حالا ۱۰ سال از راهاندازی حسینیه کودک جامعهالحسین (ع) میگذرد و درراستای آن مهد قرآنی هم اینجا برپا شده است.
نام قدیمی محله شهیدرستمی، روستای محمدآباد بود که بعدها با توجه به سکونت شهیدبابارستمی در منطقه۶، به شهیدرستمی تغییرنام داد. بااینحال هنوز هم خیلیها به همان نام قدیمی، محله را میشناسند. محمدآباد از آبادترین و سرسبزترین روستاهای آنزمان بود که یکی از مستحکمترین برج و باروها را داشت.

داخل یخهایی که از یخدانهای قدیمی مشهد تهیه میشد، همهچیز از گربه یخزده تا پوست گوسفند و لاشه پرنده پیدا میشد!
آخرین سال قبل از سقوط صدام با بچههای کشیکهفتم کفشداری حرم رضوی رفتیم، کربلا، وقتی وضعیت حرم امام حسین (ع) را دیدیم خیلی ناراحت شدیم.
دو نهر در کوچه مصلی۳۹ جاری بود که یکی بهسمت شهرک شیرین و دیگری بهسوی کوی کارمندان روانه میشد.
محمدآباد، نام یکی از خیابانهای پرتردد منطقه ۶ شهرداری مشهد است که به تعداد زیاد مساجدش معروف است. این خیابان شش مسجد دارد.
کلی بچه قد ونیم قد داشتم، دست همهشان را میگرفتم و با محمود در راهپیماییها شرکت میکردم. صبح تا ظهر برنامه ما همین بود. ظهر به خانه میآمدیم. ناهار را خورده و نخورده از خانه بیرون میزد و در دکان را برای حضور اهالی و تشکیل جلسههایشان باز میکرد. آن زمان مسجدی هم در همان چهارراه خسروی بود به نام مسجد بناها که هنوز هم هست. آنجا هم پاتوق محمود و رفقای انقلابیاش بود.
مهاجر شبیه سه برادر دیگرش روشندل است و از همان دوران کودکی با نورها، اصوات و حواس دیگری دنیا را لمس میکند. همان اولین تئاتری که شاهدش بوده است چراغ یک اتاق تاریک را در ذهن مهاجر روشن میکند. او را از محدوده محصور وجودش بیرون میکشد و پایش را به دنیای واقعی باز میکند. رؤیای بازی روی صحنه نمایش خیلی زود برای او محقق میشود.