
پاتوق هرساله تعزیهخوانانِ «عاشقـان حرم» محله شاهد است
وقتی مینشینند پای گفتگو با ما، خسته راه هستند. از مراسم تعزیهخوانی در شهرستان قوچان برگشتهاند. روی دستهای جواد همایونی و امیر صداقت رگههای قرمزی دیده میشود که مجتبی پسر نوجوانِ آقاجواد با لبخند، دربارهاش میگوید: «مال تعزیهخوانی دیشبه! خونهای ما بچههای اهلبیت امامحسینه (ع) که روی دست اشقیا ریخته.»
غلامرضا درویش و میلاد کیهانی نفراتی هستند که در پشت صحنه گروه تعزیهخوان عاشقان حرم فعالیت میکنند؛ گروهی بیستوپنج نفره. غلامرضا درویش میگوید: پسرم چهار ساله است و در شش ماهگی او را در نقش حضرت علیاصغر (ع) وارد تعزیه کردم تا با عشق امامحسین (ع) بزرگ شود که همینطور هم شده.»
میلاد کیهانی که فرهنگی است و با بچههای راهنمایی و دبیرستان سروکار دارد، از دانشآموزانی میگوید که برای تستدادن به او مراجعه میکنند تا شاید پس از پذیرفتهشدن، بتوانند وارد گروه تعزیهخوان عاشقان حرم شوند.
هر پنج نفرشان ساکن محلات منطقه ما هستند و علاوه بر پاتوق اصلیشان در انتهای خیابان مروارید که ایستگاه صلواتی محرم را هرساله آنجا برپا کرده و تعزیهخوانی اجرا میکنند، در بقیه محلات و حتی مناطق دیگر و بعضی شهرستانها نیز اجراهای متعددی داشتهاند.
یکی از ویژگیهای گروه تعزیهخوان عاشقان حرم که جواد همایونی، سرپرست گروه بر آن تاکید دارد، حفظ اصالت تعزیهخوانی و اجرای آن به روش سنتی است.
داستانهایی که پردهخوانی میکنم شبیه داستانهای تعزیه است
جواد همایونی ۱۲ سال است که نقالی و پردهخوانی را برای بیان مصائب اولیای دین انجام میدهد و مدت دو سال است که گروه تعزیهخوان عاشقان حرم را نیز سرپا کرده است.
علاقهاش به پردهخوانی بیشتر از تعزیهخوانی است و این یک تمایل شخصی است که دربارهاش میگوید: «پردهخوانی امکانات چندانی نمیخواهد و میتوان انفرادی آن را انجام داد. داستانهایی که پردهخوانی میکنم شبیه داستانهای تعزیه است و مضمونهایش به واقعه عاشورا، ضامن آهو، کرامات حضرت علی (ع) و ماجرای جنگ خیبر و خندق برمیگردد.»
هیئت عشاقالحرمین و بیبیرقیه، دو هیئتی هستند که حالا پایههای ثابت این گروه تعزیهخوان شدهاند؛ گروهی که به گفته جواد همایونی در دهه فاطمیه امسال یکی از بهترین مراسم تعزیهخوانی را در نمایشگاه بانوی بهشتی برگزار کرد.
«این نمایشگاه در زمین ورزشی چهارراه مخابرات برپا شد. ما آنجا غرفهای داشتیم و شهرداری به گروهمان کمک بسیار کرد تا بتوانیم برنامه خوبی ارائه دهیم. در نهایت هم به عنوان غرفه برتر شناخته شدیم.»
همایونی که مسئول گروه است همیشه نقشی را بازی میکند که روی زمین مانده؛ اینطور است که بیشتر مواقع «اشقیاخوان» میشود. البته خودش هم تمایل دارد بیشتر در همین نقشها ظاهر شود: «اگر بتوانی کاری کنی که بیننده از دشمن اهلبیت بیزار شود، هنر بزرگی کردهای و این کار سختی است؛ به همین خاطر است که کمتر کسی نقش شمر را قبول میکند. امسال من خودم شمرخوان بودم.»
خاطره همایونی از تپقزدن گروه در حین اجراها شنیدنی است: «از طرف شهرداری بابل برای تعزیهخوانی در دهه کرامت دعوت شده بودیم. آنجا برای نقش امام یک نفر را کم داشتیم که درنهایت یکی از خود بچههای بابل، امامخوان شد، اما نتوانست خودش را با ما هماهنگ کند.
به همین خاطر موقع اجرا ابیاتی خارج از برنامه خواند و خودش با همان ریتم تعزیه رو به من گفت روزگار خراب شد. من هم در جواب گفتم آنچه گفتی نقش بر آب شد. او ادامه داد چه کنم؟ و من گفتم هرچه میخواهی بکن.»
گرمای مراسم بیش از سرمای زمستان بود
غلامرضا درویش از کسانی است که کار تدارکات و هماهنگی را برای گروه انجام میدهند. از علاقهاش به تعزیهخوانی که میپرسیم در جواب میگوید: «بالاخره کسانی هم باید بیرون گود باشند و کارهای پشت صحنه را انجام دهند.»
درگیرشدن درویش و مابقی دوستانش تنها به خودشان برنمیگردد و پای خانوادههایشان نیز در این مراسم معنوی وسط آمده است.
او میگوید: «همسران و بچههای ما نیز هر ساله سهم زیادی را در برپایی مراسم تعزیه بر عهده میگیرند. از خرید پارچه گرفته تا دوختن لباسهای تعزیه، چادر خیمه و مابقی خریدها. آنها موقع اجرا هم جزو تماشاچیان هستند. البته گاهی آنقدر شلوغ میشود که نمیتوانند جلو بیایند و مراسم را از نزدیک ببینند.»
او خانمی را به یاد میآورد که پسر شهیدش مفقودالاثر بوده و پای همین ایستگاه صلواتیِ هیئت بیبیرقیه حاجتش رواشده است: «پیکر شهیدش بعد از سالها پیدا شد و آن خانم کفن شهیدش را وقف شمعخانه ایستگاه صلواتی کرد.»
حرف از سختیهای کار به میان میآید و درویش، محرم سال ۸۶ را هنوز خوب در ذهن دارد که بچهها در زمستان از شدت سرما منجمد میشدهاند؛ به خصوص کسانی که نقش جنازه بر زمین افتاده را بازی میکردند و مجبور بودند روی زمین یخزده دراز بکشند.
در ادامه این حرفها میگوید: «البته هرچه مشکلات بیشتر باشد برای ما شیرینتر است. اینها از نظر ما سختی به حساب نمیآید، برای مردم نیز همینطور. ما گاهی برای اجرای تعزیه، مجبور میشویم از چند روز قبل کوچهای را ببندیم بهطوریکه ساکنان کوچه حتی نمیتوانند وسیله نقلیه خود را داخل خانه ببرند، با این حال هیچ اعتراضی نمیکنند و به عشق ائمه با ما کنار میآیند.»
جنازه نمیخواهید؟
میلاد کیهانی نیز که مسئول خرید و جزو گروه تدارکات است از پیوستن هیئت بیبیرقیه به گروه تعزیهخوان عاشقان حرم میگوید: «هیئت ما ۹ سال است که در محله شاهد (ابتدای خیابان مروارید) و در روزهای دهه اول محرم، ایستگاه صلواتی دارد؛ ضمن اینکه شب آخر هم مراسم تعزیه را اجرا میکند.
هیئت ما در روزهای دهه اول محرم، ایستگاه صلواتی دارد؛ ضمن اینکه شب آخر هم مراسم تعزیه را اجرا میکند
البته امسال با کمک گروه تعزیهخوان عاشقان نور توانستیم در سه شب هشتم، نهم و دهم محرم، مراسم تعزیه را برای مردم برپا کنیم که استقبال خیلی خوبی شد؛ حتی از محلات و مناطق دیگر نیز برای تماشا و فیض بردن از مراسم آمده بودند.»
کیهانی معتقد است مردم علاوه بر نشستن پای منبرها به تعزیهخوانی نیز احتیاج دارند؛ چراکه اجرای نمایشیِ رویدادها میتواند تاثیر بیشتری بر روی مخاطب بگذارد.
او معلم ورزش است و از دانشآموزانش حرف میزند که برای تعزیهخوانی اعلام آمادگی میکنند و بهعنوان اسرای کربلا از آنها در اجرای مراسم استفاده میشود. از یکی از دوستانش نیز میگوید: «شب گذشته یکی از رفقایم حین اجرای مراسم پیش من آمد و به محض رسیدن گفت جنازه نمیخواهید؟
بعد سریع لباس پوشید و رفت وسط تعزیه دراز کشید. این نقش به ظاهر ساده، سختی خودش را دارد. نباید بدنت را تکان بدهی و آن وسط لگد و کتک هم میخوری. اما همه به عشق امام حسین (ع) وسط میآیند.»
لگدی که از سردار خوردم
امیر صداقت که جوانترین عضو حاضر در این گفتگوست، کمحرف نشسته است و بیشتر گوش میکند. از او میخواهیم درباره نقشهایی که ایفا کرده حرف بزند. میگوید: «در وقایع کربلا نقش اشقیا را بازی میکنم.»
البته در بعضی دیگر از مراسم مثل دهه فاطمیه امسال، نقش صحابه حضرت علی (ع) را بازی میکرده که خاطرات خیلی خوبی هم از آن اجراها دارد، چون تاثیر زیادی روی مخاطبان گذاشته؛ «همه حاضران حتی کسانی که ظاهرشان آنها را افرادی غیرمذهبی نشان میداد تحت تاثیر مراسم ما قرار گرفته بودند.»
از تپقهای حین اجرا میپرسیم که صداقت به خاطره چند روز پیشش اشاره میکند: «در محله کال زرکش اجرا داشتیم. آقای همایونی از من خواسته بودند از هجده خطی که مربوط به نقش من بود فقط پنج خطش را بخوانم و خلاصهاش کنم.
چون قبل از اجرا، درگیر تدارکات شده بودم حرف ایشان را کاملا فراموش کرده بودم و موقع بازی، مشغول خواندن تمام اشعار شدم. متوجه اشارههای آقای همایونی نیز نبودم. به یکباره ایشان لگدی به من زد و با همان لحن تعزیه گفت تمامش کن. من که تازه موضوع را فهمیده بودم جواب دادم چشم سردار.»
میخندد که: «اما جای لگد تا فردایش همان طور درد میکرد.»
به اصل موضوع میپردازیم
تفاوت گروه تعزیهخوان عاشقان حرم با بسیاری دیگر از گروهها این است که متن تعزیه را خلاصه کرده و طبق مقاتل آن را اجرا میکنند.
همایونی در اینباره میگوید: «در اجرای سایر گروههای تعزیهخوان، معمولا هر پرده بیش از چهار ساعت زمان میبرد؛ چون حواشی بسیاری وارد اصل ماجرا شده که سند هم ندارد. ما این حواشی را حذف کرده و ماجرای اصلی را در یک ساعت و نیم اجرا میکنیم.
به همین خاطر است که برخلاف بسیاری از گروههای تعزیه که در طول اجرا مخاطبانشان کم میشود، در زمان اجرای ما، هرچه به انتهای تعزیه میرسیم افراد بیشتری دور ما را میگیرند.»
همایونی معتقد است در زمانه فعلی، درک و آگاهی مردم درباره وقایع تاریخیمذهبی افزایش یافته و دیگر مثل گذشته نیستند که هر اغراق و باور غلطی را در اتفاقات تاریخی قبول کنند؛ به همین خاطر باید روی متنهای قدیمی و تحریفشده تعزیه تجدیدنظر شود.
این اتفاقی است که به گفته خودش در متنهای گروه تعزیه عاشقان حرم افتاده و صحت شبیهخوانیها به تایید کارشناسان مربوطه رسیده است. او در ادامه حرفهایش از ورود موسیقی به مراسم تعزیهخوانی نیز انتقاد میکند: «گروه ما حتی از شیپور هم به ندرت استفاده میکند و نی تنها سازی است که ما آن را در مراسممان بهکارمیگیریم.»
بچهخوان گروه
مجتبی همایونی پسر جوادآقاست. کلاس سوم راهنمایی و بچهخوان گروه. نقشهایی را که تابهحال بازی کرده برایمان مرور میکند: «عبدا... بن حسن، حضرت قاسم (ع)، طفلان مسلم و کودکی امام حسن (ع).» او دو سال است که تعزیهخوانی میکند و علاوه بر آن در پردهخوانی پدرش طبل میزند.
دوستانش در مدرسه او را بهعنوان تعزیهخوان میشناسند: «دوستانم برای تماشا میآیند و، چون دوست دارند خودشان هم نقشی را بازی کنند از من درباره واردشدن به گروه میپرسند.
به حمایت نیاز داریم
وقتی قرار میشود در پایان گفتگو از سختیهای کارشان بگویند، میلاد کیهانی به مسدودشدن انتهای خیابان مروارید اشاره میکند و میگوید: «ما ۹ سال است در محله شاهد ایستگاه صلواتی داریم و شب آخر هم تعزیهخوانی.
مردم طوری به این مراسم سالانه عادت کردهاند که برایشان به صورت فرهنگ درآمده است و هرساله چشمانتظار این مراسم هستند. از حدود شش ماه پیش ورودی بزرگراه امامعلی (ع) به این خیابان مسدود شده و این موضوع مشکلاتی را در رفتوآمد امسال مردم برای استفاده از ایستگاه صلواتی و تعزیهخوانی به همراه داشت.
ظاهرا قرار است زمین خالی امتداد بزرگراه تبدیل به فضای سبز شود. اگر شهرداری فضایی را نیز برای اجرای مراسم تعزیه درنظر بگیرد ما مکان ثابتی پیدا میکنیم.»
موضوع آخری که کیهانی به آن اشاره میکند بحث حمایت مالی از گروههای تعزیهخوان است. گرچه هزینه مراسم گروه تعزیهخوان عاشقان حرم به گفته خودشان از سوی اعضای گروه تامین میشود، اگر نهادی در جهت حمایت از آنان قدم بردارد میتواند نقش زیادی در بهبود برنامهها و افزایش امکانات آنان داشته باشد.
* این گزارش چهارشنبه، ۶ آذر ۹۲ در شماره ۷۹ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.