در آستانه نوزدهمین سالگرد درگذشت شیخمحمدرضا مهدویدامغانی به دیدار فرزندش دکتر حسین مهدویدامغانی در خانه پدریاش رفتهایم. خانهای که سالها نوا و نجوای ملکوتی قرآن در آن جاری بود و جلسات جمعهشبهای تفسیر قرآنش، جوانان زیادی را مجذوب آیات نورانی کرد. او در آخرین جمعهشب زندگی پربرکتش درحالیکه بالای منبر تفسیر قرآن میگفت، ابراز کرد «حالم مساعد نیست!» و دقایقی بعد در مسیر انتقال به بیمارستان به دیار باقی شتافت.
صحبت از احیای خانه تاریخی غفوری، مرتفعترین خانه عیدگاه است که در کوچه محمدیه (شهیدحاجیحسنیکارگر3) قرار گرفته و از یکطرف به شارستان و از طرف دیگر به حرم مطهر راه دارد. صاحب اول این خانه یک یهودی متمول بوده است که سال 1340 این بنا را به آقای دشتباف و شریکش میفروشد و خانه در سال1385 به شرکت عمران و مسکنسازان ثامن که زیر نظر بازآفرینی شهری کشور است، فروخته میشود.
درباره واقعه 22آذر میگوید: سال57 رئیس بخش زنان و زایمان بودم. در آن روز یک صندلی برداشتم و جلو در اتاق رئیس بیمارستان دکتر «خسرو آروند» گذاشتم تا تحصن کنم. او هم فردی انقلابی بود و از جریانهایی که در شهر میگذشت، اطلاع داشت. هنگامی که متوجه شد جلو در اتاقش نشستهام، علت را جویا شد. به او گفتم متحصن هستم. او با تعجب پرسید: یعنی چی متحصن هستی؟؛ گفتم با توجه به اتفاقهای اخیری که در شهر و بیمارستان افتاده است ناراحتم و میخواهم که با این حرکت از مردم و انقلاب حمایت و خشم و ناراحتیام را از رفتارهای چماقداران حکومتی نشان بدهم.
کوچه سوت و کور و خالی است و همان ابتدای آن روی تابلویی نام مهدیه با نشانهای مسیر را مشخص میکند. جلو ورودی کارگاه ساختمانی هستیم که خانههای مجاور آن خالیاند و بدون سکنه. چند بار زنگ در را فشار میدهیم. نگهبان در را باز میکند. فضای پیش رو خاکی و گلآلودست و هیچ شباهتی به وصف آدمها از مهدیه گذشته ندارد.
کوچه شهید اسدالله زاده6/1یا مسعودغربی در منطقهیک و در محله سعدآباد واقع شده است. خیابان مسعودغربی به معابری مهم مانند ابنسینا، اسدالله زاده و همچنین پاستور راه دارد. کوچههای یک سمت خیابان مسعودغربی به خیابان سناباد منتهی میشود. در انتهای کوچه به بوستان محلی کوچکی میرسیم که در حاشیه خیابان ابنسینا قرار دارد.
«محمدحسنخان مسعودی خراسانی»، در روزهای تاریک و روشن سال 1288 خورشیدی شهرداری را با صرف هزینه شخصی اداره کرد و نگذاشت هرج و مرج بر مشهد حکمفرما شود.
وقتی نادرشاه پای مهاجران کُرد را به مشهد باز کرد، هنوز بالاخیابان مثل امروز باغهایش را از دست نداده بود. همان زمان گروهی بزرگ از آنها در این محدوده ساکن شدند و معابری به نامشان ثبت شد ازجمله کوچه یازدهم رضوان فعلی. این کوچه که ردونشانش در قدیمیترین نقشه مشهد (1325) هم با نام «مسجد کُردها» پیداست، محل زندگی تعداد زیادی از کُردها بود.