جلسه قرآن خیابان شهید قانع محله تربیت از زمان جنگ شروع شده است. آنزمان که مردها جبهه بودند، همسرانشان منزل خانم توانا که بزرگ محل بوده جمع میشدند و نگرانیهایشان را با هم قسمت میکردند. حتی گاهی که میترسیدند شبها تنها در خانههایشان بخوابند، به منزل خانم توانای بزرگ میآمدند و اینگونه روزهای جنگ را سپری میکردند. به گفته بانوان حاضر در جلسه، این محفل برکات زیادی برای همهشان داشته است و اکنون وقتی اعضا مشکلی دارند خیلی وقتها قبل از اینکه مسئله را به خانوادههایشان بگویند، به دوستانشان در این محفل میگویند و بدین طریق آن را حل میکنند.
اگر قرار باشد حجتالاسلام محمدحسن خزاعی را در یک جمله کوتاه بشناسیم، کافی است نگاهی بیندازیم به صفحه مشخصات کتاب«روضالجنان و روحالجنان» ؛کتاب تفسیر جامع و معتبر قرآن کریم از ابوالفتوح رازی(متوفای ۵۵۲قمری) که حجتالاسلام خزاعی برای ویراستاری تفسیرش پانزده سال از عمرش را صرف آن کرد و بیست جلد این تفسیر در اواخر سالهای دهه1370 دوباره چاپ شد.
در گذشته اهالی یک محله و کوچه مانند اعضای خانواده بودند و رفتوآمد با یکدیگر، در سبک زندگی آن زمان دیده میشد. زهرا رستگارمقدم هنوز پایبند این فرهنگ است و درِ خانهاش برای جزءخوانی قرآن به روی همه باز است؛ موضوعی که در این روزگار کمتر دیده میشود و البته دلگرمکننده است.
البته این اعتماد به همسایه و آشنا فقط به برگزاری جلسه قرآن ختم نمیشود. رستگارمقدم حالا بهنوعی معتمد محل شده است. همسرش فوت کرده و وضعیت مالیاش معمولی است، اما دست خیرش هیچگاه کوتاه نمیشود.
از همان اول دبستان با حمایتهای پدر و مادر و تشویق معلم و مدیر مدرسه قرائت و حفظ قرآن را شروع میکند. حالا 17جزء قرآن را از حفظ است. در مسابقات زیادی شرکت کرده و جوایز استانی دارد. زهرا رضایی دانشآموز پایه یازدهم در رشته علوم انسانی است. خودش میگوید: از کودکی پدر و مادرم من را تشویق به خواندن و حفظ قرآن میکردند. ابتدا علاقهای به شرکت در مسابقات قرآن ی نداشتم چرا که استرس زیادی به من میداد اما به مرور و با کسب تجربه این اضطراب کم شد.
دو برادر او شهیدان بسیجی «ابراهیم اصلانی» و «حسین اصلانی» نیز جانشان را تقدیم این آب و خاک کردهاند. تنها برادرش هم جانباز اعصاب و روان است که شهید از او در منزلش پرستاری میکرد. ناگفته نماند که مزد خودش هم در راه دفاع جانبازی بوده است. بعد از جنگ هم که سلاحش را به زمین گذاشت، رخت خدمت به تن کرد و در جبهه خدمت برای مردم حاشیه شهر فعالیت جهادی انجام داد.
این طلبه جهادگر تا آخرین لحظهای که با زبان روزه در حرم مطهر رضوی به فیض شهادت رسید برای خدمت به مردم حاشیه شهر تلاش کرد.
از ششسالگی به مفاهیم و آیات قرآن علاقه داشتم. از همان زمان به همراه پدرم در کلاسهای قرآن ی که در مسجد محله برگزار میشد شرکت میکردم. با وجودی که تسلط چندانی برحروف وکلمات عربی نداشتم آیات قرآن را با قرائت میخواندم. یک روز که درحال خواندن سوره توحید بودم قاری جلسه قرآن به پدرم گفت سهیل صدای خوبی برای خواندن قرآن و گفتن اذان دارد.سهیل چند سال بعد در مدرسه به عنوان مؤذن استعدادش را نشان میدهد و تشویق میشود. این آغاز راهی بود که تا امروز ادامه پیدا کرده است.
با حضور محمدجواد کاشفی که از قاریان بینالمللی قرآن است کلاس شروع شد. پسر بچهها هنوز شیطنت داشتند و به اشکال مختلف سر به سر یکدیگر میگذاشتند اما استاد با شیطنتهای آنها میخندید. دور یکدیگر حلقه زدند تا جوّی صمیمیتر داشته باشند. تلاوتها را شروع کردند. استاد، دنبال بهانه بود تا به هر طریقی هست، حتی به بچههایی که تمرین نداشتند جایزه دهد. بیراه نیست اگر بگوییم همین رویکرد باعث جذب کودکان و نوجوانان به کلاسهای قرآن ی مسجد امالائمه فاطمهالزهرا(س) محله فارغالتحصیلان شده است. حضور پررنگ بچهها هم حاکی از آن است که در این مسیر موفق بودهاند.