کد خبر: ۱۱۱۳
۱۱ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای اسوه زهد و تقوا بود

برادر بزرگترم برایم تعریف می‌کرد که وقتی رهبری به دنیا آمدند پدرم با مرحوم آیت الله خامنه‌ای در بالاخیابان روبه رو شدند. ایشان به پدرم گفتند: خداوند به من پسری عطا کرده است که اسمش را «علی» گذاشتم. پس از آن پدرم را به منزل آیت‌الله سید هاشم میردامادی، پدربزرگ رهبری، دعوت کردند تا در گوش فرزند نورسیده‌شان اذان و اقامه بگویند.

محمدمهدی عبدخدایی متولد سال 1315 در مشهد متولد شد. پدرش، شیخ غلامحسین ترک تبریزی اهل وایقان از توابع آذربایجان شرقی بود. ۱۰ سال بیشتر نداشت که در منزل پدری‌اش با سید مجتبی نواب‌صفوی آشنا شد. مادر او در جریان کشف حجاب در سال 1316 خورشیدی توسط ماموران حکومتی به شهادت رسید. 

پدر او از علمای شناخته شده شهر مشهد بود و ارتباط نزدیکی با آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای داشت. وی در این گفت‌وگو خاطرات خود درباره آشنایی‌اش با آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای و ویژگی‌های شخصیتی ایشان بیان را می‌کند.

 

سابقه آشنایی شما با آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای و خانواده ایشان به چه زمانی باز می‌گردد؟

منزل ما ابتدا در محله آذری‌ها بود بعد از سال 1322 خورشیدی پدر من منزلی در خیابان «حمام شاه»،نزدیک حرم، خریداری کرد. پس از آن پدرم امام جماعت مسجد گوهرشاد شد در حال حاضر نیز یکی از شبستان‌های این مسجد به نام پدرم با عنوان شبستان«تبریزی» نامگذاری شده است. 

برخی دیگر از بزرگان حوزه نیز در مسجد گوهرشاد امام جماعت بودند. در وسط مسجد مکانی مشهور به «مسجد پیرزن» وجود داشت که مرحوم شیخ غلامحسین محامی بادکوبه‌ای در آنجا به اقامه نماز می‌پرداخت. ایشان با پدرم ارتباط نزدیکی داشت. علت این آشنایی نیز شاگردی محضر میرزا مهدی اصفهانی از بزرگان حوزه خراسان در آن زمان بود.

آیت‌الله خامنه‌ای هربار که برای اقامه نماز به مسجد صدیقی‌ها می‌رفتند در بین راه سری هم به منزل ما می‌زدند

پدرم با چند نفر از علمای مشهد نظیر آیت‌الله سید علی اکبر خویی، میرزا حبیب الله ملکی، آیت الله سید جواد خامنه‌ای که همه آن‌ها آذری زبان بودند ارتباط نزدیکی داشتند. پدرم هنگامی که از محله چهارباغ به سمت مسجد گوهرشاد حرکت می‌کردند؛ آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای را ملاقات می‌کردند و پس از گفت‌وگویی کوتاه به حرم مطهر امام رضا(ع) می‌رفتند. آیت‌الله خامنه‌ای نیز هربار که برای اقامه نماز به مسجد صدیقی‌ها می‌رفتند در بین راه سری هم به منزل ما می‌زدند.

برادر بزرگترم برایم تعریف می‌کرد که وقتی مقام معظم رهبری به دنیا آمدند پدرم با مرحوم آیت‌الله خامنه‌ای در بالاخیابان روبه رو شدند. ایشان به پدرم گفتند: خداوند به من پسری عطا کرده است که اسمش را «علی» گذاشتم. پس از آن پدرم را به منزل آیت‌الله سید هاشم میردامادی، پدربزرگ رهبری، دعوت کردند تا در گوش مقام معظم رهبری اذان و اقامه بگویند.

 

پدرتان با آیت‌الله سید هاشم میردامادی نیز ارتباط داشتند؟

بله، ایشان یکی از امضا کنندگان نامه به رضاخان در جریان تغییر لباس و کشف حجاب بودند. این نامه در منزل آیت‌الله سید یونس اردبیلی توسط برخی از بزرگان حوزه آن زمان امضا و به تهران فرستاده شد. پس از این جریان این افراد توسط حکومت پهلوی دستگیر و هرکدام به شهری تبعید شدند.

مادر من نیز با دختر آیت‌الله میردامادی(همسر آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای) آشنایی داشتند. من کوچک بودم که در آن موقع مادرم رفت آمد خانوادگی زیادی با همسر آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای داشتند و این ارتباط همیشه پابرجا بود. نکته مهم این است که همه نیز مخالف حکومت پهلوی بودند تا آنجایی که مادرم نام مجسمه پهلوی را«مُنجّسه» گذاشته بود. انزجار خانواده ما و آیت‌الله خامنه‌ای از سلطنت بسیار زیاد بود.

 

با فرزندان ایشان نیز ارتباط داشتید؟

من با حجت الاسلام سید محمد خامنه‌ای همکلاس بودم. پدرم در انتهای بازار سرشور مدرسه‌ای به نام«دارالتعلیم دیانتی» ساخته بود. مقام معظم رهبری، حجت الاسلام سید محمد خامنه‌ای و حجت الاسلام سید هادی خامنه‌ای در این مدرسه تحصیل می‌کردند. من نیز از دانش آموزان این مدرسه بودم و کلاس چهارم را با حجت الاسلام سید محمد خامنه‌ای گذراندم.

 البته پس ازمدتی به دلیل اختلافی که پدرم با هیئت امنای مسجد پیدا کرد از ان مدرسه رفتم. داستان این اختلاف این بود که در مدرسه فردی به نام«مولوی» معلم که اشعاری را به ما می‌آموخت. یکی از این شعر‌ها در مدح پیامبر اکرم(ص) سروده شده و صفت«رحمن» را برای پیامبر(ص) ذکر کرده بود.

 وقتی این شعر را برای پدرم خواندم، ایشان به من گفت: «صفت«رحمن» فقط برای خداست نباید برای وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) به کار برده شود.» پس از گذشت مدتی جلسه‌ای در منزل ما برگزار شد که آیت‌ا... سید جواد خامنه‌ای و برخی دیگر از شاگردان میرزا مهدی اصفهانی نظیر آیت‌ا... شیخ هاشم قزوینی و شیخ غلامحسین محامی بادکوبه‌ای نیز حضور داشتند. در آن جلسه این اشکال به آقای «مولوی» گفته شد و حضار با او برخورد تندی کردند. این جلسه باعث شد که پدرم من را از این مدرسه برداشتند.

 

رهبری خاطره‌ای از حضور نواب در مدرسه نواب نقل کردند. شما در آن تاریخ مشهد بودید؟

نواب صفوی دوبار به مشهد آمده بود. یکی در سال 1332 خورشیدی که آن موقع من در زندان حکومت پهلوی بودم. در آن زمان نواب صفوی ابتدا به مدرسه نواب می‌رود. داستانی که مقام معظم رهبری تعریف می‌کنند مربوط ب همین سفر است. نواب صفوی از مهدیه عابدزاده برای بازدید از طلبه‌های مدرسه نواب می‌رود.

 در آن جا آقای سید محمد خامنه‌ای حجره‌ای داشتند. در آنجا فرشی پهن می‌کنند و نواب در آن جا به سخنرانی می‌پردازد. دفعه دومی که رهبر انقلاب با نواب ملاقات می‌کند در مدرسه سلیمان خان بوده است. بعد از انقلاب که خدمت رهبر انقلاب رسیدم داستان این جلسه را مطرح کردند. روزی که نواب به مشهد آمد مورد استقبال طلبه‌های جوان قرار گرفت.

 

آیت‌الله خامنه‌ای چه ویژگی‌های فردی و اخلاقی داشتند؟

ایشان عالم بسیار فاضلی بود. یکی از نزدیکان من که کتاب«مکاسب» شیخ انصاری را در نزد دو نفر از بزرگان حوزه مشهد یکی آیت‌ا... خامنه‌ای و عالم دیگری خوانده بود خاطر نشان می‌کرد که قوت علمی آیت‌الله خامنه‌ای بسیار بالاتر از آن فرد دیگر بوده است. من از ایشان نکات ارزنده‌ای آموختم. 

با وجود اینکه ایشان ارتباط اجتماعی زیادی نداشتند اما مردم ارادت بسیاری به ایشان داشتند. یکی از ویژگی‌های فردی ایشان مخالفت شدیدشان با حکومت پهلوی بود. نه تنها ایشان بلکه همسر و فرزندانشان نیز از حکومت پهلوی بیزار بودند. آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای در مسجد صدیقی‌ها امام جماعت بودند. 

نماز ایشان بسیار باشکوه برگزار می‌شد به طوری که همه کسبه آن منطقه برای اقامه نماز به مسجد صدیقی‌ها می‌آمدند

بنده چندین بار پشت سر ایشان نماز خواندم. آن موقع ایشان هنوز در مسجد گوهرشاد نماز اقامه نمی‌کردند. نماز ایشان بسیار باشکوه برگزار می‌شد به طوری که همه کسبه آن منطقه برای اقامه نماز به مسجد صدیقی‌ها می‌آمدند. هنوز آن شکوه معنوی نماز جماعت آیت‌ا... خامنه‌ای در خاطرم مانده است.

 

آیا خاطره‌ای از ایشان در ذهن دارید؟

پس از 28 مرداد 1322 خورشیدی نواب صفوی برای شرکت در کنگره «موتمر اسلامی» به اردن سفر کرد. اندیشمندان و انقلابیون زیادی نظیر سید قطب، آیت الله طالقانی و میرزا خلیل کمره‌ای نیز در آن جا حضور داشتند. ما نیز قرار بود در این سفر نواب صفوی را همراهی کنیم اما دولت به من و آقای خلیل طهماسبی ویزا نداد. 

من در مشهد ماندم و آقای خلیل طهماسبی نیز به مشهد سفر کرد. من و او در مسجد گوهرشاد علیه شاه صحبت کردیم. آقای طهماسبی پشت سر آیت‌الله سید حسن قمی نماز می‌خواند و پس از نماز به ایراد سخنرانی می‌پرداخت. کلانتری وقت جمعی اراذل اوباش را اجیر کرده بود تا سخنرانی من و طهماسبی را به هم بزنند. ما سخنرانی تندی علیه شاه کردیم پس از آن شهربانی اطلاعیه‌ای علیه طهماسبی منتشر کرد که باید او ظرف 24 ساعت مشهد را ترک کند.

همان شب من با پدرم به منزل آمدیم. پدرم گفت ما وعده داریم امشب خانوادگی به منزل آیت‌الله خامنه‌ای برویم. همه به آن جا رفتیم. ایشان به من گفت: من مایلم خلیل طهماسبی را ببینم. من به ایشان گفتم: امشب طهماسبی دستگیر شد. این نشان از این مساله بود که مرحوم آیت‌الله خامنه‌ای به نواب صفوی و فدائیان اسلام علاقه مند بوده است.

 صبح خبر دادند که طهماسبی را به تهران بردند. همان روز پیامی از فدائیان اسلام به مشهد فرستاده شد. محتوای این پیام این بود که: «استاد خلیل طهماسبی با احترام وارد شد. به دشمنان بگویید تنبیه می‌شوند.» رونوشتی از این تلگراف نیز برای من فرستاده شد. من نیز آن را به آیت‌الله خامنه‌ای نشان دادم.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44