فاطمه آتشجامه میگوید: خواندن نهج البلاغه یکی از کارهای همیشگیام بوده و به دلیل علاقهای که به سخنان حضرت علی(ع) داشتم با راهنماییهای مادرم از کودکی با این کتاب آشنا بودم. از دوران دبستان هم هر وقت مسابقه نهجالبلاغه در مدرسه برگزار میشد، در آن شرکت میکردم و حتما رتبهای میآوردم.
افرا اردکانی میگوید: قرارگرفتن با ملیتهای مختلف در یک موقعیت مشترک برایم حس و حال خوب و تجربه خاصی به همراه داشت زیرا موسیقی یک زبان بینالمللی است و میتوان بدون بیان کلمهای آن را به دیگران منتقل کرد. پس از آنکه به ایران بازگشتم، کلاس نهم بودم که در جشنواره دانشآموزی خوارزمی در رشته پیانو شرکت کردم و رتبه دوم ناحیه را به دست آوردم. سال دهم نیز دوباره در جشنواره دانشآموزی خوارزمی شرکت کرده و این بار موفق به کسب رتبه یک ناحیه و رتبه سوم استان شدم.
پریناز متولد 1389 است. مادرش دانشآموخته رشته کتابداری است و بهواسطه شغلش پریناز را هر روز به کتابخانه میبَرد. او از کودکی با مجموعهای از کتابهای کودک، پادکستها و بازیهای کودکانه بزرگ شده است که هر کدام از آنها در توسعه استعدادها و شکوفایی خلاقیت پریناز نقش بسزایی داشتهاند. او میگوید: نوشتن به من احساس آرامش میدهد. وقتی داستان مینویسم از خودم راضی هستم.
ماجرای این کارآفرینی از یک پیشنهاد ساده آغاز شده است. خانم زهرا موسوی، مدیر هنرستان، وقتی متوجه وضعیت اقتصادی خانواده برخی دانشآموزانش میشود، برای برگزاری یک جشنواره در فضای مدرسه برنامهریزی میکند. سیما درباره آن روز اینگونه توضیح میدهد: عنوان مراسم «جشنواره غذا» بود. با راهنمایی خانم مدیر و دبیر کارآفرینیمان قرار شد من هم در آن شرکت کنم
هفته گذشته در فرهنگسرای امت منطقه5، جشن تولدی خاص برگزار شد. این جشن نه برای یک فرد بلکه برای کتابخانه کوچک اما فعال این مجموعه بود که سال گذشته در همین ایام افتتاح شد.
پارسا قیطانی، مبارز کوچک محله کشاورز از پنج سالگی به ورزش رزمی علاقهمند میشود. عموی او مربی رزمیکار منطقه، مسبب این علاقهمندی است. پارسا که اکنون 9سال دارد، بعد از مدرسه هر روز به باشگاه عمو احمد میآید و زیر نظرش تمرین میکند. او با همین سن و سال کم کلی مدال رنگارنگ کسب کرده است و آرزوهای زیادی در سر دارد. میگوید دلش میخواهد در مسابقات بینالمللی شرکت کند و پرچم ایران را بالا ببرد.
حسین جاویدی در مدت 4سالی که ورزش کاراته را شروع کرده 7مدال استانی را به دست آورده است. او میگوید: ما الگوهای ورزشی زیادی مثل جهان پهلوان تختی و پوریای ولی داشتیم که سمبل جوانمردی بودند. من نیز تا جایی که توانستم این روحیه را تقویت کردم. چندسال قبل در مرحله نیمهنهایی مسابقات استانی در برابر حریفی شهرستانی قرار گرفتم. در پایان مسابقه او را شکست دادم و مدال برنز گرفتم.
در همان لحظه احساس کردم که حریفم از این شکست خیلی ناراحت است. روی تشک نشسته بود و حرکت نمیکرد. با سرعت به طرفش رفتم بلندش کردم و دستش را به نشانه برندهشدن بالا بردم. با این حرکت من چهره اندوهگین و ناراحت حریفم بهسرعت تغییر کرد و روی لبهایش لبخندی از شادی نشست.