صندوق خاطرات - صفحه 64

خاطرات اعلامیه بخش کن‌ها از روز‌های انقلاب
این گزارش روایت اهالی منطقه ۱۰ است از روز‌های انقلاب و خاطرات آن‌ها از خروش مردم ایران در بهمن سال ۵۷.
شناسایی الاغ‌هایی که مواد قاچاق می‌کردند!
محمدحسین قویدل می‌گوید: دوقان‌ها الاغ‌هایی بودند که قاچاقچی‌ها تربیت می‌کردند. حیوان بدون سوار از سرخس به افغانستان می‌رفت. آن سوی مرز مواد بارش می‌کردند و دوباره همین راه را برمی‌گشت.
چهره جنگ در صورت خدادادی
فک و صورت سید‌علی سید‌خدادادی جانباز محله جاهدشهر در دوران جنگ، پر از ترکش شد. او بیش از هشت بار عمل جراحی کرده است.
بازیگوشی اکبر روحی در کودکی کار دستش داد
از مغازه‌ای که پدرش گفته بود، قند و چای خرید و در سبدش گذاشت. در راه برگشت، چشمش به چند پسربچه افتاد که در میدان، آب‌بازی می‌کردند. آن قدر آب بازی به او مزه کرد که یک باره به خودش آمد و دید سبد قند و چای خیسِ آب شده و از آن، هیچ باقی نمانده است.
دستمالی که به باباعلی داده بودم، هنوز دور مچش بود
مادر شهید می‌گوید: یک روز با یکی از شهدا درد‌دل کردم و گفتم درست نیست منِ مادر این‌طور سر‌درگم باشم و پسرم جا و مکان نداشته باشد. به یک هفته نکشید که گفتند پیکرش پیدا شده است.
دید و بازدید نوروزی با اهالی منطقه ۹ مشهد
عید نوروز بهانه‌ای شد تا پای حرف چندتن از شخصیت‌های برجسته منطقه ۹ بنشینیم تا هر کس درخور حال و هوایش از بهار بگوید و آداب و رسوم جاری در آن.
نماز جماعت آقای نجفی، من را نجات داد
محمود اسماعیلیان که سابقه ۵ ماه حضور در لبنان و نبرد با نیرو‌های اشغالگر را دارد تعریف می‌کند: یک روحانی شیعه اهل عراق به نام آقای نجفی پیش من آمد و از من درخواست کرد که او را به شهر بودای برسانم.