پدرم، آیتالله سید جواد خامنهای، در زندگی بسیار منظم و مرتب بودند. غذایشان بسیار ساده و اندک بود. انسانی بسیار زاهد و بسیار بیاعتنا به مسائل دنیوی بودند. در زندگی غالب علما و شخصیتهای روحانی بهخصوص در میان قدما حدی از زندگی تعریف داشت، اما ایشان از آن حد تعریف شده زندگی نیز پایینتر بود. بزرگتر که شدیم گاهی پیشنهاد میکردیم که اگر اجازه بدهید برخی امکانات رفاهی را برایتان فراهم کنیم، ایشان موافقت نمیکردند.
در همه روزهایی که به نزد داییام به سرای «سیگاری» میرفتم، برای ادای نماز ظهر و عصر به مسجد ترکها (آذربایجانیها) میرفتیم و به نماز جماعت که به امامت حضرت آیتالله سیدجواد خامنهای اقامه میشد اقتدا میکردیم. آن سالها شبستان، به اصطلاح پُر میشد و حتی گاهی صف جماعت در حیاط مسجد منعقد میشد. تمامی تجار سرای «سیگاری» و سرای «محمدیه» به اضافه کارمندانشان و کسبه آن بازار در آن نماز جماعت شرکت میکردند.
زمانی همه عشق و علاقهاش شنیدن صدای تیک تاک ساعتها و چرخدندههای ساعتهای اسم و رسمدار قدیمی بوده است. پیرمرد 79سالهای که یکی از قدیمیترین ساعتسازهای مشهد در خیابان سرخس است و هنوز او و مغازهاش را ساعتبازها و آنهایی که ساعتهای اصل و مارک قدیمیشان خراب میشود، خوب میشناسند. حاج احمد باخرد ورود به حرفه ساعتسازی را قسمت و سرنوشت خود میداند؛ قسمتی که بهواسطه عموی ساعتسازش رقم میخورد تا پیشه او در کنار انبوه مشاغل سنتی خیابان سرخس هویت آن را سر و شکل بدهد.
ایوان و مصلای طرق جزو معدود بناهای تاریخی مشهد است که عمرش به بیش از ۵۰۰ سال میرسد و بنابر ادعای کارشناسان و مورخان در دوره تیموری بنا شده است.
سالهای ابتدایی دهه30 به مشهد آمد. آنقدر که پس اندازش اجازه داد، نزدیکترین کوچه به حرم مطهر را انتخاب کرد و خانهای پنجاهمتری در خیابان دریادل خرید و مغازه کوچکی نیز سر خانه برای خود باز کرد. اما تمام داستان احمد موحد و شهرتش به دوختن کتوشلوارهای بینقص ختم نمیشود. داستان ارادتش به حضرت رضا(ع) و پابوسی هرروزهاش و همچنین کتابت 4قرآن را از زبان پسرش در این گزارش میخوانید.
حمام مهدیقلیبیک، تنها حمام تاریخی باقیمانده از شهری است که روزگاری، بهترین و معروفترین حمامهای جهان را داشته است. بااینحال پیداکردن رد و نشان حمام مهدیقلیبیک در مشهد امروز کار آسانی نیست.
گرم شدن تن و پافروبردن در حوضچه آب سرد، ساعتها نشستن روی صفه و وسط بخار، خربزه لاکی خوردن، نرم کردن استخوان زیر مشت دلاکی و پیرِ هرچه مرض را درآوردن، کشیدن قلیان و خبر شمال تا جنوب شهر را شنفتن و این میان، با آواز یکی دهان گرم و رسا نفس کیفور شدن، فقط بخشی از آداب ورسوم استحمام ایرانی است که برابر مکتوبات تاریخی برای مسافر و گردشگران غربی هم بسیار شگفت انگیز و لذت بخش بوده است.
درواقع حمام کردن سنتی دیرینه در ایران پیش و پس از اسلام بوده که همه کاربری اش در تن شستن خلاصه نمیشده است؛ گرمابهها درواقع پاتوق تودههای مردم و محلیها برای گفتگو درباره مسائل روز و در جریان اخبار قرارگرفتن، خوش وبش کردن یا عقد قراردادهای مهم بوده و با رسومی مانند پسندیدن دخترهای دم بخت، تولد نوزاد، نوروز و دیگر جشنها پیوند داشته است.