حدود15سال پژوهش در زمینه تاریخ شفاهی خراسان و مشهد دارد. 22هزار مصاحبه درباره خراسان در دوران مدیریت او در مرکز اسناد گردآوری شده است که 14هزار گفتوگو فقط خاص مشهد است. او دارای چندین مقام برتر در جشنوارههای متعدد مرتبط با تاریخ شفاهی است و از سویی نفر اول تاریخ شفاهی خراسان محسوب میشود و عضو هیئت مدیره انجمن تاریخ شفاهی کشور است.
مبینا محمدزاده یازده سال دارد و داستان کوتاهش در کتاب «پرواز بادبادکها» چاپ شده است. با آنکه یازده سال دارد بسیار روان صحبت میکند و دایره واژگانش فراتر از بسیاری از همسن و سالانش است. در صحبتهایش اشاره میکند که کتابخانه ای با 150کتاب داستان دارد که همه آنها را بارها خوانده است. خودش معتقد است کتاب خواندن سبب شده تا او از سایر همسن و سالهایش یک سر و گردن بالاتر باشد.نوشتن را از کلاس سوم دبستان شروع کرده و حالا بیش از 80داستان کوتاه در زمینههای مختلف دارد. علاقه زیادش به خواندن او را به سمت نوشتن هدایت کرده است.
کوچه شهید زینالعابدین ابراهیمیان یکی از معابر فرعی خیابان محمدآباد در محله شهید رستمی است که انتهای آن به شهرک شهید بهشتی میرسد. دو طرف این معبر پر از مغازه است. بدلیجات، لباسفروشی و... این کوچه به نوعی کوچه تجاری اهالی شهرک شهید بهشتی محسوب میشود . البته چند مجتمع آموزشی و نیز یک کتابخانه بانوان هم در میان این بافت تجاری به چشم میخورند که حال و هوای فرهنگی و آموزشی به کوچه بخشیده است.
کوچه خواجهربیع23 مزین به نام شهید دفاع مقدس محمدرضا بختیاری است که پیش از آن «کوچه باغوحش» شناخته میشد. دلیل این نام وجود «باغ وحش خراسان» در این معبر بوده که در فاصلهای کوتاه از آرامستان خواجهربیع احداث شده بوده است.
در گذر زمان، به جای باغ وحش و نهرهای آب مرکز فرهنگی، تجاری، درمانی و... احداث شدهاست. گفته میشود باغ وحش خراسان به همت مرحوم رستمی در سال 1338 پایهگذاری شد و پس از تعطیلی در سال 1371، حیوانات آن به باغوحش وکیلآباد انتقال یافتند.
از سال90 دور ایران راه افتادم و کلی کار کردم. سال98 سکتهای کردم. آن موقع معاون روابط عمومی سازمان کتابخانه ها، موزههاو مرکز اسناد آستان قدس رضوی بودم. گفتم در سازمان کهنهتر و بااطلاعتر از من نیست. این همه اطلاعات را کسی ندارد پول که نمیخواهم حداقل هوایم را داشته باشید و اطلاعات و تجربیاتم را برای خودتان نگه دارید. اما کملطفی کردند و من هم شش ماه زودتر خودم را بازنشست کردم. سال99 هم یک سکته دیگر. این اتفاق همسرم را پیر کرد.
کتابفروشی فلسطین که حوالی نیمقرن قبل در چهارراه دکترا پا گرفته، جایی است که خیلی از دانشجویان و درسخوانهای دیروز و حتی امروز از آنجا خاطرهها دارند. یکی از اولین کتابفروشیهایی که امانتدادن کتاب را در مغازهاش باب کرد. گواه این ادعا پردهنوشتهای است که سالها سر در کتابفروشیاش مردم را به کتاب و کتابخوانی دعوت میکرد: آهای مردم نازنین، کتاب کرایه میدهیم. روالی که با گذشت سالها هنوز ادامه دارد. از محمد اقبال میگوییم.
او روزگاری نهچندان دور از میانداران فرهنگ و ادب خراسان و بلکه ایران بود و مجمع ادبیاش بیش از پنجاه سال برقرار ماند و محل رفتوآمد چهرههایی شد که یا جریانسازان فرهنگی سده گذشته ایران بودهاند یا جریانشناسان آن. درباره این پیر سپیدموی و استوارقامت سخنها گفتهاند و شعرها سرودهاند و فرزانگیاش را گروهی از بزرگان و استادان بنام در کتاب «هفتادسالگی فرخ» ستودهاند.