شکل گرفت، اما بهخاطر نام «غدیر باباعلی» اعضا پیشنهاد کردند هیئت هم، نام «غدیر» داشته باشد.
امیرعلی تاجیک بهعنوان نفر دوم کشور و نفر اول استان در مسابقات اذان و اقامه انتخاب شده است. میگوید: من و پدرم در خیلی از مساجد شهر نماز جماعت خواندهایم.
دغدغهمندان مسجد برای ایجاد علاقه اهالی به کتاب و نشر فرهنگ کتابخوانی برنامههای متنوعی دارند؛ از «شنبههای با کتاب» گرفته تا طرح «ببر و بخوان و نیار» و «نذر کتاب».
اکرم فرزادی میگوید: به حاجآقا فدایی پیشنهاد کردیم که در آشپزخانه مسجد ، محصولات خوراکی خانگی تولید کنیم. نزدیک دو ماه طرح ما در کارگروه اقتصادی مسجد بررسی میشد تا بالاخره نواقص آن رفع و از ماه قبل اجرا شد.