کد خبر: ۹۲۳۲
۰۲ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۷

معلم مشهدی دانش‌آموزانش را برای فرار از سیل کول کرد

سیدرضا ظریفیان، متوجه می‌شود بچه‌های کلاس اول و دوم به‌شدت ترسیده‌اند؛ «بچه هفت‌هشت ساله کوچک است و در چنین شرایطی دنبال پدر و مادرش می‌گردد؛ برای همین تعدادی از آنها گریه می‌کردند و به زبان می‌آوردند که مادرشان را می‌خواهند.»

از روزی که شهر دچار سیلاب شد، تصاویر و ویدئو‌های زیادی در فضای مجازی پخش شد، از آتش‌نشانان غواصی که به‌دنبال پیکر‌های غرق‌شده بودند تا خودرو‌هایی که همراه جریان آب حرکت می‌کردند.

در‌این‌میان، ویدئویی دست‌به‌دست شد از یک حیاط مدرسه که گرفتار سیل شده بود. در این ویدئوی پربازدید، معلمی که پاچه‌های شلوارش را بالا زده است، دانش‌آموزان را یکی‌یکی بغل می‌کند و از قسمت‌های آب‌گرفته رد می‌شود تا آنها را تحویل والدینشان دهد.

سیدرضا ظریفیان که در دبستان پسرانه شهید‌میراب طرقی در محله طرق درس می‌دهد، با ما از آن روز دلهره‌آور گفت.

 

سرگرم‌کردن بچه‌ها با شوخی و بازی

آقا‌سیدرضا ۳۳‌سال دارد و تحصیلاتش حوزوی است. دو‌سالی می‌شود که در لباس معلمی در آموزش‌و‌پرورش مشغول به کار است، اما قبل از آن، حدود ۱۰ سال به‌عنوان مبلغ دینی و مدرس در روستا‌های استان خراسان و کرمان خدمت کرده است.

علاقه او به کار با کودکان سبب شده است در آزمون استخدامی آموزش‌و‌پرورش شرکت کند، اما استخدام رسمی نیست و به‌صورت خرید خدمات فعالیت می‌کند. عاشق بچه‌ها و آموزش به آنهاست. روز چهارشنبه ۲۶‌اردیبهشت نیز مشغول تدریس بود که آن اتفاق افتاد.

عقربه‌های ساعت نزدیک به ۳ بعدازظهر را نشان می‌داد که ناگهان آسمان رو به سیاهی رفت. بارش باران از دقایقی قبل آغاز شده بود، اما یک رعد‌و‌برق کافی بود تا برق مدرسه قطع شود. با تاریک‌شدن کلاس‌های درس، صدای همهمه و زمزمه دانش‌آموزان بلند شد.

آقا سیدرضا تعریف می‌کند: دانش‌آموزانم کلاس پنجمی هستند و بیشتر از آنکه ترسیده باشند، برایشان سؤال بود که برق تا چه زمانی قطع است و آیا باران سبب شده است برق برود.

آقا‌سیدرضا از کلاس بیرون می‌رود تا بفهمد چه خبر است که متوجه می‌شود بچه‌های کلاس اول و دوم به‌شدت ترسیده‌اند؛ «همه همکارانم حواسشان به بچه‌ها بود تا به آنها آرامش دهند. ولی بچه هفت‌هشت ساله کوچک است و در چنین شرایطی دنبال پدر و مادرش می‌گردد؛ برای همین تعدادی از آنها گریه می‌کردند و به زبان می‌آوردند که مادرشان را می‌خواهند.»

او و همکارانش برای اینکه بتوانند بچه‌های کوچک را آرام نگه دارند، تقسیم کار می‌کنند؛ «نگران دانش‌آموزان خودم نبودم و با آنها صحبت کردم تا در کلاس بمانند. آرام‌کردن بچه‌های کلاس اولی به عهده من گذاشته شد. از خاطراتم برای آنها تعریف می‌کردم و با شوخی، خنده و بازی تلاش می‌کردم بچه‌ها را سرگرم کنم تا حواسشان از طوفان و باران بیرون پرت شود.»

 

پای صحبت معلمی که ویدئوی کمک کردنش به دانش‌آموزان در فضای مجازی دست به دست شد

 

آب به شدت سرد بود

شدت باران نشان می‌داد که این یک بارش معمولی نیست و دردسر‌های آن به آب‌گرفتگی ساده ختم نخواهد شد، بنابراین پدر و مادر‌های نگران را راهی مدرسه کرد؛ «هنگامی‌که والدین دانش‌آموزان به مدرسه رسیدند، وضعیت هوا بدتر شد. طوفان و باران آن‌قدر زیاد بود که پدر و مادر‌ها را هم در حیاط مدرسه جا دادیم.»

آقا‌سیدرضا همراه سایر همکارانش وضعیت مدرسه را بررسی می‌کنند تا با کم‌شدن باران بتوانند دانش‌آموزان و والدین را به خارج از مدرسه هدایت کنند؛ «ساختمان مدرسه قدیمی است. به‌خاطر آب‌گرفتگی که در حیاط به وجود آمده بود، آب تا حدودی بالا آمد، اما داخل سالن مدرسه نشد. از والدینی که به مدرسه آمده بودند هم شنیده بودیم که بیرون چه خبر است؛ پس ساعتی صبر کردیم تا وضعیت هوا بهتر شود.»

او در تمام مدتی که صحبت می‌کند، تأکید دارد که تنها نبوده است و همه همکارانش مراقب دانش‌آموزان مدرسه بوده‌اند. حرف ویدئوی پخش‌شده را که پیش می‌کشیم، توضیح می‌دهد: دیدم که آب در حیاط جمع شده است. وقتی پایم را برای یک ثانیه داخل آن گذاشتم، متوجه شدم به‌شدت سرد است. دانش‌آموزان کلاس اول جثه ظریفی دارند و برای اینکه از آب رد شوند، بسیار کوچک‌اند؛ به همین دلیل آنها را بغل کردم و تا آن طرف حیاط بردم تا تحویل والدینشان دهم.»

 

پای صحبت معلمی که ویدئوی کمک کردنش به دانش‌آموزان در فضای مجازی دست به دست شد

 

از ویدئو بی‌خبر بودم

آقا‌سیدرضا اشاره می‌کند که دانش‌آموزان خودش، همان‌هایی هستند که با شیطنت و بازیگوشی از داخل آب‌گرفتگی حیاط مدرسه رد می‌شوند. او تا هنگامی‌که به خانه می‌رسد، خبر نداشته است که ویدئویی از او گرفته شده و در فضای مجازی دست‌به‌دست چرخیده است؛ «در مسیر خانه بودم که رئیس اداره ناحیه‌۲ آموزش‌وپرورش با من تماس گرفت و از کاری که کرده‌ام تشکر کرد. اول که موضوع را مطرح کرد، برایم جای سؤال بود که چگونه از ماجرا خبردار شده است. بعد متوجه شدم همکارم که معلم کلاس ششمی‌هاست، از من فیلم گرفته و منتشر کرده است.»

حدود شش‌هفت‌دقیقه‌ای طول می‌کشد تا او دانش‌آموزان کوچک را جابه‌جا می‌کند. ساده و بی‌آلایش می‌گوید: هر معلمی جای من بود، همین‌کار را می‌کرد. همان‌طور که بچه‌های بسیج، سپاه، هلال احمر، قرارگاه جهادی امام‌رضا (ع) و... در سیلاب مشهد پای کار بودند. همه با هم کمک کردیم و همه همکارانم در آن روز همین‌قدر تلاش کردند.

او و همکارانش تا هنگامی‌که آخرین پدر و مادر دنبال فرزندش می‌آید، در مدرسه می‌مانند؛ «تعداد انگشت‌شماری از دانش‌آموزان کلاس پنجم و ششم هم خودشان به سمت خانه رفتند. ما در مدرسه منتظر ماندیم تا آنها به خانه برسند، سپس تماس گرفتیم تا مطمئن شویم به سلامت رسیده‌اند.»

 

 

برای حال خوب مردم

فیلم منتشر‌شده از آقا‌سیدرضا را همکار او وحید اکبرپور گرفته است، معلمی که خودش اهل رسانه است و دنبال سوژه‌های ناب می‌گردد. او توضیح می‌دهد: در کلاس درس، مراقب دانش‌آموزان بودم که از پنجره آقاسید را دیدم که چگونه بچه‌ها را بغل می‌کند و پیش والدینشان می‌برد.

از او فیلم گرفتم و در صفحه مجازی خودم منتشر کردم. از‌طرفی برای رئیس آموزش‌و‌پرورش ناحیه‌۲ و مدیر روابط عمومی هم فیلم را ارسال کردم. در عرض چند‌ساعت، ویدئوی گرفته‌شده او در فضای مجازی دست‌به‌دست شد؛ «در درجه اول می‌خواستم با بازنشر این ویدئو هنگامی‌که مردم به‌خاطر سیل ناراحت هستند، حال آنها را خوب کنم و بگویم مهربانی و فداکاری هنوز زنده است؛ از طرف دیگر می‌خواستم دلسوزی معلمان را نشان دهم.»

اکبرپور اشاره می‌کند که تصویر معلمان اغلب با پیگیری‌شان برای مشکلات صنفی و حقوقی یا مواردی که با یک دانش‌آموز تندی می‌کنند، نشان داده می‌شود. او توضیح می‌دهد: در حقیقت قصدم این بود که با این فیلم جایگاه معلم را نشان دهم که در موقع گرفتاری و مشکلات تا چه میزان حواسش به دانش‌آموزان است.

* این گزارش سه‌شنبه یکم خردادماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۶۸ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44