امروز گوشیهای هوشمند به بخشی جداییناپذیر از زندگی روزمره ما تبدیل شدهاند و انجام خیلی از کارها را برایمان آسانتر از گذشته کردهاند. درواقع، بستر دستگاههای هوشمند، مانند هر فناوری دیگری، در کنار آسیبهای احتمالی ظرفیتهایی هم برای ارائه خدمات متفاوتتر و دردسترستر ایجاد کرده است.
آستانقدسرضوی نیز باتوجهبه انبوه زائران و مجاوران بارگاه منور امامرضا(ع)، در سالهای گذشته بیش از پیش بهسمت استفاده از ظرفیتهای خدمترسانی هوشمند حرکت کرده است.
مهری الهامی فرهنگی بازنشسته که 60بهار از زندگیاش میگذرد، یکی از فعالان محله امام خمینی(ره) است که در مسجد حضرت رسول(ص)، حسینیه امام رضا(ع)، مؤسسه خیریه فرهنگی علوی، خیریه امام حسن مجتبی(ع) و... همکاری میکند. فرقی ندارد در چه حوزهای باشد؛ مهم این است که بتواند کاری برای مردم محله و حتی شهرش انجام دهد. آنقدر با ادب و احترام صحبت میکند که نوجوانان محله او را بانویی پیگیر و دلسوز معرفی میکنند.
حدود دو دهه است که هر سال در دهه کرامت گلها در خیابان شیرازی رژه میروند. گلهایی سپید که پس از گلباران حرم در دست دختران و زنان، شهر را قدم میزد.
محمدرضا مهدیزاده باغدار متولد 1332 است. پدربزرگ آقا محمدرضا اولین فرد خاندان بوده که به کسوت دربانی درمیآید. حالا آقا محمدرضا در این باره میگوید: آنزمان اینطور بوده که هرکسی وقف یا پیشکش درخوری برای حرم مطهر انجام میداده است به کسوت دربانی آستان مقدس نایل میشده است. خدمتی افتخاری بوده ولی آنزمان برای این افراد، خدمت رسمی موروثی به همراه داشته است. محمدرضا بهدرستی نمیداند که پدربزرگشان چه چیزی وقف کرده است اما میگوید: فقط همین را میدانم که حدود سه هزار تومان هزینه این وقفیات شده است. برای اینکه مشخص شود چقدر بوده باید بگویم که در آنزمان فرد متمول را حاجی صد تومانی میگفتند.
6دهه از قیام خونین 15خرداد میگذرد و حالا کمتر کسانی ماندهاند که آن روز خونین را به چشم دیده باشند و ترس و شور و اضطراب آن سال را به خاطر داشته باشند. سیدمرتضی مرکبی از اهالی جاهدشهر، با اینکه سال42 نوجوانی سیزدهساله بوده و در تظاهرات شرکت نداشته است، خاطرات زیادی از خفقان آن سال و سالهای بعدش به خاطر دارد. او که فرزند یک مأمور شهربانی وفادار به شاه بوده است، ماجراهای جالبی را از زاویه دید خودش برایمان تعریف میکند. پدری که سرانجام بعد از حمله ماموران گارد به بیمارستان امام رضا(ع) به صف انقلابیون پیوست.
قصه موفقیتهای فائزه متولد سال1386 خیلی زود و از همان سن پیشدبستانی آغاز شد. او که همراه مادرش برای شرکت در مراسم مذهبی یکی از حسینیههای اصفهان برنامهریزی میکردند، هنگام پیداکردن آدرسی که از آن مکان داشتند، اشتباهی از حسینیه دیگری سردرآوردند.
هنگام ورود، متوجه دوربین صداوسیما و حضور جمعی از دختربچهها شدند که در حال دادن آزمایش صدا بودند. مادر جوان فائزه با زیرکی چند و چون موضوع را جویا شد و بدون معطلی فائزه پنجساله را برای آزمون صدا آماده کرد.
از زمان پیدایش مهمان سرا خادمان سفره پانصد ساله سلطان خراسان تلاش کرده اند بهترین خوردنی ها و آشامیدنی ها را پیش روی زائر و مجاور قرار دهند.