بلدیه ازجمله نهادهای جدیدی بود که فعالیتش را از دوره مشروطه آغاز کرد و در دوران رضاشاه هم گستره خدماتش رو به فزونی گذاشت؛ از شهرسازی و نظافت شهرها بگیرید تا تأمین احتیاجات آنها و توجه به بهداشت عمومی.
اسناد باقیمانده از آن دوران هم گواهی میدهد که بلدیه برای سروسامان دادن بـه وضعیت بهداشت جامعه، تلاشی جدی صورت داده است.
عسکریه مانند دیگر بناها و مدارس مرحوم عابدزاده است که در شکلگیری عقاید سیاسی و مذهبی و هویتبخشی به بافت تاریخی که در آن واقع شده نقش مهمی داشته و دارد. همین امر هم مسئولان میراث فرهنگی استان را مجاب به ثبت آن در فهرست میراث ملی کرد.
برای نگریستن به قامتشان، باید سر را تا جایی که امکان دارد، بلند کرد، گردن را به پشت چسباند و بعد همین طور عقب عقب رفت و چشم چرخاند. مشهدیها حتما میلهای کورههای آجرپزی را در شهر دیده اند و بارها و بارها از عظمت و بلندی اش شگفت زده شده اند.
«محمدحسین پارسایی دامن سبز» متولد ۱۳۰۲ در زابل بود و هرچند که سه چهارم عمرش را در آن خطه گذرانده بود، اما چارک آخرش را ساکن شهرک ابوذر شده بود تا لقب کهنسالترین ساکن این شهرک را در اختیار گیرد. بارها از طرف افراد مختلف پیشنهاد گفتگو با وی داده شده بود، اما هر بار به دلیلی یا دستور سردبیر برای پرداخت به سوژهای زماندار یا تنظیم نشدن زمان وی با کارهای من و در این اواخر بیماری چندین و چند ماهه او این دیدار وگفتوگو محقق نشد تا اکنون مجبور شوم برای دانستن درباره اویی که لقب کهنسالترین فرد ساکن شهرک ابوذر و همچنین آخرین بازمانده قیام «یاعلی» سیستان را در اختیار داشت، در مراسم ختمش به سراغ خانوادهاش بروم.
در قدیم امنیت و حفاظت از اموال عمومی و خصوصی، اقتضا میکرد اطراف شهر برج و بارو داشته باشد و تردد تنها از معابر مشخصی انجام شود. این معابر همان دروازههای شهر بودند. مشهد قدیم در دوره افشار، 8 دروازه داشت؛ تقریبا برای هر محله، یک یا دو دروازه تعبیه شده بود و همه این دروازهها محل آمد و شد بودند، به جز یکی!
شاید اگر این بنا که براساس شواهد بیش از ۷۰۰ سال عُمر دارد، متعلق به فرنگیها بود، جدا از اینکه بنا را لایِ زرورق نگه میداشتند و به حال و روزش میرسیدند، که کرور کرور گردشگر از سرتاسر دنیا برای دیدن آن شال و کلاه کنند.
حمامی قدیمی در کوچه شهید محسن کاشانی۸ به نام حمام باغ قرار داشته که ابتدای دهه70 تخریب و جای آن را بوستان سرسبزی گرفته است. روبهروی حمام گودالی بوده است که به آن «گوشله» میگفتهاند و کودکان در این گودال بازی میکردهاند. آبانباری نیز در نزدیکی حمام قرار داشته که دیگر اثری از آن نیست و جایش ساختمان ساخته شده است.