خیابان شهید بابانظر11 بین ساکنان به خیابان میثم تمار شهره است و پیش از احداث بزرگراه، به رده (میثم شمالی) راه داشته است. برخی از قدیمیهای ساکن در محله فجر میگویند ابتدای این خیابان قبرستانی بوده است که ساکنان این محدوده و روستاییهای رده اموات خود را آنجا دفن میکردهاند و قبرستان تا نزدیکیهای روستای رده هم ادامه داشتهاست. آنها ادعا دارند:ساخت و سازها از اوایل دهه 60 بر روی قبرستان شروع شد. اوایل خدمات کپسول گاز (پیک نیکی) انجام میشده است.
ساکنان خودشان هم میدانند تعبیر زیبایی نیست اما خیابان پنجتن40 به گفته آنها آخر محدوده است و به دلیل شرایط نامناسب بهداشتی کال، ابتدای آن به «مگسآباد» معروف بوده است. این معبر به خیابان افسر شمالی 83 (دریای دوم) ختم میشود و وجود زمینهای افتاده و رها از ویژگیهای آن است که دردسرهای زیادی دارد. بهویژه به این علت که مجاور با دبیرستان علیبنابیطالب، دبیرستان آیتالله هاشمی رفسنجانی و دبیرستان الزهراست. در محدوده این خیابان، زمین بایر بیش از بافت مسکونی آن است.
خیابان مقداد 25 با این که معبر بزرگ و وسیعی نیست اما کانون فرهنگی کوچکی به حساب می آید که محل تردد بسیاری از دانش آموزان و علاقمندان به هنر است. علاوه بر وجود چند مدرسه و مجموعه آموزشی، کانون فرهنگی تربیتی ادب و هنر و سالن سینما تئاتر مهندس مشکی نیز که هیچ وقت خالی از هنرجو و هنر آموز نیست این محدوده را شلوغ و پر تردد کرده است. خانواده ها و ساکنان این معبر شانس نزدیکی به غالب کانونهای هنری را دارند. علاوه بر این که سالن ورزشی قدس نیز مجاور و همسایه با این خیابان است.به عبارتی می شود گفت پاتوق های فرهنگی و ورزشی در کنار هم قرار گرفته اند و چیزی برای ساکنان کم نگذاشتهاند.
کوچه شهید صدیقی که اهالی محله آن را بهنام دهمتری بلال میشناسند، اوایل دهه50 با ساخت اولین مسجد در محدوده مزارع کشاورزی بهسمت آبادانی رفت. این کوچه بهدلیل مجاورت با شریانهای اصلی شهر مانند بزرگراه شهید میرزایی، بولوار خواجهربیع و همچنین شکلگیری مراکز مذهبی، آموزشی، تجاری در آن یکی از معابر پرتردد محله بلال است
اکرم منتظرینیا مدیر دبیرستان اعطایی میگوید: بهنظرم یکی از دلایل جذب دانشآموزان این است که دبیر بتواند ارتباط دوستانهای درست مانند ارتباط مادر و فرزندی با آنها برقرار کند. دوست بودن بهترین راه ارتباطی است.
هیچ وقت فراموش نمیکنم آن زمان که مادرم را از دست داده بودم تمام مسئولیتها بر دوش من و خواهرم بود هر بار که به دبیرم میگفتم «من نتوانستم درس بخوانم» ایشان با لبخند میگفتند «دختر گلم هنوز وقت داری. نگران نباش» صحبتهایش به من آرامش میداد. همان ارتباط و محبتی را که دیدم سرلوحه زندگیام قرار دادم و از همان شیوه برای دانشآموزانم استفاده میکنم.
چندسالی میشود که محله مهدیآباد وارد محدوده شهری شده است. این محله چند کوچه و خیابان اصلی دارد که یکی از این معابر حجتآباد است. حجتآباد در گذشته نام روستایی در همین مکان بوده و البته که هنوز هم همان حال و هوای روستایی را دارد چون آبآشامیدنی این محدوده به آب شهری متصل نشده است و از آسفالت مناسب و پیادهروهای منظم هم خبری نیست. این خیابان از سویی به میدان مفتح شرقی (میامی) و ورودی شهر از سمت سرخس میرسد و از سوی دیگر به خیابان شهید شیرنژاد و کوچههای پشت آن راه دارد.
تا پیشاز دهه پنجاه، چند گودال بزرگ در اطراف حرممطهر قرار داشت که یکی از آنها «گودال نمازگاه» در اطراف پنجراه پایینخیابان، درست در انتهای کوچه کنونی 17شهریورشمالی یک بود؛ گودالی بزرگ که طبق گفتههای حاجآقا محسنی، از قدیمیهای پایینخیابان، محل برگزاری نمازجماعت، بهخصوص در عیدها بود و مردم برای ورود و خروج از آن باید از پله استفاده میکردند. نام این گودال با پرشدنش در اواخر دهه1350 بین مردم بهمرور کمرنگ شد.