جمال رستمزاده| در بحبوحه جنگ هروقت پیکر شهیدی را میآوردند یا تشییع دستهجمعی شهدا برگزار میشد، پای ثابت مراسم، تصاویر نقاشی شده شهدابود که در بوم بزرگ نقاشی نقش میبست. کمکم که جنگ رو به پایان میرفت، این بومها جایشان را با دیوارهای شهر عوض کردند. دیوارهای شهر شد آلبوم عکسهای شهیدان و تصاویر جنگ.
در این میان نقاشان این تصاویر، نامشان همان پایین نقاشی دیواری ثبت میشد و مردم چندان با چهره آنها آشنایی نداشتند؛ گویی این نقاشان آمده بودند تا نام شهیدان را زنده نگهدارند و خودشان گمنام بمانند. این بار به بهانه نقاشی تصاویر شهیدان دانشجوی دانشکده پیراپزشکی با او همکلام شدهایم.
منصوب کلاف سخن را اینگونه میگشاید: به درخواست معاونت فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی مشهد در دانشکدههای این دانشگاه، یادمان و تصویر شهدای دانشجوی علوم پزشکی را نقاشی میکنم. قبلا هم این کار را در دانشکده بهداشت و دانشکده پرستاری انجام داده بودم و چند روز گذشته هم نقاشی تصاویر شهیدان نیکاندیش، رئیسزاده، نعمتی، پندی و تبرایی را برای دانشکده پیراپزشکی در میدان فلسطین به پایان رساندم.
مبنای این کار به این صورت است که ۶ قاب عکس شهید در دشتی از شقایق قرار دارد و ترکیب رنگ آن بسیار زیبا و چشمنواز است. تصویر در دیوار دانشکده کشیده شده و چشمانداز مختصری از بیرون هم دارد.
او ادامه میدهد: اعتقاد دارم کار با محتوا و موضوع ارزشی باید زیبا باشد تا همه سلیقهها را به خود جلب کند؛ به همین دلیل با وجود اصرار دانشگاه به رونمایی کار در همین نیمسال تحصیلی، این کار انجام نشد تا کار با وسواس و دقت بیشتری به سرانجام برسد.
این هنرمند خلاق همسایه ما میگوید: نقاشی را نباید با کار چاپی مقایسه کرد؛ اگرچه گاهی کیفیت اثر چاپی بهتر است، اما از نظر انتقال حس و اثرگذاری و برقراری ارتباط مستقیم با مخاطب، با نقاشی تفاوت زیادی دارد، دلیش هم این است که هنرمند در نقاشی احساس و هنر خود را همزمان درگیر میکند و این هر دو به مخاطب منتقل میشود؛ ضمن اینکه هنرمند اشکالهای عکس را براساس تجربه شخصی اصلاح میکند.
منصوب بیان میکند: مردم از اینگونه کارها استقبال میکنند؛ هنرمندان و کسانی هم که دستی در هنر دارند، راضی هستند و کارها را به مثابه یک شناسنامه میشناسند و پیگیری میکنند؛ این موضوع از تعریفها و گاهی انتقادهایی که از کارها میکنند، پیداست.
او ادامه میدهد: علاقهمندان به موضوع دفاع مقدس هم خوشحالند که بعد از سالها از پایان جنگ، نقاشی دفاع مقدس با کمترین تحریف و به عنوان یکی از عناصر زنده نگهداشتن یاد و نام شهیدان، همچنان باقی است. بعضی اعتقاد دارند در شهر و استان ما که جای خالی موزه دفاع مقدس بهشدت محسوس است، نقاشیهای دیواری دفاع مقدس توانسته در مقابل اقیانوس معرفتی جبهه، عناصری را ماندگار کند.
منصوب یادآور میشود: نخستین و اصلیترین مخاطبان ما در این کارها دانشجویان هستند. برای همین اعتقاد داریم کار نباید خستهکننده باشد بلکه باید نشاط بیافریند؛ بهطوریکه مخاطبی هم که هر روز آن را میبیند، خسته نشود. در دانشکده بهداشت اول عدهای میگفتند چرا میخواهند چنین کاری بکنند؛ کمی که گذشت و طرح باغ گیلاس را دیدند، گفتند میخواهند اینجا را شبیه مهد کودک کنند، اما وقتی کار نهایی و منظره تمام شده را دیدند، اعتراف کردند که کار، شادابی این محیط را صدچندان کرده است.
منصوب میگوید: انسان، موجودی اجتماعی است و از محیط اطراف خود تاثیر میپذیرد. بخشی از این تاثیر به میزان علاقه او به موضوع بستگی دارد. کار ما بر مخاطبی که دفاع مقدس برایش دغدغه است، بیشترین تاثیر را میگذارد و او را یاد گذشته میاندازد یا بهتر بگویم در این شلوغی زمانه دوباره متوجه درونش میکند.
عدهای دیگر هم هستند که این کار در آنها اثر درونی میگذارد، اما نیازمند اطلاعات بیشتری هستند یعنی این تصاویر به تنهایی برای اثربخشی کافی نیست. معلمان، استادان و همرزمان شهیدان باید خاطرات و شرح دلاوریهای این عزیزان را بگویند تا کار نقاشی از نظر اثربخشی کامل شود. او یادآوری میکند: برای مثال سال۷۶ که تصویر شهید کاوه را در خیابان دانشگاه نقاشی کردیم، این شهید چندان بین مردم شناخته شده نبود، اما حالا برای او کتابهای متعدد و چندین رمان نوشته، یادوارههای گوناگون برگزار و فیلم و سریال ساخته میشود؛ اینها اثرات همین نقاشی دیواری است که کسی فکرش را نمیکرد چنین تاثیری بگذارد.
در حقیقت وقتی مخاطب با یک تصویر روبهرو میشود که کنار آن عنوان فرمانده لشکر نوشته شده، یک خواسته عمومی شکل میگیرد که این تصویر دقیقا متعلق به کیست، چه کارهایی کرده و چه ویژگیهایی داشته است. این موضوعات و خواستهها باعث میشود که هنرمندان دیگر نیز به فکر بیفتند و اثری بیافرینند.
منصوب میافزاید: ساکنان یک محل میتوانند با کمک امور فرهنگی شهرداری منطقهشان، دیوارهای مناسب محله یا منطقه را معین، تصاویر شهیدان همان منطقه را جمعآوری و برای نقاشی آن کمک کنند. این کار تاثیر فراوانی بر جوانان محله خواهد داشت. خیلی از جوانان و اهالی یک محله نمیدانند در همسایگیشان چهرههای برجسته دفاع مقدس زندگی میکردهاند.
با این کار میتوان الگوسازی و هویتبخشی کرد و برای یک محله، سند افتخار به ثبت رساند. البته این موضوع، به همت مردم و خواستشان از شهرداری بستگی دارد.
او در پاسخ به این سوال که آیا خودتان در جبهه حضور داشتهاید، میگوید: خیر؛ تازه ۱۵سالم شده بودکه قرار شد به جبهه اعزام شوم، اما برادرم شهید شد و موضوع اعزام من به خاطر مخالفت خانواده به تاخیر افتاد. بعد هم جنگ تمام شد. برادرم خوشنویس بود و دستی در نقاشی داشت و اولین استاد هنری من به حساب میآمد. نقاشی دفاع مقدس، بازتاب حسرت ماندنم از قافله رزمندگان و شهداست.
منصوب میگوید: قلممو و رنگی را که به نقاشی شهیدان روی دیوار کمک میکنند، برتر و والاتر از هر ابزاری میبینم. از طرفی برایم واقعا فرقی نمیکند در راه اشاعه این فرهنگ ناب، تصویری از فرماندهان بکشم یا چهره سربازی را نقاشی کنم؛ به نظر من هر دو اینها یک روح هستند در دو نقش.
در این راه هم تقاضایم از مسئولان این است که در راستای اصلاح فرهنگ شهروندی با کمک فرهنگ ناب دفاع مقدس و ماندگار کردن آن، وقت بیشتری بگذراند. نقاشی دیواری با موضوع دفاع مقدس هم کارکرد معرفتی زیادی دارد و هم از نظر زیبایی به نشاط و شادابی شهر کمک میکند.
این گزارش شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۲ در شماره ۶۳ شهرآرا محله منطقه یک چاپ شده است