خانهای که این روحانی وارسته در آن میزیست، منزلی بسیار ساده و قدیمی و با امکانات محدودی بود که در وهله اول بسیار متعجب شدم ایشان با اینکه فرزندان نامداری دارد و حداقل یکی از آنها رئیسجمهور کشور است و دیگران نیز هر کدام دارای مقامات و مراتبی هستند، معذلک در چنین خانهای محقر و ساده و در یک اتاق کوچک شاید9 متری در کنار انبوهی از کتابهای بسیار قدیمی زندگی میکند و عجیبتر آنکه این پیرمرد و پیرزن سالخورده خدمتکاری نداشتند و در عین حال با میهمان اینقدر گشادهرو بودند و من خود شرمنده شدم که چرا مزاحمت برای آنها ایجاد کردهام.
سبک جلسه به این صورت بود که فردی متن خاصی را برای همه میخواند و بقیه افراد درباره این متن به بحث و گفتوگو میپرداختند. محوریت مباحث مطرحشده نیز بر اساس کتابهایی نظیر جواهرالکلام، حدائقالناظره، مدارکالاحکام، شرایعالاسلام و مستندالشیعه بود. اگر وقتی باقی میماند حضار به بررسی تحولات و اتفاقات روز نیز اشاره میکردند. این جلسه علمی تا زمان حیات همه شرکتکنندگان آن ادامه داشت.
برادر بزرگترم برایم تعریف میکرد که وقتی رهبری به دنیا آمدند پدرم با مرحوم آیت الله خامنهای در بالاخیابان روبه رو شدند. ایشان به پدرم گفتند: خداوند به من پسری عطا کرده است که اسمش را «علی» گذاشتم. پس از آن پدرم را به منزل آیتالله سید هاشم میردامادی، پدربزرگ رهبری، دعوت کردند تا در گوش فرزند نورسیدهشان اذان و اقامه بگویند.
پدرم، آیتالله سید جواد خامنهای، در زندگی بسیار منظم و مرتب بودند. غذایشان بسیار ساده و اندک بود. انسانی بسیار زاهد و بسیار بیاعتنا به مسائل دنیوی بودند. در زندگی غالب علما و شخصیتهای روحانی بهخصوص در میان قدما حدی از زندگی تعریف داشت، اما ایشان از آن حد تعریف شده زندگی نیز پایینتر بود. بزرگتر که شدیم گاهی پیشنهاد میکردیم که اگر اجازه بدهید برخی امکانات رفاهی را برایتان فراهم کنیم، ایشان موافقت نمیکردند.
در همه روزهایی که به نزد داییام به سرای «سیگاری» میرفتم، برای ادای نماز ظهر و عصر به مسجد ترکها (آذربایجانیها) میرفتیم و به نماز جماعت که به امامت حضرت آیتالله سیدجواد خامنهای اقامه میشد اقتدا میکردیم. آن سالها شبستان، به اصطلاح پُر میشد و حتی گاهی صف جماعت در حیاط مسجد منعقد میشد. تمامی تجار سرای «سیگاری» و سرای «محمدیه» به اضافه کارمندانشان و کسبه آن بازار در آن نماز جماعت شرکت میکردند.
زمانی همه عشق و علاقهاش شنیدن صدای تیک تاک ساعتها و چرخدندههای ساعتهای اسم و رسمدار قدیمی بوده است. پیرمرد 79سالهای که یکی از قدیمیترین ساعتسازهای مشهد در خیابان سرخس است و هنوز او و مغازهاش را ساعتبازها و آنهایی که ساعتهای اصل و مارک قدیمیشان خراب میشود، خوب میشناسند. حاج احمد باخرد ورود به حرفه ساعتسازی را قسمت و سرنوشت خود میداند؛ قسمتی که بهواسطه عموی ساعتسازش رقم میخورد تا پیشه او در کنار انبوه مشاغل سنتی خیابان سرخس هویت آن را سر و شکل بدهد.
ایوان و مصلای طرق جزو معدود بناهای تاریخی مشهد است که عمرش به بیش از ۵۰۰ سال میرسد و بنابر ادعای کارشناسان و مورخان در دوره تیموری بنا شده است.