خیابان رضوان تاریخی نیست، بلکه از آن معبرهای تازهتأسیس است که با تملک و تخریب 110پلاک ساخته شد تا از طریق آن ایستگاه راهآهن مشهد اتصال مستقیمی به حرممطهر پیداکند. در کنار این ویژگی وقتی سال1397 روبان افتتاح آن بریدهشد، بهعنوان هفتمین خیابانی یاد شد که دید مستقیم به حرممطهر دارد؛ تا به این ترتیب، از اندوه ساکنان تهپلمحله و نوغان بهدلیل نابودی بخشی از هویت این محدوده کاسته شود
آنها را گاهوبیگاه در گوشهوکنار این شهر دیدهایم؛ زائرانی را که بهصورت گروهی با چمدانهایی بزرگوکوچک در خیابانهای اطرف حرممطهر اتراق میکنند.
گاهی این اتراق نیمساعت بیشتر زمان نمیبرد، اما مواقعی هم هست که دوسهساعت طول میکشد. زائرانی که یا بدو ورودشان به مشهد است و تا مردها مکانی برای اسکان موقت پیدا کنند، مجبورند گوشهای از خیابان معطل بمانند یا زمان خروجشان از مشهد رسیده است که مجبور به تحویل محل اقامتشان شدهاند و تا زمان رسیدن رزرو بلیت برگشت، جز ماندن در خیابان راه چارهای ندارند.
از همان وقتی که حضرت رضا(ع) را در باغ حمیدبن قحطبه طوسی به خاک سپردند، دفن جنازه نیز دراین ارض مقدس مرسوم شد. ابتدا مخصوص سرشناسان و منتقدان بود و پس از مدتی با پا گرفتن تشکیلاتی در اطراف حرم مطهر رضوی که خادم و نگهبان داشت، دفن پیکر در اطراف بارگاه شکلی همگانی پیدا کرد. همین هم عاملی برای گسترش گورستان ها در شهرهای مذهبی شد؛ که قبرستان قتلگاه و عیدگاه نمونه آن هستند. همچنین رفته رفته از نظر فقهی هم «نقل جنائز» و جابه جایی آن ها برای دفن اولیه یا دفن دوباره در مکان های مقدس جایز شمرده شد و این مهم، رواج این موضوع را به عنوان یک خواسته افزایش داد.
خراسان در سال های پایانی حکومت قاجارها یکی از نابسامان ترین ایالت های ایران است و بخش اعظم این نابسامانی ها ریشه در حضور والیان ناکاربلد و ظالم دارد.
حرفش این بود: «آرزو داشتم در لباس پزشکی ببینمش، اما پنج ماه برای دیدنش در لباس رزم انتظار کشیدم.» جملهای که معصومه خراسانی زیاد تکرار میکرد و اگر در شانزدهم بهمن امسال که همزمان بود با روز تشییع پیکر حسین شهیدش، بیمار و در بستر نبود، بیشک وقتی بالای سرش حاضر شدیم، باز همین جمله را به زبان میآورد و با نگاهی عمیق به عکسهای پسرش روی دیوار، میگفت: «دخترم! مادر شدی؟ اگر مادر هستی، میفهمی که فراق فرزند سخت است.»
«فلکه» جایگزین «میدان»، اصطلاحی است که بیشتر در مشهد و خراسان رواج دارد تا دیگر شهرهای ایران. پس از شهریور1320 و اشغال مشهد به دست روس ها، تعدادی از سربازان و افسران روس گل وگیاه یکی از میدان های مشهد را شخم می زنند و در خاکش برای مصرف روزانه گوجه فرنگی، بادمجان و سبزیجات می کارند. نیاز به آب برای این گیاهان در ادامه سبب می شود آنان چاهی بکنند و موتور و شیرفلکه ای هم برای برداشت آب روی آن تعبیه کنند. وجود این شیرفلکه بعدها نام این میدان را به «فلکه آب» تغییر داده و اصطلاح فلکه را در مکالمه مشهدی ها جایگزین میدان میکند، اما این همه ماجرا نیست. درواقع این اصطلاح پیش از این و در زمان ایجاد فلکه حضرت که در ابتدا به آن «خیابان فلکه» می گفتند هم وجود داشته است.
اینجا راسته قماشفروشیهاست. به هر سمت که سر میگردانی، انواع و اقسام پارچههای رنگی نگاهت را میدزدند. داخلی و خارجی بهخصوص چینی، افغانستانی،پاکستانی و هندی. حتی بیشتر کارگرها هم افغانستانی و پاکستانی هستند.
بازاریهای این بازار که از بازار عباسقلیخان منشأ گرفته اند، بیشتر کلیفروشاند و در معماری از آن محدوده خاصترند. تعدادی از مغازهها نقلی با سقف گنبدی هستند و ورودیهای کوچکی دارند. برخلاف خیلی از کاسبهای دور حرم، بازار قماش این کوچه در روزهای شهادت ائمهاطهار(ع) تعطیل است.