برای بعضیها جمله«خواستن، توانستن است» شعاری بیش نیست اما برای عدهای دیگر خواستن نه به معنای آرزوکردن و حتی امیدواربودن، بلکه به معنای «عمل کردن» است. کم نیستند انسانهای موفق که با شغلهای مورد علاقهشان، زندگی آرامی را سپری میکنند. اما بسیاری از آنها این ضربالمثل معروف «نابرده رنج گنج میسر نمیشود» را با تمام وجودشان تجربه کردهاند. پریسا رضایی، یکی از آنهاست، بانوی هنرمند 24ساله محله امیریه است که امروز در هنر عکاسی، تئاتر و بازیگری نامی برای خودش دست و پا کرده است.
پریسا رضایی از دهسالگی دوربین در دست میگیرد و عکاسی را نزد مادرش میآموزد. بعدها که در چند پروژه هنری، عکاسیکردن از پشت صحنه چند تئاتر خیابانی و سریالهای کوتاه تلویزیونی را برعهده میگیرد، شیفته سینما شده و تصمیم میگیرد وارد دنیای بازیگری شود.
این هنرمند مشهدی بعد از پشت سرگذاشتن دورههای بازیگری، سختیهای غربت و از همه مهمتر دوری از دختر چهارسالهاش «الیسا» را به جان میخرد و عازم تهران میشود تا در چندین تست بازیگری شرکت کند، به قول خودش نه پول داشت، نه پارتی و نه روی زیاد، نه حتی یک رزومه درست و حسابی که نظر کارگردانان را جلب کند، برای همین تا دلتان بخواهد جواب «نه» شنید، اما او قصد نداشت از آرزوهایش دست بکشد و سرانجام «علیرضا ایمانی» که قصد ساخت یک فیلم کوتاه 15دقیقهای به نام«روز تاریک» را داشت، پریسا را برای ایفای نقش اول پذیرفت.پریسا رضایی با بازی در این تله فیلم که در آن درخشان هم ظاهر میشود، پایش به قاب شیشهای و هنر هفتم بازشده و در طول کمتر از ششماه بازی در سه فیلم کوتاه، یک فیلم سینمایی و دو مجموعه داستانی را تجربه میکند. این آغاز راه او است...
او 23اسفند سال1376 در محله گلشهر متولد میشود، پدرش کارگر و مادرش خیاط بودند، هردو برای اینکه چرخ زندگی را بچرخانند صبح تا شب کار میکردند تا آب در دل دخترانشان تکان نخورد، چند سالی که میگذرد پریسا با خانوادهاش به محله امیریه کوچ میکنند و مادرش(زهرا مقیمی) که دیگر چشمانش به سبب دوخت و دوزهای شبانهروزی کمسو شده است، آتلیه عکاسی کوچکی راهاندازی میکند: «هر آدمی عزت نفس دارد اما از اینکه بگویم گذشته سختی داشتهام هیچ ترسی ندارم. از زمانی که خودم را شناختم مادرم کار میکرد، او در ابتدا 10سالی را خیاطی کرد تا اینکه بابت نشستنهای متوالی پشت چرخ خیاطی و انجام کارهایی با دقت زیاد، چشمانش ضعیف شد و مجبور بود که دنبال کار دیگری باشد، باوجود اصرار پدرم او قبول نکرد که در خانه بنشیند و دوست داشت هر جور که شده باری را از دوش معیشت خانواده بردارد، این شد که آتلیهای به پا کرد و با گرفتن وام و خرید یک دوربین عکاسی و فیلمبرداری، در مراسمهای عروسی و تولد حاضر میشد و فیلم و عکس میگرفت. بیخبر از آنکه همین آتلیه کوچک و نقلی زندگی دخترانش را دگرگون میکند و مسیر آینده ما را به سوی هنر سوق میدهد.»
بانوی هنرمند محله امیریه از کودکی دختری فعال و اهل کار بوده است، او هر روز پس از انجام تکالیف مدرسه، خود را به آتلیه میرسانده و درکارها کمک دست مادر بوده است. پریسا معتقد است روزهای سختی که در کودکی داشته او را برای چالشهای بزرگ در زندگی آماده کرده است، برای همین از وقتی کلاس چهارم بوده دوربین در دست گرفته و عکاسی کرده است: «مادرم قهرمان زندگی من است. او در حق من خیلی لطف کرد، با اینکه دختر بچهای 10ساله بودم اجازه میداد که دوربین در دست داشته باشم و عکاسی کنم، هیچ وقت ذوق مرا کور نکرد یا من را جلو جمع خراب نکرد. این رفتارش عشق من را به کار هر روز بیشتر و بیشتر کرد تا اینکه در پانزدهسالگی به همراه خواهر بزرگترم(تکتم) که او هم عکاسی میکرد، اداره آتلیه را برعهده گرفتیم و مادر را از تمامی کارهای بیرون از خانه بازنشست کردیم. »
پریسا به قدری در حرفه عکاسی پیشرفت میکند که در مدت زمان کوتاهی عکاسیکردن از پشت صحنه چندین پروژه هنری از جمله تئاترهای خیابانی و سریالهای کوتاه تلویزیونی را برعهده میگیرد: «نمایش خیابانی«پیله انقلاب» که نگاهی متفاوت به زندگی حاج قاسم سلیمانی داشته و نمایش خیابانی«سارگلین» که رویداد چهارشنبهسوری را با دیدگاه تازه و ویژهای بررسی کرده است، از جمله نخستین کارهایی بود که در سال 98عکاسی پشت صحنه آنها را برعهده داشتم. علاوه بر اینها عکاسی پشت صحنه سریال کوتاه «موضوع انشا» را که برای پخش در شبکه نمایش خانگی آماده شده بود هم تجربه کردم که البته با خاطرات جالبی همراه شد چراکه قسمتهایی از این سریال در خانه ما(محله امیریه) تهیه و فیلمبرداری شد و مادرم نیز در چندین پلان ایفای نقش کرد.»
رضایی حضور در جشنواره تئاتر فجر سال99 را تجربهای متفاوت و بهیادماندنی در عرصه زندگی هنری خود میداند. او در این جشنواره که میزبان بهترین کارگردانان و بازیگران تئاتر کشور بوده است، حضور داشته و هم به عنوان بازیگر و هم به عنوان عکاس به هنرنمایی میپردازد: «حضورم در این جشنواره به عنوان بازیگر در تئاتر خیابانی«سرباز بیپلاک» به کارگردانی علی رضاییمنش بود که در روز افتتاحیه جشنواره به روی صحنه آمد. نمایشی ارزشی که به فداکاریهای حاج قاسم سلیمانی در حفظ و حراست از حرم ائمه اطهار(ع) در سوریه و عراق اشاره دارد. اما در بخش عکاسی جشنواره سیونهم تئاتر فجر حضور فعالی داشتم و عکاسی نمایشهایی همچون «6599»، «ژنرال»، «V.A.R»، «نبردبام» و «زندگی با طعم باروت» را برعهده داشتم. نمایشهایی که جزو بهترینهای جشنواره بودند و هر کدام جوایز ارزندهای را از آن خود کردند. به عنوان مثال نمایش«V.A.R» دیپلم افتخار جشنواره را از آن خود کرد و نمایش «ژنرال» و «6599» به طور مشترک جایزه ویژه نمایشهای خیابانی را به دست آوردند.»
عکاس جشنواره تئاتر فجر99 در ادامه کار خود به بازیگری روی میآورد. او از کودکی به هنرپیشگی علاقه داشته است و مدام جلوی آینه صدای شخصیتهای کارتونی را تقلید میکرده اما حضور به عنوان عکاس در پشت صحنه چندین تئاتر خیابانی عزم او را برای ورود به دنیای بازیگری جزم کرده و در مدرسه بازیگری مهدی نجیبان ثبتنام میکند:«همیشه جرقههایی هست که مسیر زندگی آدم را متفاوت میکند. در بیستوسه سالگی بود که به دنیای بزرگ بازیگری پاگذاشتم. اصلا بگذارید ماجرا را از کمی قبلتر برایتان بگویم. چندماه قبلترش خواهر بزرگم وقتی از علاقه من به بازیگری مطلع شد، به من گفت: «بیا برویم تست بازیگری بده»، اول با خودم گفتم من کجا و بازیگری کجا؟ تا آن روز به این موضوع حتی فکر هم نکرده بودم. خندهام گرفته بود اما بدم نیامد که شانسم را امتحان کنم. این شد که به مدرسه بازیگری مهدی نجیبان در مشهد رفتم. راستش زمانی که قرار بود او را برای بار اول ملاقات کنم در ذهن خودم پیرمردی اخمو را تصور میکردم که چهره جدی و عبوس دارد، اما وقتی وارد اتاق شدم، یک جوان دهه شصتی پرانرژی را دیدم که سراسر وجود من را پر از انگیزه و اشتیاق به بازیگری کرد، اولین تست بازیگری را هم خودش از من گرفت. بعد از اینکه نقشی را که خواسته بود بازی کردم رو به من کرد و گفت:«اگر با همین جسارت و انگیزهای که امروز در تو دیدم پیش بروی، قول میدهم در کمتر از 5سال آینده به عنوان یک هنرپیشه چهره، نامت بر سر زبانها خواهد افتاد.»
پریسا رضایی بعد از پشت سر گذاشتن موفق دورههای بازیگری به تهران میرود و در تستهای متعدد بازیگری شرکت میکند، اما نداشتن پارتی، تجربه و رزومه کافی باعث میشود که کارگردانان مختلف از سپردن نقشهای حتی کوتاه به او امتناع کنند. حتی بعضیها حاضر نمیشوند با او مصاحبه کنند. پریسا در روز آخر و قبل از بازگشت به مشهد با آقایی به نام علیرضا ایمانی قرار مصاحبه داشته که در حال ساخت فیلم کوتاهی به نام «روز تاریک» بوده است، فیلمی جشنوارهای با موضوع اعتیاد جوانان که به دنبال بازیگر زن باتجربهای برای نقش اول میگردد: «راستش از دیدار با آقای ایمانی هم خیلی امیدوار نبودم، ایشان در ابتدا همانند بقیه کارگردانان قبلی پرسید، آیا رزومه داری؟ جواب دادم «نه»، ایشان به من گفتند:«این فیلم جشنوارهای است و من نمیتوانم به هر بازیگری که صرفا علاقهمند است اعتماد کنم.
در فیلم کوتاه هیچ جایی برای آزمون و خطا وجود ندارد و بازیگر باید از تجربه کافی برخوردار باشد.» با اینکه دلایل آقای ایمانی برای نپذیرفتن من موجه به نظر میرسید اما از ایشان درخواست کردم که یکبار به من اعتماد کنند و قول دادم که تمام تلاش خود را برای کسب موفقیت به کار ببندم. بیش از صد نفر برای بازیگر نقش اول این فیلم تست داده بودند چرا که فیلنامه بسیار جذابی داشت، آقای ایمانی در نهایت به من گفت:«جوری نقش را بازی کردی که نمی توانم بگویم نه! فقط سعی کن اینجا و این فیلم سکوی پیشرفت تو باشد، چون واقعا استعداد داری.» این فیلم 15دقیقهای درباره دختر جوانی است که زندگی مجردی دارد و در دام اعتیاد، رفیق بازی و مواد مخدر گیر افتاده است. فیلمبرداری این تله فیلم کوتاه نزدیک به دو هفته زمان برد و اتفاقا بسیار هم خوب از آب درآمد.»
بازی جذاب و دلنشین پریسا رضایی در فیلم کوتاه «روز تاریک» باعث میشود تا او در بین کارگردانان و تولیدکنندگان فیلمهای کوتاه نامی برای خود دست و پا کند؛ طوریکه از او برای ایفای نقش در چندین فیلم کوتاه دیگر دعوت میشود: «بعد از «روز تاریک» بازی در چند فیلم کوتاه دیگر از جمله تله فیلم 90دقیقهای «ضربه» به کارگردانی علی رضاییمنش را تجربه کردم، این فیلم حس مادرانه را به نمایش میگذارد و داستان مادری را بازگو میکند که از دوری فرزندش ضربه روحی شدیدی را متحمل شده و به جنون رسیده است. اتفاقا در روزهای فیلمبرداری این اثر درام و پراحساس، دخترم«الیسا» هزار کیلومتر با من فاصله داشت و نزد خانوادهام در مشهد بود. نبود دخترم باعث شد تا احساس مادری که در فیلم «ضربه» از فرزندش دور افتاده را با تمام وجود لمس کنم. »
بانوی جوان و هنرمند مشهدی که تا همین شش ماه پیش تنها آرزوی بازیگری را در سر میپروراند، حالا بازی در سه فیلم کوتاه را تجربه کرده و برای ایفای نقشهای مهمتر در فیلم و سریالهای تلویزیونی دعوت به همکاری شده است. مجموعه تلویزیونی «راه شب» به کارگردانی مجتبی سلیمخانی و فیلم تلویزیونی«عشق تصادفی» به کارگردانی ماهان ابراهیمی از جمله آثاری است که پریسا رضایی در آن ایفای نقش دارد: «مجموعه تلویزیونی «راه شب» در 116اپیزود به نماش درخواهد آمد و هربار قصههایی با محوریت خانواده و اجتماعی نقل میشوند و در دل این داستانها به اتفاقاتی از دهه 40 تا امروز پرداخته میشود.
لوکیشن این برنامه در شهرک غزالی واقع شده و علاوه بر من نزدیک به 200بازیگر دیگر در آن به ایفای نقش میپردازند. این مجموعه تلویزیونی برای مدت 3سال از شبکه دو سیما پخش خواهد شد. علاوه بر مجموعه تلویزیونی راه شب، در فیلم تلویزیونی«عشق تصادفی» هم ایفای نقش داشتهام که قرار است در روز عید فطر از شبکه3 سیما پخش شود. در این فیلم سینمایی بازیگرانی همچون ارژنگ امیرفضلی، زهره حمیدی و ایرج راد به هنرنمایی میپردازند که بیشک حضور در کنار این بزرگان برای من افتخار بزرگی به حساب میآید. البته در این میان، بازی در سریال «دومینوی سیاه» به کارگردانی رضا خورشیدی را نیز تجربه کردم که برای نمایش در شبکه خانگی و فضای مجازی تولید شده و به ماجرای اختلاف طبقاتی میپردازد و بهنوعی زندگی انسانهای بسیار پولدار را در کنار مردمی تنگدست و چالشهای این دو را به تصویر میکشد.
بازیگر مجموعه تلویزیونی راه شب یک سال پیش درچنین روزهایی بدون هدف و ناامید در گوشهای از خانه کز کرده بود، آرزویش بازیگری بود اما بسیار دور و محال به نظر میرسید. باید سفر میکرد، اما دغدغه تنهایی الیسا یک لحظه هم او را آرام نمیگذاشت، سرانجام دل را به دریا زد و با یک کولهپشتی و 100هزار تومان پول توی جیبش مسافر تهران شد:«موفقیت در هر زمینهای ارتباط با اراده ما دارد، وقتی من استعداد بازیگری دارم، چرا به دنبالش نروم، درست است که مدتی الیسا را تنها گذاشتم، اما او بخشی از آینده من است و سهم زیادی از موفقیتهای من متعلق به او است. خیلی زحمت کشیدم، خیلی «نه» شنیدم، خیلی روزها بلیت برگشت به مشهد را هم تهیه کردم اما در لحظه آخر ماندم و جنگیدم. دختر نازپروردهای نبودم که به قول بعضیها، شبها با شکم سیر سر بر بالش پرقو بگذارم، اتفاقا همان سختیهایی که در کودکی متحمل شده بودم امروز به کمکم آمد و پشتوانهام در راه موفقیت بود. حالا ششماه از آن روزی که به دنبال آرزوهایم سوار بر اتوبوس شدم و به تهران آمدم گذشته است. بازی در سه فیلم کوتاه و چندین مجموعه تلویزیونی بخشی از موفقیتهای من در این 200روز رؤیایی بوده است. معجزه اتفاق میافتد کافی است خودمان را باور کنیم.»
پریسا رضایی ضمن ستایش هنرمندان مشهدی سینمای کشور که از نظر او صاحب سبک هستند، مطالعه کتاب «صدسال سینما در مشهد» را به همه علاقهمندان مشهدی سینمای کشور پیشنهاد میکند: «براساس مستندات کتاب«صدسال سینما در مشهد» اولین سینمای مشهد در سال 1305 در تالار اعتبارالسلطنه تأسیس شده است. یکی دیگر از نکات مهم این کتاب نیز تأکید بر مشهدی بودن «آوانس اوگانیانس» اولین فیلمبردار، فیلمنامهنویس، تدوینگر و مدرس سینمای ایران است که اولین فیلم ایرانی به نام «آبی و رابی» را کارگردانی و فیلمبرداری کرده است. در ادامه این تاریخ شگفتآور، بزرگانی همچون خانواده ارجمند، خانواده سهیلی، حامد بهداد، رضا عطاران، رضا کیانیان، هنگامه قاضیانی و... فقط بخشی از هنرمندان مشهدی هستند که وارد سینمای کشور شدند و چندین و چندبار سیمرغ بلورین جشنواره فجر را از آن خود کردهاند. نقطه امیدواری اینجاست که بیشتر این هنرمندان کار خود را از خراسان آغاز کردند و در ادامه راه توانستند نامشان را کنار بزرگان سینما قرار دهند.»
عکاس جوان اما باتجربه محله امیریه، تئاترها و سوژههای زنده را یکی از سختترین موارد برای عکاسی میداند. او معتقد است در عکاسی تئاتر بیشتر صحنهها و سوژهها تاریک هستند، همه چیز خیلی سریع حرکت میکند و نورپردازی هم برای هر عکاسی حسابی چالشبرانگیز است، از این بابت عکاسی پشت صحنه تئاتر بهنوعی ریسک محسوب میشود:«با اینکه عکاسی از سوژه زنده بسیار سخت است اما با رعایت نکاتی همچون پیشبینی حرکت بعدی بازیگر، نترسیدن از تاریکی، تغییر مداوم محل قرارگیری عکاس، در نظر گرفتن احساسات بازیگر و برداشت عکس به تعداد زیاد میتوان یک اثر هنری زیبا خلق کرد.»