مثل خیلیهای دیگر، عشق فوتبال بود. اوایل همهچیز جنبه تفریح و سرگرمی داشت، اما رفته رفته ماجرا برایش جدی شد. عشق به فوتبال و فوتبال یست شدن در رگ و خون بیشتر پسر بچههاست، اما جهتدهی درست علایق، نتیجهاش را شیرین میکند؛اینکه مسیر آینده را از کودکی مشخص میدانی و با هدف گام برمیداری. حالا استعداد و پشتکار را هم کنارش بگذاری موفقیت حتمی میشود. سجاد عادلیپور از آن دسته ورزشکارانی است که فوتبال را مثل خیلی پسربچههای محلات کمبرخوردار شهر از زمینهای خاکی محل زندگیاش شروع کرد.
متأسفانه الان شاهد هستیم که زمینهای خاکی جای خود را به برجها دادهاند و غیر از فنسهای ورزشی و سالنها که جای تشکر از شهرداری دارد، ما شاهد فقر زمینهای ورزشی در شهر هستیم و اگر زمین خاکی هم وجود داشته باشد در جاهایی با امکانات پایین و در حاشیه شهر است که باید یادآور شوم باز هم در زمینهای خاکی و تیر دروازههای حلبی استعدادهای فوتبال هستند که لازم است به آنها توجه شود و تجربه نشان داده است که موفقیت از دل سختی بیرون میآید، شاید هم کسی در رفاه بوده و موفق شده است، ولی کسی که از سختی به موفقیت رسیده است، ارزش موفقیت را بیشتر میداند؛ اینها بخشی از گفتههای محسن فریمانی است.
فوتبال را از کوچهپسکوچههای محله وحید شروع کرد. یک توپ پلاستیکی و چند پسربچه که خودشان را در قامت قهرمان کارتون فوتبال یستها فرض میکردند و وقت و بیوقت در زمینی خاکی پا به توپ میشدند. مهم، دویدن بود و شوت به سمت دروازه و گل. میدانستند که این رؤیا غیرممکن نیست. زیرا خداداد عزیزی، رضا عنایتی و حسن طیبی از همین کوچهها به اوج قلههای فوتبال رسیدهاند. همین است که سعید نوذریجویباری میتواند قهرمان بعدی باشد؛ جوان ۲۲ساله محله وحید که رسیدن به اوج فوتبال و پشتسرگذاشتن همه موانع سر راه، برایش آرزو نیست، بلکه هدف قطعی و حتمی است.
«مجید حقبین» متولد سال ٤٨ از ساکنان قدیمی محله امیرآباد است که کلی کار فرهنگی در رزومهاش دارد و همین فعالیتها بهانه گفتوگوی ما با او میشود. فعالیتهایی که به گفته خودش، همه با مشارکت مسجدیهای محله بوده و حاصل کار گروهی ساکنان دغدغهمند امیرآباد. او مسجد پنجتن آل عبا در محله امیرآباد را قلب تپنده محله میداند. مسجدی که تنها محلی برای برگزاری نماز نیست؛ که بستر و پایگاه مشارکت مردم برای ارتقای محله شده است. مکانی که در آن همیشه به روی اهالی باز است و از مردم خالی نمیشود.
از بین هیئتیهایی که بیشتر نوجوان و جوان بودند، یک تیم فوتبال به همین نام تشکیل شد، این جریان به 20سال قبل برمیگردد. روزبهروز همبستگی بین اعضای تیم بیشتر میشد و آنهایی که فوتوفن فوتبال را نمیدانستند و نابلد بودند، تکلزدن و شوتکردن دقیق را یاد گرفتند. دفاع، حمله و گلزدن، از بچههای طفلان مسلم فوتبال یستهای حرفهای ساخت. بعضیهایشان به تیمهای شهری راه یافتند و خیلیهایشان برای همین تیم مقام آوردند. این داستان روایت همان کسانی است که نوجوانیشان را در زمینهای خاکی به بزرگسالی شیرین و خاطرهانگیز رساندند.
سید ارسلان متولد1385 و بزرگشده محله طبرسی شمالی است؛ یکی از محلات پیرامونی، بدون امکانات و با مشکلات ریزودرشت سر راه. با همه کوچکی خوب حرف میزند؛ انگار سختی آدم را زود بزرگ میکند. ارسلان آنقدر پخته شده است که بداند خیلیها در محله زندگیشان شرایط او را دارند که بهدلیل نداری و فقر از تحصیل بازمیمانند و باید روی همه علایقشان خط بکشند. اما او نمیتواند از ورزشکردن دست بردارد، حتی اگر هزینه رفتن به باشگاه را نداشته باشد، حتی اگر حسرتبهدل پوشیدن پیراهن تیمملی باشد.
دانشآموز نوجوان دبیرستان شهید مداح حسینی واقع در محله کارمندان اول، فوتبال را از زمینهای خاکی شروع میکند و در سن و سال کم متوجه علاقهاش به داوری فوتبال میشود. در بازیهای فوتبال مدرسه و محله به عنوان داور بازی میکند تا اینکه دبیر ورزش مدرسه، او را به تیم داوران هیئت فوتبال استان خراسان رضوی معرفی میکند. رجبی پس از شرکت در کلاسها و آزمونها و کسب مدرک داوری، حالا به عنوان جوانترین داور کشور، بازیها و مسابقات مختلف را داوری میکند.