مشهد قدیم

 تپه نادری، زخم بر تن میراث 7 هزار ساله
شب‌ها اینجا کاوش‌های غیرمجاز می‌کنند که سکوت تاریخی تپه را در هم می‌شکنند. تپه‌ای که به قدمت تاریخ مشهد سکوت کرده است با صدای نابخردانه کلنگ و تیشه غیرمجاز جست‌وجوگران گنج‌های اساطیری زخم می‌خورد و فریاد نابودی سر می‌دهد. به ازای هر تیزی که در جانش فرو می‌رود زخمی عمیق بر می‌دارد تا از اصل خود فاصله بگیرد و حفره‌های وجودش هر روز دردناک‌تر و عمیق‌تر شود. اینجا تپه نادری است. جایی که خوش خیالان تاریخ در آن به دنبال گنج نادرند. درحالی‌که این نام پر ابهت قدمتش کمتر از 60 سال است. تپه‌ای در همین نزدیکی شهر مشهد که عیارش به تاریخ بلندبالای پشت سرش بالا رفته است ولی سودجویان آن را مفرغی می‌دانند که باید از دلش طلا بیرون بکشند و این‌گونه آن را زخم می‌زنند و می‌رنجانند!
کوچه حجتی با کالسکه‌های اسب‌دارش رونق داشت
کوچه «حجتی »یا کوچه «درمانگاه» در‌ محله سمزقند را خیلی از قدیمی‌ها می‌شناسند. کوچه‌ای با قدمتی حدود هفتادسال ‍ که به‌واسطه وجود مسجد و درمانگاه حجتی زودتر از دیگر خیابان‌های مشهد رنگ ‌آبادی به خود می‌گیرد. پاگرفتن کارخانه «صابون‌سازی اقبال» در چند متری مسجد و کارخانه «آجرسازی حسین‌باشی» در همان حوالی باعث آمدوشد ‌کارگرها در آن کوچه شده بود. به‌صف‌شدن درشکه‌های تک‌اسبه در حاشیه دیوار کاهگلی باغ حاج عبدالله برای جابه‌جایی کارگرها، بود که بعد ها همین رفت و آمد کارگرها و مردم زمینه ورود نخستین تاکسی به این کوچه را فراهم کرد.
هویت خفته طرقی‌ها در قبرستان یک قرنی
آن‌طور که قدیمی‌ها می‌گویند، در گذشته این مکان برای دفن کودکان استفاده می‌شده است و دیگر اموات در کنار ایوان طرق دفن می‌شدند تا سالی که وبا می‌آید.
روایت سیل ویرانگر سال‌ ۱۳۲۹ در مشهد
۷۲ سال پیش در همین خرداد‌ماه، آن‌چنان سیل مهیبی اتفاق افتاد که تاریخش میانه اسناد و روزنامه‌ها با عنوان مهیب‌ترین و ویرانگرترین ثبت شده است.
ساعت‌سازهای حرم؛ دست‌هایی که ساعت را به‌وقت ارادت کوک می‌کنند
نمی‌دانم نخستین ساعت‌ساز حرم که بوده است؛ این را هیچ‌کس نمی‌داند. در منابع مکتوب و شفاهی اثری از نام کسی که نخستین‌بار موظف شد مراقبِ تداوم ثبت وقت در حرم باشد، نیست. در میان اسناد، بیشتر از نام افراد، انگار جایگاه ساعت‌سازی در حرم مطهر مطرح بوده است. بااین‌حال، اگر از امروز شروع کنیم و به عقب بازگردیم، به سه نام وحیدی، عنبرانی و درودگر می‌رسیم که در چند دهه گذشته نگهبانِ زمان در حرم بوده‌اند.
نان و ماست؛ نذر 300ساله گنبدخشتی
«یادم می‌آید وقتی هفت‌هشت سالم بود، در حیاط خانه‌مان تئاتر یوسف و زلیخا اجرا شد. خانه سیصدمتری‌مان پر شده بود و حتی پشت‌بام همسایه‌ها هم مردم جمع شده بودند. هنوز هم صحنه‌ها و نورپردازی‌های عجیب آن را یادم می‌آید. حالا اما به‌جای آن خانه بزرگ و آدم‌هایش هتل و مهمان‌سرا ساخته‌اند.» این‌ها را جعفر منسوب‌آستانه می‌گوید؛ کسی که به‌سبب ۲۸سال خادمی گنبدخشتی، شده است صندوقچه اسرار و تاریخ سال‌های ۱۳۳۰ به بعد.
اندرزگو، خیابانی برای یک انقلابی شهید
شهیدسیدعلی اندرزگو اصالتش تهرانی بود، اما سال1351 به سبب فعالیت‌هایش علیه رژیم شاه مخفیانه راهی مشهد شد. او مدت زیادی در مشهد ماند و برای اینکه ساواک شناسایی‌اش نکند، بارها خانه‌اش را عوض کرد. یکی از همین خانه‌ها که مخفیانه در آن زندگی می‌کرد، در محدوده خیابان سرشور(فرعی دوازدهم خیابان خسروی‌نو قدیم) قرار داشت. پس از پیروزی انقلاب‌اسلامی، درحالی‌که هنوز یک‌سال از شهادت او نگذشته بود، محدوده خانه‌اش، یعنی خیابان خسروی‌نو به نام او تغییر کرد و تابلوگذاری شد.