ناصرالدینشاه یکی از مسافران نامدار تاریخ مشهد است که دوبار توفیق زیارت امامرضا (ع) نصیبش شد. اولین سفر او در سال ۱۲۸۶ ق بود که بعد از چند ماه سفر، وقتی به مشهد رسید ۳۳ روز در این شهر و نزدیک حرم مطهر ماند و دومین سفر او در سال ۱۳۰۰ ق رخ داد.
نخستین خبر مکتوب را «اربلی»، نویسنده کتاب «کشف الغمه فی معرفه الائمه»، نوشته است که عمر آن به قرن هفتم هجری قمری می رسد. او در سطرهایی، ماجرای مسافری را حکایت می کند که شبانه وارد حرم می شود و از خادمان آستانه طلب چراغ می کند، اما هیچ نبوده تا به دستش دهند.
«قرآن قدس» که قدیمیترین قرآن دارای ترجمه در جهان اسلام است و اکنون در موزه آستان قدس رضوی نگهداری میشود، ازجمله نمونههای نفیس ترجمه به یادگار مانده از قرون اولیه اسلامی است.
ایرانیان ورود چاپخانه به کشور را در میانه قرن یازدهم تجربه میکنند. برابر اسناد تاریخی، نخستین کتابی که در ایران چاپ شده، «زبورداوود» یا «ساغموس» است که کشیشان ارمنی آن را در سال ۱۰۱۶ خورشیدی به زبان و خط ارمنی در ۵۷۲صفحه در جلفای اصفهان چاپ میکنند.
شاید عجیبوغریب به نظر برسد که یک خارجی کفشدار حرم مطهر شود و برای حضورش کفشداری جدیدی تأسیس کنند؛ اتفاقی که 175سال قبل افتاد و مرد سیاهچهرهای از هند بهعنوان نخستین خارجی در مشهد، اداره کفشداری حرم مطهر را برعهده گرفت.
در جوار مضجع نورانی امام هشتم (ع)، درست زیر سقف گنبدی مسجد گوهرشاد، چشم، حُکم پرندهای را دارد که در باغهای بهشت از شاخهای به شاخه دیگر میدود. نقشهای اسلیمی تافته درهم، شکست نور در آینه ایوان مقصوره و دستی که سبز و فیروزهای را در کنار هم نشانده است تا اُخرایی گلهایی که هرگز به خزان نمینشینند، بیشتر به صورتت لبخند بزند، تنها گوشهای از زیبایی مکانی است که کلمات در توصیفش الکن هستند؛ مکانی که یادگار برجایمانده از بانویی فاضل است؛ «گوهرشاد» که نامش دوبار در کتیبههای این بنای تاریخی و مذهبی نقش خورده و مانا شده است. همت او بوده که مشهد قرن نهم را به شهری آباد تبدیل کرده و از آن پایتختی برای گسترش فرهنگ و توسعه علم میسازد. برابر اسناد برجایمانده و جوهر تقویمها 26 آبان سالروز پایان کار معماری این مسجد است که حالا خشتهای آن پانصدوهشتادوسومین سال از عمر خود را پشت سر میگذارند.
تاریخ جان گرفتن مشهد از یک باغ شروع می شود؛ باغی که پیکر مطهر حضرت رضا(ع) را در آن دفن می کنند تا پس از آن، خاک خراسان با عطری بهشتی در هم آمیزد. تاریخ نگاران وسعت باغ «حمیدبن قحطبه» را در حدود یک میل در یک میل نوشته اند که «عزیزالله عطاردی» آن را از «فلکه حضرت» امروز بزرگ تر توصیف می کند. پیکر حضرت در سردابی که درون همین باغ بوده است و دهانهاش را آب قنات سناباد تر میکرده، شسته می شود.