سیدعلیاکبر مستعلی میگوید: چند کاسب همدل بودیم که سرگروهی به نام آقای چاووشی داشتیم. هرزمان که او میخواست به راهپیمایی برود، خبرمان میکرد. مغازهام را میبستیم و همگی راهی میشدیم.
اوایل دهه۷۰ نام پروین اعتصامی روی تابلوهای معابر ثبت شد، اما قدیمیها، هنوز هم آن را بهنام مقدم میشناسند. پیش از انقلاب، این محله بیشتر کاربرد تفریحی و جنگلی داشته است. هیچ ارتباطی میان این محله با بانوی شعر و ادب ایران وجود ندارد، اما برای نکوداشتش، نام پروین اعتصامی بر این محله گذاشته شد.
حادثه ۱۰ دی آنقدر برای عبدالحمید اسماعیلپور تلخ است که انگار از ابتدای گفتگو قصد دارد همان روز را برایمان تعریف کند، روزی که به چشم خود دید زنان و دختران نوجوانی زیر چرخهای تانک به شهادت رسیدند.
خاطرات روزهای پرشور انقلاب همچنان در ذهنشان نقش و نگار روزهای اول را دارد. کافی است از امام و انقلاب بپرسی تا سیلِ خاطراتشان را به سمتت گسیل کنند.
زمانی ظروف برنجی جزو وسایل مهم خانه و زندگیمان بود. هر گوشه خانه که پا میگذاشتیم چشممان به جمال یک تکه برنجی روشن میشد.
غلامحسن دلقندیمقدم، خیاط و پیرغلام محله پروین اعتصامی میگوید: من دل محکم و استوار خودم را از حضور در مراسمهای سالار شهیدان به دست آوردهام. باید عاشق اهل بیت (ع) بود.
طرح اولیه مجتمع جهانگردی محله پروین اعتصامی در جلسه توجیه گردشگری که سوئیسیها در دهه ۴۰ برای ایرانیان برگزار کردند، داده شد. در دوران قبل از انقلاب این محل در مسیر جاده ابریشم واقع شده بود.
میخواهند از «شادروان مهدی معتمدی» پزشک خیری بگویند که علم و حرفه برایش وسیلهای بود تا به درد مردم برسد. میخواهند دیگران را با گروه «نیکوکاران سلامت» آشنا کنند؛ گروهی که مهدی جانش را برای آن گذاشت.