سیدسعید طباطبایینایینی در سال ۱۳۳۲ خورشیدی تصمیم میگیرد باقیاتصالحاتی از خود بهجا بگذارد و نخستین گزینهاش، ایجاد یک کتابخانه است.
نجمه باباغیبی در بخش نسخ خطی و کتب نفیس کتابخانه عمومی مرکزی امام خمینی(ره) میگوید: بیشتر افرادی که به ما مراجعه میکنند، محققانی هستند که برای تکمیل تحقیقاتشان به اسناد تاریخی معتبر نیاز دارند.
اسماعیل عطش خاصی برای یادگرفتن داشت. درکنار کارش و سختیهایی که داشت، عصرها به کتابخانه میآمد و تست میزد. نتایج دانشگاه که آمد، او رشته مکانیک قبول شد.
کتابخانه ، یک وقف فرهنگی گسترده و ارزشمند است که شاید از هزار پارچه آبادی و زمینی که حاج حسینآقا ملک وقف کرده، گرانبهاتر بوده است.
تکتم غفاری، یکی از مادران محله رضائیه توانسته از همان کودکی فرزندانش را علاقهمند به مطالعه پرورش دهد. او میگوید: کتاب خواندن خودم و همسرم باعث شد بچهها هم اهل مطالعه شوند.
قرائتخانه مسجد حاجآخوند با مساحت ۵۰ متریاش، هر روز میزبان جوانانی است که درسخواندن در مسجد را به کتابخانه های عمومی ترجیح دادهاند.
بهجت بهرمان تعریف میکند: «به شهردار وقت منطقه ۵ گفتم نمیخواهم مدرسه بسازم. یکی از فرزندانم ۱۸۰۰ جلد کتاب ادبیات دارد میخواهم کتابخانه بسازم و همه کتابهای پسرم را ببخشم.»