نرگس بخشی با اینکه در این مدت 2بار به کرونا دچار شده است، اما خدمترسانی به مردم را هدف جهادی خود میداند. او همزمان با موج پنجم در زائرسرای آستان قدس رضوی در بولوار چمن و نقاهتگاه مربوط به بیماران کرونایی در ابتدای بولوار پیروزی حضور داشت و به بیماران کرونایی دارو تزرق میکرد. نرگس در حال حاضر در نقاهتگاه بولوار پیروزی کارهای پرستاری مربوط به بیماران کرونایی را برعهده دارد. تزریق رایگان رمدسیویر در مراکز مربوط به این دارو بخش دیگری از فعالیتهای نرگس بود.
سالهای پایانی دهه۸۰،زمینهای انتهای بولواراندیشه که اثری ازآب وآبادانی درآن به چشم نمیخورد،سهم ایثارگران وجانبازان شد تا شهرکی بهنام جانبازان ساخته شود.زمینهای اینمحدوده به قطعات۲۰۰متری تقسیم شد وبنیاد جانبازان به هر دونفریک قطعه تحویل داد تاخودشان بسازند یا کارساختوساز را به بنیادواگذار کنند. بعد ازتقسیمبندیهای جدید نام محله را«ایثارگران»گذاشتند.
بنیاد که زمینها را بین جانبازان تقسیم کرد، دو تا راه جلوی ما گذاشت، گفت یا خودتان بروید زمینها را تقسیم کنید و سهم همدیگر را بخرید و بسازید، یا اینکه کار ساختوساز را به من واگذار کنید. آن خانههای دو طبقه آجرسفال که هنوز تعدادیشان باقی مانده همانهایی است که بنیاد ساخت و تحویل جانبازان داد. تعدادمان خیلی زیاد نبود و نهایت 2000-1000نفر بیشتر نبودیم. در هرکوچهای به زحمت یکی دو خانه ساخته شده بود و اینجا خلوتِ خلوت بود. پرنده پَر نمیزد.
به «بانویی با کفشهای آهنین» معروف شده است. درِ هر خانهای را که در محله ایثارگران بزنی و درباره مشکلات محلهشان بپرسی، امکان ندارد که در میان صحبتهای صاحبخانه حرفی از «بانوی کفش آهنی» به میان نیاید. فاطمه افشار را خیلیها در این محله به واسطه پیگیریهای مداومش برای رفع مشکلات ریز و درشت محله میشناسند، اما آنچه بیشتر از همه باعث شده خانم افشار در خاطره اهالی این محله ماندگار شود، نقشی است که وی در احداث اولین مسجد محله یعنی مسجد صاحبالزمان(عج) داشته است.
حقیقت این است که در محله ایثارگران که اتفاقا ساکنان اولیه آن را قشر جانباز و ایثارگر تشکیل میدادند، مردم تا همین چند سال پیش برای برگزاری نماز جماعت به خانههای همدیگر میرفتند و حتی هزینه ایاب و ذهاب امام جماعت را نیز بین خودشان تقسیم میکردند. فاطمه افشار که از سال 87 ساکن این محله شده است میگوید: در حدود سی چهل خانوار بودیم که به صورت نوبتی نمازهای جماعت ظهر و مغرب را در خانههایمان برگزار و اهالی محل را نیز دعوت میکردیم.
وقتی اولین ساکنان کوچه آیتا... مشکینی 45 یعنی خانوادههای ایثارگران به اینجا اسبابکشی کردند هنوز درست نمیدانستند مرز بین کوچهها و خیابانهایشان کجاست. بیشتر خانهها هنوز نیمهساز بودند. هر دو سه روز یک تانکر آب میآوردند که هم برای مصارف بناییشان استفاده میشد و هم ظرفها و لباسهایشان را با آن میشستند. کمکم این کوچه آباد شد.
«من یک دوامی هستم؛ دوام سربلند بحرانها/ من یک شهروند آماده هستم در مقابل بحرانها»؛ این شعارشان است که در تمام این سالها برای تحققش تلاش و فرهنگسازی کردهاند.
مسجد ولیعصر(عج) درمحله ایثارگران با حمایت سازمان اجتماعی و فرهنگی و شهرداری منطقه، با اجرای طرح «چراغی برافروز» روشنای خانه افراد کمدرآمد شده است تا این روزها نیز سپری شود.