ابتدای دهه 50 بود که هواشناسی در ایران رواج یافت. تا قبل از آن پیشبینی هوا برای کسی مهم نبود. کشاورزان برای کاشت و برداشتهای خود به شیوههای سنتی عمل میکردند و مردم عادی هم کارها و فعالیتهای مهمشان را به قضا و قدر میسپردند؛ اما بعد از سال 50 برای عموم مردم و کشاورزان پیشبینی کارشناسان آبوهواشناسی مهم شد.
تا قبل از آن پیشبینی هوا فقط به درد فرودگاهها و خلبانان میخورد؛ اگرچه که بیش از 70 درصد خلبانان باز هم به حس ششم خودشان اعتماد و پرواز میکردند. آن روزها فقط فشار هوا، رطوبت، دما، سرعت و سمت و سوی باد برای فرودگاهها برای پرواز مهم بود.
مردم روستای سیسواد یا سیسآباد سرگرمی و رسوم خاص خود را در مناسبتهای مختلف داشتند. کشاورزان و دامداران پس از یک روز سخت کاری در خانه یکی از اهالی که سواد خواندن داشت، جمع میشدند و در کنار هم شب خوشی را میگذراندند. جالبی همنشینیها به این بود که میزبانان با خواندن کتاب از میهمانان پذیرایی میکردند. در بسیاری از شبها اهالی روستا پس از یک روز سخت کاری در خانه یکی از اهالی که خواندن میدانست، جمع میشدند و فرد میزبان تا نیمهشب برای میهمانان کتاب میخواند.
ما تنها نسلی نیستیم که درگیر بیماری واگیردار شدهایم. بیماریهای واگیردار بارها در طول تاریخ مثل بختک روی سر مردم ظاهر شده و آنها را به مبارزه طلبیده است.
قدیم هر محله برای خودش یک گورستان داشت. از گورستان قلتگاه که از قدیمیترین گورستانهای مشهد بود و به علت خیابان طبرسی تخریب شد تا گورستان خردو که ویژه اهالی پایینخیابان بود و دیگر هیچ اثری از آن نیست و خاطرهای کهنه و رنگورو رفته در پس اذهان اهالی قدیمی برجا مانده است. داستان قبرستانهای خراب شده مشهد را نبش قبر میکنیم و همچنین از چگونگی شکلگیری این قبرستانها در کنار محل سکونت اهالی میگوییم.
یکی از برادرانش مخترع است و در سوئد زندگی میکند، دیگری نیز دکترای روانشناسی دارد و ساکن کرج است، اما او بهدلیل علاقهای که از دوران کودکی به جمعآوری اشیای قدیمی داشته است از همان زمان تا مبلغی به دست میآورده، با خرید وسایل قدیمی سرمایهگذاری میکرده است.
دلیل این موضوع را علاقهاش میداند و بیان میکند: «شاید در نظر بسیاری پول دادن برای این اشیا آن هم با قیمت زیاد، سخت باشد، اما برخی با خریدن همین اشیای قدیمی و دیدن آن در منزل خود لذت میبرند.»
قدیم رسم بود که اسم کوچه و محلهها را از نام بزرگان همان کوچه میگرفتند. مثلا همین کوچه کنار مقبره پیر پالاندوز که برای تاجرباشیها در سالهای دور معروف است، نامش را از تاجرانی که در حجرههای این کوچه کار میکردند به یادگار دارد. کوچهای باریک که روزگاری یعنی شصت، هفتادسال قبل محل زندگی و کار تاجرهای بنام مشهدی بود و امروز از دوران خوشش تنها نامش بهیادگار مانده و یکیدو مغازه.
اکنون ٣٠٠میلیون نفر در ١٢کشور مختلف دور سفره هفت سین مینشینند تا از صلح بگویند و آشتی، و از بهاری حرف بزنند که پایش را از تقویم سال بیرون گذاشته و با رشته جان، فرهنگ و هویت آنان درآمیخته است.