حمیده هادی که در مسابقات انتخابی آسیایی مقام اول را به دست آورده، باید برای این دوره از مسابقات آماده شود بنابراین تمرینات سنگینش را آغاز میکند. اما هرچه درباره زمان دقیق مسابقه پرس و جو میکند پاسخ مشخصی دریافت نمیکند فقط میگویند احتمالا در مالزی باشد. بعد هم که با شیوع کرونا همه برنامهها به هم میریزد و همچنان معلوم نیست این مسابقات کی برگزار شود.
خانه 2 شهید در خیابان یاران، نگین محله است که بر پیشانی یاران 23 خوش نشسته است. 2شهید حسن و حسین غفوریان در 29 مهر 1363 و24 فروردین 1362 در دفاع از میهن به شهادت میرسند تا 2 پسر بزرگتر خانه خیلی زودتر از پدر و مادرشان ترک دنیا کنند و رخت آخرت بپوشند. پدر به یادبود پسرها روضهای را بعد از شهادتشان در ماه صفر برپا میکند که سالها پس از وفات خودش هم ادامه مییابد.
برای اثبات تواناییهایش کاری نبوده که نکرده باشد و عنوانی نبوده که به دست نیاورده باشد اما باز هم در مشهد ارگان و تیمی پیدا نشده که از مبینا سادات غفاریان و دیگر ورزشکاران بااستعدادی مانند او پشتیبانی کند. این ورزشکار 15ساله والیبال فقط 6سال است که رشته ورزشی والیبال را بهطور حرفهای آغاز کرده، اما در همین مدت او با داشتن 190سانتیمتر قد، لقب بلندقامتترین دختر نوجوان ایران را به دست آورده است.
تیم ستاره هشتم از یک سال پیش کارش را با طنابزنی شروع کرد. بعد از چند ماه از تشکیل تیم ژیمناستیک اضافه شد و پس از آن رشتههای رزمی و در مرحله فعلی کراس فیت و فیتنس به تیم پیوستهاند. سناریوی فعلی این تیم برای حضور در مرحله نیمه نهایی بیشتر بر پایه حرکتهای قدرتی است. این گروه شخصی است و آنچنان که رودهی میگوید تا الان همه هزینههایش را خانوادهها پرداختهاند. هزینههایی که حالا 50 میلیون تومان را رد کرده و به بیشتر از این هم میرسد، البته رودهی میگوید این مبلغ بدون احتساب هزینههایی مانند سالن و مربی است.
او جزو10 متهم ردیف اول پرونده جنجالی «باغ آلو» بود که 9 نفرشان اعدام شدند! تنها نجات یافته آن پرونده عباس است که زمختی طناب دار را دور گردنش حس نکرد. اراذل و اوباش، بزن بهادر، جاهل و تیزیکش محله که حکم اعدامش مسجل است با عنایت حضرت ابوالفضل(ع) رو به پشیمانی میآورد و اعتیاد، مشروب و خطاهای دیگر را به خاکِ پشیمانی میسپارد تا دوباره به پیکره اجتماع بازگردد.
به این بخش از خاطراتش که میرسیم، کمالی به تاجیکی شروع به حرف زدن میکند. با همان گویش از ورزشکاران تاجیک میگوید که به ایران آمدند و چطور با تلاش کمالی که مسئول تشریفات بوده است، از طرف فدراسیون ایران حمایت شدند. تعریف میکند که چطور با اتوبوس از مرز سرخس و باجگیران آمدند و از همان لحظه ورود در گمرک همراهشان بوده است. از اینجا در زندگی کمالی ورق برمیگردد و با حس دوستی و برادری که میان او و رئیس کمیته المپیک تاجیکستان رخ میدهد او فرد معتمد تاجیکها میشود.
با حمایت خانوادهام و تجربیاتم در ژیمناستیک توانستم خیلی زود پیشرفت کنم بهطوری که در کمترین زمان به کمربند قهوهای رسیدم. در همین 4ماه در 2رقابت شرکت کردم که توانستم 2مدال طلا در مسابقات جوجیتسو و کاتا در رقابتهای استانی و 2مدال طلا و یک نقره در مسابقات کاتا کشوری که بهطور مجازی توسط فدراسیون این رشته برگزار شد کسب کردم.