حرم مطهر

پایانه مسافربری امام رضا(ع)؛ نقطه پایان و آغاز دلتنگی
روزهای آخر ماه صفر حال و هوای پایانه مسافربری امام رضا(ع) متفاوت است. جمعیت زیادی با گویش‌ها و لباس‌های مختلف دیده می‌شوند. همه در حال رفت و آمد هستند برخی به شهرهای خود بازمی‌گردند و برخی دیگر برای زیارت آمده‌اند. از همان بدو ورود با دیدن گنبد امام مهربانی‌ها از ضلع خیابان امام رضا(ع) عرض ارادتی به مولای خود می‌کنند و سپس چمدان به دست وارد شهر می‌شوند.
خانه ما و شما ندارد
هر ۲۰دقیقه تلفن طیبه خانم زنگ می‌خورد. هر بار عذرخواهی می‌کند و گوشی‌اش را پاسخ می‌دهد. صحبتش با تلفن که تمام می‌شود با لبخندی که نشان از خوشحالی دارد می‌گوید: «رئیس یکی از کاروان‌هاست که از شهرستان می‌خواهند به همراه زائران بیایند. تلفن پشت تلفن، کاروان‌هایی که خبر از آمدن 100، 150، 250 و... نفر مسافر را می‌دهند. آن‌ها مهمان‌نوازی اهالی ایوان طرق در خاطره‌شان مانده و حالا بعد از گذشت دو سال باز هم تماس گرفته‌اند و تقاضا دارند که فضایی برای اقامت شب در اختیارشان قرار بدهند. برخی از آن‌ها نیز تقاضا دارند که اگر ممکن است صبحانه، ناهار و شام هم برایشان تدارک ببینند.
عشق موروثی «نبی‌زاده‌»ها
امیرحسین نبی‌زاده سیزده‌ساله و ساکن محله ایثار است. آوای خوش قرائت او از آینده درخشانش خبر می‌دهد. شاید بتوان به‌واسطه علاقه‌ و ارادتی که به کتاب الهی در خانواده نبی‌زاده هست، گفت این یک عشق موروثی است و از پدر به فرزند رسیده است. امیر‌حسین وقتی به علاقه‌اش پی برد، مانند پدرش دیگر روزش بدون تلاوت قرآن شب نمی‌شد.با پایان اولین سال تحصیلی امیر‌حسین، پدرش که شاهد اشتیاق فرزندش برای یادگیری قرآن بوده است، آموزش او را شروع می‌کند.
روایت خدمتگزاری از ایستگاه راه‌آهن تا خیابان آیت‌الله شیرازی
حسین‌آقا یک باربر ساده است که درآمد چندانی ندارد، اما به پشتوانه ارادت و عشقی که به امام مهربانی‌ها دارد، دلش به دریای بی‌کران محبت به زائران تبدیل شده است. تعریف می‌کند: بارها با مسافرانی روبه‌رو شده‌ام که در طول سفر پولشان سرقت یا گم شده است. خودم هزینه فیش حمل بارشان را دادم. بعضی‌ها قبول نمی‌کردند. می‌گفتم: بگیرید. آقا خودش با من حساب می‌کند. این را هم بگویم که زائرها خوش‌حساب هستند و بلافاصله بعد از برگشت به شهرشان پول را واریز کردند. خیلی از زائران شماره من را گرفته‌اند و گاهی تماس می‌گیرند و می‌خواهند سلامشان را به امام برسانم و من را به شهر خود دعوت می‌کنند.
مترجم موکب‌های نینوا
رضا برزانی اربعین هر سال به دیار اجدادی‌اش می‌رود و یکی از کارهای مهمی که در این ایام انجام می‌دهد، این است که در موکب‌ها نقش مترجم را برای ایرانیان ایفا می‌کند. این نذری است که از 11سال پیش آغاز کرده است و به گفته خودش، علاوه بر زیارت سیدالشهدا(ع)، خواسته در این سال‌ها دینش را به میزبانانی که به او فارسی یاد داده‌اند ادا کند.
شهیداندرزگوی11، کوچه‌ای به نام ملای قرآن
طبق شنیده‌های حاج‌آقا امینی،‌ یکی از قدیمی‌های خیابان خسروی‌نو، ملاحیدر در دوره قاجار به مسجدی‌ها عربی و قرآن می‌آموخت و این محل به نام او مشهور شد. گویا آن زمان مسجد، خانه‌ای کوچک و قدیمی بود که حاج‌محمدعلی اتحادیه‌قراجه‌داغی بخشی از زمین خانه‌اش را وقف آن کرد و وقتی در سال 1299شمسی فوت‌کرد، طبق وصیتش داخل مسجد به خاک سپرده شد.
امام‌حسین(ع) زائرانش را نشان کرده است
حاج‌محمد اخوان و رفقایش در محله بالاخیابان نیز از آدم‌هایی هستند که اسباب رسیدن دل‌دادگان اباعبدالله الحسین(ع) به آن تربت اعلا هستند. آن‌ها هرسال دور هم جمع می‌شوند و تعدادی از افراد نیازمند آرزوبه‌دلی را که تاکنون زیارت کربلا نصیبشان نشده است، با همراهی خیران به راهپیمایی اربعین گسیل می‌کنند. امسال آن‌ها نزدیک به سیصد نفر را راهی کربلا کردند.