کرونا

تاجیکستان وطن دوم من است
به این بخش از خاطراتش که می‌رسیم، کمالی به تاجیکی شروع به حرف زدن می‌کند. با همان گویش از ورزشکاران تاجیک می‌گوید که به ایران آمدند و چطور با تلاش کمالی که مسئول تشریفات بوده است، از طرف فدراسیون ایران حمایت شدند. تعریف می‌کند که چطور با اتوبوس از مرز سرخس و باجگیران آمدند و از همان لحظه ورود در گمرک همراهشان بوده است. از اینجا در زندگی کمالی ورق برمی‌گردد و با حس دوستی و برادری که میان او و رئیس کمیته المپیک تاجیکستان رخ می‌دهد او فرد معتمد تاجیک‌ها می‌شود.
مشتری‌های دوران کرونا آقای آرایشگر
حسن‌زاده مغازه‌ای برای خودش در محله قائم دست و پا می‌کند و مشغول به کاری می‌شود که آن را دوست دارد. از کار و کسبش تا قبل از کرونا رضایت داشته و دراین‌باره می‌گوید: «تا دو سال قبل که هنوز کرونا نیامده بود، آن‌قدر مشتری داشتم که گاهی مجبور می‌شدم به آن‌ها بگویم نمی‌توانم کارشان را انجام بدهم.»
آرزوی پدر برای سوزن‌دوز محله کلاهدوز
پدرم برای کارهای هنری ارزش بسیاری قائل بود و زمانی که دید من با نخ‌های قالی چیزی را بر روی پارچه نقش‌آفرینی می‌کنم من را به ادامه این کار تشویق کرد. به دوخت‌و‌دوز علاقه بسیاری داشتم. به یاد دارم دوران راهنمایی را در مدرسه شهید بتول چراغچی در محله صاحب‌الزمان(عج) تحصیل می‌کردم. مربی درس حرفه و فن آن‌زمان من خانم محسنی یکی از استادان سوزن‌دوزی کشور بود و هفته‌ای یک‌بار به ما در آن حوزه تدریس می‌کرد. گلدوزی با دست را من از ایشان آموختم و همان دوران یک جانماز گلدوزی‌شده برای پدرم دوختم.
ابداع دستگاه ضدعفونی کلاس از سوی دانش‌آموز تبادکانی
بعد از شیوع کرونا ، بارها و بارها شاهد ضدعفونی مکان‌های عمومی محله بودم اما به نظرم این نوع ضدعفونی زمانبر و وقت‌گیر و با دخالت مستقیم انسان همراه بود. با این روش خطر ابتلا به کرونا نیز وجود داشت، من به دنبال استفاده از دستگاهی بودم که بتواند به‌طور اتومات و با کمترین دخالت انسانی، فضاهای بزرگ عمومی مثل سالن بیمارستان‌ها و تالارها را ضدعفونی کند.
روایت ماندن؛ درباره سیده صدیقه سیدی اولین مامای شهید سلامت در مشهد
برادرم بارها بهش گفت اصلا فکر کن اخراج شدی... بیا بیرون. ولی خودش دوست داشت. می‌گفت اگر من نروم این همه زن حامله چکار کنند؟ من مسئول آن‌ها هستم... 3 ماما داشتند. یکی از آن‌ها قبل از صدیقه کرونا گرفته و رفته بود. می‌گفت اگر من هم بروم یک ماما با این همه زن باردار چه کند؟ می‌گفتیم لااقل درمانگاه را نرو، خسته می‌شوی. می‌گفت آن موقعی که کار نداشتم درمانگاه بهم کار داد، الان توی این وضعیت که پرستار نیست بگویم نمی‌آیم؟
وقتی وام کارآفرینی باعث از هم پاشیدن بنیان خانواده می‌شود!
یکی از شرایط استفاده از تسهیلات کارآفرینی این است که بانوی کارآفرین باید یا سرپرست خانوار باشد یا بدسرپرست! نامه بدسرپرستی که شرایط بسیار پیچیده‌ای دارد و به‌سختی می‌توان گرفت. برای سرپرست‌بودن هم که باید خانم، طلاق بگیرد تا حمایت شود و به او وام بدهند. درست است که بانوان سرپرست‌خانوار مشکلات بسیاری دارند، اما نباید زنان خانه‌دار را هم نادیده گرفت. متأسفانه این شرط اعطای تسهیلات کارآفرینی سبب ازهم‌پاشیده‌شدن بنیان خانواده‌ها می‌شود.
تمرین مداحی پیرغلام محله وکیل‌آباد برای درختان باغ وکیل‌آباد
خدا رحمت کند، حاج آقای وظیفه‌دان که امام جماعت مسجد محله وکیل‌آباد بود، ترس و اضطراب من را هنگام مداحی درک کرد، مرا به گوشه‌ای فراخواند و گفت: تو استعداد مداحی خوبی داری، به باغ وکیل‌آباد برو و در میان درختان با صدای بلند مداحی کن، گویی که درختان باغ، شنوندگان تو در مسجد هستند. خدا خیرش بدهد، چند مرتبه‌ای این کار را انجام دادم تا اینکه ترس و اضطرابم از بین رفت.