داستان کوچه «پنجه» به حضور امام رضا(ع) در مشهد و رد انگشتان دستش روی سنگ سیاهی در این کوچه برمیگردد.
مکانی با نام «مکتب بافت» که با شعار «جایی که هر مشهدی میتواند ریشههای گمشدهاش را در آن بجوید» قرار است تکهآیینههای شکسته از تخریب بافت تاریخی و قدیمی شهرمان را پیداکند و با تاریخ و پیوندهای عاطفی و مذهبی درهم آمیزد تا این تکههای بههمچسبیده نمایانگر تصویر گذشته باشند که به مرور زمان بتوان آن را احیاکرد.
البته زیرنظر «مکتب بافت» در هفته گذشته «خانه خراسان» نیز در همان ساختمان خیابان وحدت3 افتتاح شد.
بعد از گذر از پل کشف در بولوار پنجتن، راه را که ادامه دهی و 4روستای شترک، شیرحصار، امرغان و گوشهکنار را در جاده هلالی پشت سر بگذاری، به روستای برزشآباد میرسی؛ روستایی در 14 کیلومتری مشهد. روستایی که بنا به نقلها و روایات، روزگاری یکی از نوادگان امام چهارم(ع) در آنجا زندگی میکرده و امروز آستانه امامزاده سیدعبدالله اسحاق(ع)، محلی برای زیارت اهل دل است. در روستا از هر که سراغ صحن و سرای این امامزاده را بگیری، مسیر تنها قبرستان ده را نشان میدهد.
سیدمحمود رئیسالسادات با اشاره به شجرهنامه امامزادگان روستای اندرخ میگوید: مقبره 3 امامزاده به نامهای سیدفتحالله(ع)، سیدعمادالدین(ع) و بیبی ربابه(ع) در کنار هم و در داخل یک ضریح قرار دارد و طبق شجرهنامهای که در زیارتگاه نصب شده است، نسبت شریفشان به امام موسی کاظم(ع) میرسد و مردم مهربان و مهماننواز روستای اندرخ ارادت خاصی به این امامزادگان دارند و طبق شجرهنامهای که در زیارتگاه نصب شده است، نسبت شریفشان به امام موسی کاظم(ع) میرسد
شبها اینجا کاوشهای غیرمجاز میکنند که سکوت تاریخی تپه را در هم میشکنند. تپهای که به قدمت تاریخ مشهد سکوت کرده است با صدای نابخردانه کلنگ و تیشه غیرمجاز جستوجوگران گنجهای اساطیری زخم میخورد و فریاد نابودی سر میدهد. به ازای هر تیزی که در جانش فرو میرود زخمی عمیق بر میدارد تا از اصل خود فاصله بگیرد و حفرههای وجودش هر روز دردناکتر و عمیقتر شود. اینجا تپه نادری است.
جایی که خوش خیالان تاریخ در آن به دنبال گنج نادرند. درحالیکه این نام پر ابهت قدمتش کمتر از 60 سال است. تپهای در همین نزدیکی شهر مشهد که عیارش به تاریخ بلندبالای پشت سرش بالا رفته است ولی سودجویان آن را مفرغی میدانند که باید از دلش طلا بیرون بکشند و اینگونه آن را زخم میزنند و میرنجانند!
اشرف کیخا 36ساله، کارشناسارشد روانشناسی که بیش از 15سال ساکن اقبال بوده است در تحقیقات محلی به جمعآوری مستندات شفاهی از دل خاطرات قدیمیهای محله اقبال پرداخته است. بخش زیادی از مجموعه تألیفشده او بهدلیل علاقه به خانوادههای شهدا به زندگی آنها در این محله اختصاص دارد.
کوچه «حجتی »یا کوچه «درمانگاه» در محله سمزقند را خیلی از قدیمیها میشناسند. کوچهای با قدمتی حدود هفتادسال که بهواسطه وجود مسجد و درمانگاه حجتی زودتر از دیگر خیابانهای مشهد رنگ آبادی به خود میگیرد. پاگرفتن کارخانه «صابونسازی اقبال» در چند متری مسجد و کارخانه «آجرسازی حسینباشی» در همان حوالی باعث آمدوشد کارگرها در آن کوچه شده بود. بهصفشدن درشکههای تکاسبه در حاشیه دیوار کاهگلی باغ حاج عبدالله برای جابهجایی کارگرها، بود که بعد ها همین رفت و آمد کارگرها و مردم زمینه ورود نخستین تاکسی به این کوچه را فراهم کرد.