کد خبر: ۹۶۰۸
۰۷ تير ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۰

روزگاری در الهیه خبری از آب و برق نبود

زهرا‌خانم تعریف می‌کند: ما در روستا هم برق داشتیم، هم آب و هم گاز لوله‌کشی، اما به اینجا که آمدیم نه آب داشتیم، نه گاز و نه برق. دوباره رفتیم سراغ دبه‌های آب و نفت و چراغ والور.

بیست‌سالی می‌شود که از روستا‌های خراسان جنوبی بار سفر بسته و به مشهد مهاجرت کرده است تا خادم امام‌رضا (ع) شود. با همین نیت، خادم نمازگزاران مسجدی می‌شود که به نام امام‌رضا (ع) در دل بیابانی بنا شده بود. زهرا رمضانی، قریب به بیست‌سال پا‌به‌پای همسرش در خدمت مسجد و نمازگزارانش در محله الهیه بوده است.

زهراخانم، زن چابکی است که سرش درد می‌کند برای کار‌راه‌اندازی و خدمت به مسجدی‌ها. او سخت راضی به گفتگو می‌شود. از سن و سالش که می‌پرسم، با خنده می‌گوید: باور می‌کنی که نمی‌دانم مادرجان؟!

امروز را پای مرور خاطرات زهرا رمضانی نشسته‌ایم تا از گذر عمر در الهیه و نوین‌شدن این محدوده شهری بگوید.

 

زندگی روستایی در شهر

حدود ۲۴‌سال قبل، زمانی‌که فقط پی مسجد امام‌رضا (ع) کنده شده بود، مردش به‌واسطه یکی از بستگان، مسئول نگهبانی از تجهیزات مسجد آینده می‌شود. بعد چهار سال و اتمام بنای سه‌طبقه مسجد امام‌رضا (ع) قرار می‌شود کلید سرایداری مسجد به او داده شود، اما مشروط به داشتن زن و فرزند. این چنین می‌شود که زهراخانم و سه پسرش راهی مشهد می‌شوند و از همان زمان اداره فضای داخلی مسجد می‌افتد به گردن او که آن روز‌ها توان بیشتری برای کار‌های مسجد داشت.

زهرا‌خانم تعریف می‌کند: ما در روستا هم برق داشتیم، هم آب و هم گاز لوله‌کشی، اما به اینجا که آمدیم نه آب داشتیم، نه گاز و نه برق. دوباره رفتیم سراغ دبه‌های آب و نفت و چراغ والور. یک منبع آب بود که باید دبه‌دبه، سماور نفتی مسجد را با آن پر می‌کردیم.

 

روزگاری در الهیه خبری از آب و برق نبود

 

خلوت بود، اما همدلی بود

او از ماه رمضان‌ها و مراسم نذری و همدلی بانوان در این بنای بیست‌ساله می‌گوید. به گفته او این کمک‌ها و همدلی‌ها فقط برای ماه رمضان نبود؛ ایام محرم و صفر برای عاشورا و تاسوعا و روز شهادت امام‌رضا (ع) هم دیگ شله به پا بود. البته اینجا دیگر مرد‌ها هم پای کار بودند و تا صبح پای دیگ چمبه می‌زدند. او ادامه می‌دهد: اوایل همین در و همسایه بودند و دور‌و‌بری‌های مسجد، اما به برکت نذر و نیاز‌هایی که به در این خانه می‌آید، سال به سال بر تعداد میهمانان و میزبانان افزوده می‌شود.

زهرا‌خانم اگرچه دوره جوانی را پشت سر گذاشته و میان‌سالی را تجربه می‌کند، همچنان فعال است. او که خاطرات خوشی از حضور در این مسجد دارد، می‌گوید: روزی که برای زندگی به خانه سرایداری این مسجد آمدم و جمعیت نمازگزارش را دیدم، اصلا گمان به ماندگا‌رشدنم نبود. تا چشم کار می‌کرد، بیابان بود و بیابان.

 

* این گزارش چهارشنبه ۷ تیرماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۵۴ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44