محله آب و برق

محله
منطقه ۹

آب و برق

محله آب‌وبرق امروزی را زمین‌های سه روستای پاچنار، مفت‌آباد و نُه‌دره، تشکیل می‌دهد. این محله یادگار مهندس جواد شهرستانی، مدیرعامل وقت شرکت آب و برق است. سال ۱۳۴۰ او زمین­‌هایی که بدلیل بی‌صاحب بودن به مُفت‌آباد معروف بود را از منابع طبیعی گرفت و به کارگران و مدیران آب‌وبرق مشهد واگذار کرد.

محله آب و برق
قدیمی‌ترین خیاط محله آب و برق به خوش‌قولی معروف است
قابوس مجاور 35سال است که ساکن این محله شده و از همان اول که به آب و برق آمده کار خود را به‌عنوان یک خیاط خوش‌قول شروع کرده است. با اینکه تعداد سفارش‌ها زیاد است اما حاضر نیست شاگرد بیاورد. چون به کارش حساس است و نگران است مبادا شاگرد کار را به موقع تحویل ندهد.
تأثیر کتاب‌خوانی در زندگی شاعر روشندل و فعال کتابخانه امام خمینی(ره)
در تمام بازی‌های دوران کودکی نقش معلم را داشتم و آرزویم این بود که معلم بشوم. آنقدر تلاش کردم تا به این آرزویم رسیدم. ما نابینایان برای اینکه بتوانیم موفق شویم زحمت می‌کشیم، خیلی بیشتر از افراد معمولی. ما هم مانند سایر افراد جامعه هستیم و نباید شهروندان فرقی بین ما و خودشان قائل باشند.
یک دعوت ساده، محسن سعیدی را تا سرداوری آسیایی بیسبال پیش برد
محسن سعیدی ماجرای آشنایی سرنوشت‌سازش را این‌گونه روایت می‌کند: سال 80بود و به اتفاق دوستان به نمایشگاه بین‌المللی رفته بودیم. در حال قدم زدن و بازید از غرفه‌ها بودیم که پسری حدود 21 ساله مقابل من ایستاد. پرسید ورزشکاری؟ آن زمان اوج آمادگی جسمانی را داشتم و به اصطلاح روی فرم بودم. با اعتماد به نفس خوبی گفتم بله، ورزشکارم. گفت می‌خواهم تو را با یک ورزش جدید آشنا کنم. از او توضیح خواستم. او گفت بیسبال.
فعال فرهنگی ناشنوا از تأثیر کتاب «بهشت خانواده» در زندگی روزمره‌اش می‌گوید
معصومه ترابی مقدم هستم متولد سال53 که از بدو تولد ناشنوا بوده‌ام. من چهارمین فرزند خانواده‌ای هستم که غیر از برادرم که اولین فرزند بود هر سه دختر ناشنوا به دنیا آمدیم. پدرم پس از تولد اولین خواهر وقتی متوجه شد که فرزندانی ناشنوا به دنیا خواهد آورد تقدیر خود را پذیرفت و با علم بر اینکه باید بتواند آموزش‌های لازم را به کودکان ناشنوایش بدهد دو فرزند بعدی نیز به دنیا آمدند.
ماندانا می‌توانست بازنشست شود، اما ترجیح داد بماند و با کرونا مبارزه کند
از اسفند سال گذشته که شرایط بحرانی در بیمارستان‌ها به وجود آمد به مادرم می‌گفتم که خود را بازنشسته کند و از فضای خطر دور بماند. اما هر بار او در پاسخ به این خواسته من می‌گفت: «اگر ما مریض شویم و کسی نباشد که از ما مراقبت کند چه اتفاقی می‌افتد؟ پس از من نخواه که بیمارانم را در این حال رها کنم و به فکر سلامتی خودم باشم.» او عاشق کارش بود. عاشق کمک کردن به مردم و از اینکه بیمارانش با مراقبت‌های او حالشان خوب می‌شود انرژِی می‌گرفت.
آچاربه‌دست‌های کوچک
مدیرمدرسه می‌گوید: ما برای دانش‌آموزان دوره دبیرستانمان قصد کارآفرینی داریم و به همین دلیل آن‌ها را به‌صورت عملی به چالش کشیدیم. از جمله کارهایی که انجام دادیم، این بود که به آن‌ها گفتیم ساندویچ درست کنند و به سایر دانش‌آموزان بفروشند.
یک عمر دست به توپ و قلم بودن
قدیم مثل الان نبود که تعداد رسانه‌ها زیاد باشد. این مطلب از یک بابت خوب بود چون همان تعدادی که چاپ می‌شد گزارش‌هایی بود که ارزش خواندن داشت. الان که تعداد روزنامه‌های ورزشی زیاد شده است زردنویسی هم زیاد شده، البته این نکته مثبت را هم به همراه دارد که به دلیل فراهم شدن فضای نوشتن برای تعداد زیادی از افراد، استعدادهای خوبی شکوفا می‌شوند.