خیابان طبرسیجنوبی پاتوق نوجوانها و جوانها برای خرید موتورسیکلت است و این موضوع بر شلوغی آن دامن زده است.
محله فجر تا حدود سال ۱۳۹۹ ابوذر نام داشت. این نام از خیابان ابوذر که یکی از خیابانهای اصلی محله است، گرفته شده بود. از حدود دو سال پیش بهدلیل اهمیت تقاطع غیرهمسطح فجر که از تقاطعهای مهم مشهد در دهه ۷۰ بوده و اکنون بزرگراههای شهید میرزایی و بابانظر را به هم متصل میکند و راه تشرف زائران به حرم مطهرنیز هست، نام محله فجر گذاشته شد.

عطر و سرسبزی شمال کشور در مغازهای کوچک در یکی از معابر طبرسیشمالی موج میزند.
حالا باید فصل برداشت محصول جوانیشان باشد. سایه دیواری بنشینند و خوشیهایی را که در ادامه راه است مزمزه کنند. اما ترس آمیخته با نگرانی لحظهای رهایشان نمیکند. حتی وقتی زنبیل کنفی را به دست میگیرند و با قامتی خمیده تا نانوایی سر محله را گز میکنند یا وقتی در پناه سایه درختی نشستهاند، هزار فکر از سرشان میگذرد. اگر بیمار شوند، چه کسی مراقبشان خواهد بود؟ هزینه درمانشان را از کجا باید جور کنند؟ اگر اتفاقی برایشان بیفتد چه کسی خبردار میشود؟ خیلی از آنها با پا گذاشتن به دوره سالخوردگی، به جای شادی و تفریح، باید نگران عایدی، مسکن و بیماریشان باشند. به مناسبت سالروز خانواده و تکریم بازنشستگان، به سراغ تعدادی از سالمندان میرویم که ساکن همین منطقه هستند و همسایه با ما.
خیابان شهید بابانظر11 بین ساکنان به خیابان میثم تمار شهره است و پیش از احداث بزرگراه، به رده (میثم شمالی) راه داشته است. برخی از قدیمیهای ساکن در محله فجر میگویند ابتدای این خیابان قبرستانی بوده است که ساکنان این محدوده و روستاییهای رده اموات خود را آنجا دفن میکردهاند و قبرستان تا نزدیکیهای روستای رده هم ادامه داشتهاست. آنها ادعا دارند:ساخت و سازها از اوایل دهه 60 بر روی قبرستان شروع شد. اوایل خدمات کپسول گاز (پیک نیکی) انجام میشده است.
بین کوچههایی که ما زندگی میکنیم، در همین محلهها قهرمانان بزرگی هستند که از نهایت سختی به اوج رسیدهاند؛ همانهایی که هرسؤالی درباره زندگی ورزشیشان میپرسیم، درنگ میکنند، نفس بلندی میکشند و میگویند خواستیم و توانستیم.شهرآرا روند انتخاب چهره ورزشی سال را شروع کرده است. دوازده ورزشکار برای این برنامه گزینه شدهاند که یکی از آنها از منطقه4 برخاستهاست؛ مجتبی حیدرپور که ساکن محله فجر بوده و سالها پیش از این محدوده رفته است.
همه چیز از کلاس اول ابتدایی اش شروع شد. نجمه کشاورز که هم آموزگار بود و هم مربی کاراته، از دانش آموزانش خواست برای آزمون ورزش در رشته های رزمی به سالن ورزشی تختی سعدآباد بروند. از بیست دانش آموز دعوت شده فقط دو نفر مستعد بودند و یکی از آن ها ملیکا بود. به همین دلیل ادامه راه زندگی اش با کاراته و رشته های رزمی گره خورد.همان سال اول که قدم در این راه گذاشت، به مسابقات راه پیدا کرد و با قدرت بدنی خوبی که مربی در او دید، تمرینات پرقوت ادامه پیدا کرد و شرکت در رقابت ها هم.او پشت سر هم در مسابقات ناحیه، استانی، کشوری و بین المللی شرکت می کرد و مقام می آورد و برای مدرسه افتخار آفرین شد.
خیابان طبرسی 65 که به خیابان میثم20 ختم میشود، به خیابان تخمه داغ معروف است. دلیلش جانمایی چندفروشگاه بزرگ است که در کار آجیل هستند و در شهر بهنام و معروف. ساکنانی که قدیمیترند، میگویند زمینهای این محدوده به زمینهای سیبیسی معروف و مالکش حاجحکیم بوده است. این خیابان بازاری کوچک است با انواع مغازهها که ساکنان میتوانند مایحتاج روزمرهشان را از آن تهیه کنند.