زهرا تیموری از علایق ورزشیاش سخن به میان میآورد و تعریف میکند: از بچگی فوتبال را دوست داشتم و چون بیشتر بچههای فامیل پسر بودند، با چادر با آنها فوتبال بازی میکردم و دروازهبان خوبی بودم. بزرگتر که شدم در کلاسهای تکواندو ثبتنام کردم و سال96 دوبار رتبه دوم مسابقات آزاد قهرمانی نونهالان مشهد را کسب کردم.در مسابقات شنا هم حکم قهرمانی در ناحیه4 آموزش و پرورش را بهدست آوردم اما همچنان به فوتسال علاقه داشتم و با هزار خواهش و درخواست، پدرم را راضی کردم اجازه دهد این رشته را ادامه دهم.
پرویز بهارلو از همان کودکی به ورزش علاقه خاصی داشته است. فوتبال را با بچههای محله در کوچهها و زمینهای خاکی شروع کرده و برههای از زمان را به والیبال و کشتی پرداخته است. همیشه ورزش کرده و زندگی سالمی داشته است طوری که به قول خودش تاکنون یک نخ سیگار هم به لبش نخورده است. اما اینکه چطور به سرپرستی یک تیم و حمایت از آن پرداخته، به روحیه فوتبالی همکاران قدیمش برمیگردد. میگوید: چند سالی است که در هوای گرم در چمنها و در هوای سرد در سالنهای ورزشی تمرین میکنیم. نه تنها فوتبال بازی میکنیم بلکه فوتسال هم داریم. با توجه به استقبالی که از بازی در گروه میشود، از تمام طول و عرض زمین استفاده میکنیم.
هنرستان فنی و حرفهای تربیت بدنی دخترانه الزهرا(س) سال91-90 در خیابان عنصری با هدف کشف استعدادهای علاقهمندان به رشتههای ورزشی تأسیس شد. به دلیل نظام سالیواحدی این هنرستان در مقطع دوم و سوم دایر بود و دانشآموزان باید پایه دهم را در سایر مدارس میگذراندند اما با تغییر نظام آموزشی به 6-3-3 پایه دهم نیز اضافه شد و تغییرات زیادی از جمله تخصصیشدن و افزایش تعداد رشتههای ورزشی شامل هنرستانهای تربیتبدنی شد.
فوتسال بانوان خیلی بیشتر از فوتبال دیده میشود و راه پیشرفت آن با توجه به محدودیتهایی که خانمها دارند بیشتر است. در شهر مشهد بانوان نمیتوانند به راحتی فوتبال بازی کنند، ولی فوتسال را میتوانیم داشته باشیم. میتوانیم راحت برویم سالن و تمرینات بدنسازی و توپی داشته باشیم. هستند کسانی که علاقهمند به فوتبال باشند و بخواهند کار کنند، ولی شرایطش نیست، اما فوتسال خیلی راحتتر است. هم پذیرش آن برای خانوادهها بیشتر است، چون میدانند فرزندشان در یک فضای امن و راحت ورزش میکند و هم برای ما مربیها، چون راحتتر میتوانیم با بچهها کار کنیم.
مثل خیلیهای دیگر، عشق فوتبال بود. اوایل همهچیز جنبه تفریح و سرگرمی داشت، اما رفته رفته ماجرا برایش جدی شد. عشق به فوتبال و فوتبالیست شدن در رگ و خون بیشتر پسر بچههاست، اما جهتدهی درست علایق، نتیجهاش را شیرین میکند؛اینکه مسیر آینده را از کودکی مشخص میدانی و با هدف گام برمیداری. حالا استعداد و پشتکار را هم کنارش بگذاری موفقیت حتمی میشود. سجاد عادلیپور از آن دسته ورزشکارانی است که فوتبال را مثل خیلی پسربچههای محلات کمبرخوردار شهر از زمینهای خاکی محل زندگیاش شروع کرد.
زهرا اکبری یک خاطره منفی اما تأثیرگذار در زندگی ورزشیاش را اینگونه روایت میکند: در آن زمان هر چند برای مسابقههای مدارس و ناحیه بازی میکردم، اما آنقدر اعتماد به نفسم بالا بود که به اردوی تیم ملی و... فکر میکردم. سال اول راهنمایی بودم که برای مسابقههای المپیاد کشوری بازی میکردیم در آن مسابقهها باختیم و مقامی کسب نکردیم. یادم میآید مربیمان به من گفت: تو نمیخواهد ورزش کنی. در این ورزش هیچی نمیشوی؛ این حرفش ملکه ذهنم شده بود و به جای اینکه دلسردم کند سبب شد تا خوب تمرین کنم.
در این سالها خیلی وقتها بود که به عنوان مربی دو تیم در لیگهای راگبی کشور داشتم و خودم همزمان مربی و بازیکن بودم. قهرمانیهای زیادی دارم؛ اما به نظر میرسد کسی این زحمات را نمیبیند. وقتی از تیم کناره گرفتم کسی هیچ توضیحی نخواست که چرا مربی تیم اخراج شده است. زمانی که به عنوان مربی برتر انتخاب شدم حتی یک تبریک یا تشکر ساده نکردند.