ماهان میرآفتاب از بچگی آنقدر دنبال توپ بود که وقتی ششساله شد پدرش راه افتاد دنبال فضایی که علاقه و استعداد پسرش در آن رشد پیدا کند. او را در باشگاه سیاهجامگان ثبتنام کرد و از همان ابتدا مربیانش از استعداد خوب او صحبت میکردند. نتیجه تمرینها و بازیهای پیاپی او به کسب مقام قهرمانی فوتبال در لیگ دسته یک نوجوان ان کشور در سال 1400 منجر شد. ماهان سال88 نیز به عنوان نخبه ورزشی استان در سن زیر 12سال معرفی شده و به دنبالش به اردوی تیم ملی دعوت شده است.
قصه موفقیتهای فائزه متولد سال1386 خیلی زود و از همان سن پیشدبستانی آغاز شد. او که همراه مادرش برای شرکت در مراسم مذهبی یکی از حسینیههای اصفهان برنامهریزی میکردند، هنگام پیداکردن آدرسی که از آن مکان داشتند، اشتباهی از حسینیه دیگری سردرآوردند.
هنگام ورود، متوجه دوربین صداوسیما و حضور جمعی از دختربچهها شدند که در حال دادن آزمایش صدا بودند. مادر جوان فائزه با زیرکی چند و چون موضوع را جویا شد و بدون معطلی فائزه پنجساله را برای آزمون صدا آماده کرد.
در ضمیر ناخودآگاهمان نشسته است، نمیتوانیم بگوییم خانم گرگه، گرگها در ذهن ما همیشه آقا هستند و خورشید همیشه خانم، کمتر کسی است که ترکیب «خورشید آقا» را بپسندد. از گذشتههای دور این طور در ذهنمان نشسته که کنار واژههای زیبا، از لفظ خانم استفاده کنیم. شهرها هم یکی از آن واژههای زیبا هستند که از دیرباز مونث بودهاند، به همین خاطر شهرها با هم پیمان خواهرخواندگی میبندند نه برادرخواندگی. شهرها چون دخترانی هستند که گرچه هر روز با مشکلات مختلف دست به گریبانند، هیچگاه دست از تلاش برای زیباتر شدن برنمیدارند. تمیزی، لطافت و مهربانی شهرها مرهون همین حس دخترانه است. دخترانی که داستان زندگیشان را در ادامه آوردیم، همانهایی هستند که به حس دخترانهشان اعتماد کردند و توانستند در وادی علم، ادب و هنر افتخارآفرینی کنند.
شاگرد اول مدرسه بود و حس کنجکاوی و ذهن خلاقش تنها با درس خواندن اشباع نمیشد؛ بنابراین اولین قدم را برای کارهای فرهنگی برداشت. عضو هلال احمر و بسیج مدرسه شد و در ادامه راهاندازی کتابخانه را به عهده گرفت. اکنون سالها از آنزمان میگذرد و محدثه رشید در بیستوهفتسالگی دختری است که علاوهبر دریافت جوایز در جشنوارههای مختلف دانشآموزی همچون ورزشی و قرآنی توانسته است در حوزه اشتغالآفرینی، آموزشی و پرورشی نیز گام بردارد و عضو فعال و پویای خانواده خود باشد. با این بانوی بسیجی که ساکن محله پروین اعتصامی است به مناسبت روز دختر همکلام شدیم.
چند هفته قبل، زمانی که مینا دانشآموز رشته تربیت بدنی هنرستان فنی و حرفهای فاطمةالزهرا در محله پنجتن، عازم مسابقات رزمی کشوری در لرستان میشد، تصورش را نمیکرد یکی از پرافتخارترین رقابتهای ورزشی خود را پشت سر بگذارد. او با کنار زدن همه مشکلاتی که در مناطق کمبرخودار سد راه دختران است بین رزمیکاران شرکتکننده کیکبوکسینگ کمربند طلا را از آن خود کرد.
رئوف پاشایی متولد سال1392در محله ابوطالب (موسوی قوچانی) است. خودش با زبان کودکانه میگوید: با شاهنامه قبل از اینکه مدرسه بروم آشنا شدم. پدر و مادرم بهویژه مادرم علاقه زیادی به خواندن شاهنامه داشتند. مادرم داستانهای شاهنامه را برایم میخواند و من با علاقه گوش میکردم. در کلاس دوم زمانی که خواندن و نوشتن را یاد گرفته بودم شعرهایی از زال، سیمرغ، رستم و سهراب را برای خانواده و اطرافیان می خواندم و آنها تشویقم میکردند.
حنانه نیکرفتار 19سال بیشتر ندارد اما با هنرش برای خودش کسب و کار خانگی راهانداخته است و درآمد خوبی هم دارد. از کودکی علاقه و استعداد ذاتی به نقاشی داشت اما با ورود به هنرستان هنر، عرصههای جدیدی به رویش گشوده شد و هنرهای مختلفی را تجربه کرد طوریکه اکنون با صرف پشتکار و خلاقیت، کارهایی فراتر از سن و تجربهاش انجام میدهد و ظرافت و زیبایی نهفته در آثارش باعث شده است آنقدر سفارش کار داشته باشد که دنبال فروش در فضای مجازی نرود.






