محله عنصری

محله
منطقه ۷

عنصری

محله عنصری

محله عنصری که در اسناد به نام «دستگرد» و یا «دستجرد» آورده شده، به احتمال زیاد باستانی و متعلق به پیش از اسلام بوده است. دست‌کم ۴۴‌سالی می‌شود که نام «عنصری» روی این خیابان نقش بسته است. باغ‌خونی از مهم‌ترین بنا‌های تاریخی عنصری است که هویت مشهد نیز محسوب می‌شود.

محله عنصری
راه کربلا از این کوچه می‌گذشت
شاید منطقی بود که خیابان شیخ طوسی3 را «کربلا» بنامند اما به‌احتمال زیاد، مسیر مردم به کاروان‌سرا بیشتر از سمت خیابان امام‌رضای2 بوده و درنتیجه این گذرگاه به نام کوچه کربلا مشهور شده است. از نگاهی دیگر، کاروان‌سرا در انتهای این کوچه قرار داشته است. روایت مشهور کوچه کربلا، راهی‌شدن کاروان‌‌های کربلا از یک کاروان‌سرای قدیمی است که الان اثری از آن نیست. هرچه هست، سرنوشت این دو کوچه چنان به هم گره خورده است که مردم در نشانی‌دادن به‌جای کوچه ضابط هم از نام کربلا بهره می‌برند. همراه با احمد دوستی و محمد حسن فرازی دو تن از کسبه قدیمی کوچه کربلا تاریخچه و حال این کوچه را مرور می کنیم.
انقلاب مشهد از زبان جواد سقای‌رضوی، مسئول مهدیه مشهد
قرار است چند برگ از دفتر خاطرات انقلابی جواد سقای‌رضوی را ورق بزنیم؛ مردی که در هسته مبارزات است و اتفاقات جالبی را رقم می‌زند؛ اتفاقاتی گاه شیرین و گاه تلخ. مبارزی که از موسسان مهدیه مشهد و صندوق انصارالمهدی است و از پیش از انقلاب اسلامی مدیریت آن را برعهده دارد و رئیس هیئت‌مدیره مرکز توان‌بخشی فیاض‌بخش نیز هست. کسی که می‌گوید: 23بهمن چند معلول آمدند پیش آیت‌الله مجتهدی. گفتند رئیسمان طاغوتی بود، بیرونش کردیم و حالا نان نداریم بخوریم. آیت‌الله من را فرستاد تا ببینم حرفشان چیست. رفتن من همانا و ماندنم همان؛ از همان روز تا الان در آسایشگاه فیاض‌بخش هستم.
عنصری غربی 9، کوچه‌ای از دوره قاجار
کوچه عنصری9 را بسیاری از قدیمی‌های مشهد به نام کوچه «باغ خونی» می‌شناسند. مکانی که از اوایل دوره قاجاریه، کنسولگری روسیه(شوروی سابق) بوده و اکنون سال‌هاست که در این باغ بسته است. اهالی قدیمی که حالا خودشان پدربزرگ و مادربزرگ شده‌اند از دوران رونق باغ خاطره‌ها دارند و برای بازی به داخلش می‌رفته‌اند.
استعدادیاب هیئت وزنه‌برداری کشفم کرد!
«سید مهدی امیرسیدیان» 17سال دارد و از کودکی ورزش را شروع کرده است. در حال حاضر عضو تیم ملی وزنه‌برداری نوجوانان است. مدال‌ها و افتخارهای زیادی را تاکنون به دست آورده است. آن‌قدر زیاد که برخی را نمی‌داند کدام سال و در کدام مسابقه بوده است. با خنده می‌گوید بنویسید: تا دلتان بخواهد قهرمانی، نایب قهرمانی و سومی کشور، استان و مسابقه‌های دانش‌آموزی و قهرمانی بزرگسالان شرق کشور را دارم.
مادر شهید «مجید توکلی‌نژاد» با دستان خودش فرزندش را به خاک سپرد
شنبه برای وداع آخر با مجید به معراج شهدا رفتم، درست مثل همین روزها بود اواخر دی‌ماه 1365 در کش‌وقوس عملیات کربلای5. سر تا پایش را بوسیدم، می‌دانستم این آخرین بوسه‌های یک مادر بر صورت فرزندش است. می‌دانستم او امانتی از جانب خداست، پس روز خاک‌سپاری به داخل قبر رفتم و با دستان خودم امانت را به صاحبش پس دادم. این گوشه‌ای از خاطرات زهرا کشیک‌نویس رضوی، مادر شهید مجید توکلی‌نژاد است که از جگرگوشه‌اش برایمان تعریف می‌کند. فرزندی که آمدنش 23آذر 1345 و رفتنش 23دی‌ماه 1365 بود.
از یک سنگ عقیق شروع کردم
اعظم شاهرودی، بانوی هنرمند خیابان امام رضا، توانست با همت و افروختن شعله‌ خاموش شده‌ هنر در تعدادی از بانوان این شهر پس از 5سال فعالیت در عرصه‌ تولید صنایع دستی برای 10نفر از زنان خانه‌دار اشتغال ایجاد کند.ساکن خیابان امام رضاست. 2پسر و یک دختر دارد که یک پسرش استاد دانشگاه است و پسر و دختر دیگرش نیز معلم هستند. ویژگی او قدم نهادن در مسیری است که یک رقیب قدر به نام محصولات چینی در آن وجود دارد و او با تکیه بر هنر و اراده‌‌‌ای که دارد باید با این رقیب قدر رقابت کند.
پرستار عادت نمی‌کند
مرضیه آذرفزا می‌گوید: بیماری در بخش جراحی داشتم. یک پسر اهل تربت حیدریه بود که در سه راه شادمهر زیر کامیون رفت و پایش از ران قطع شد. نگهداری‌اش خیلی سخت بود. چقدر تیمارداری این بیمار را کردیم. تمام پانسمان‌هایش را در اتاق عمل تعویض می‌کردیم تا عفونی نشود. پدر و پسر گریه می‌کردند که بگذارید بمیرد. چقدر زحمت کشیدیم تا پایش پوست بگیرد. من او را معرفی کردم تا پای مصنوعی بگیرد. بعد از مدت‌ها به من گفتند غلامی نامی کارتان دارد. رفتم دیدم این جوان آمده است و خم شد تا دست من را ببوسد.( بغض می‌کند و اشک‌هایش جاری می‌شود). حدود سال 86 بود. اصلا فکر نمی‌کردم که من را یادش باشد.