
هنوز هم زیر سقف کوتاه همین خانههای آرام، هستند کسانی که پیش از خودشان به دیگران فکر کنند. به چشمهای منتظر و لبهایی که لبخند زیباترشان میکند. آقا و خانم غفار فلاحتیپور در امیریه۳۷ یکی از همینها هستند.
زوجی که ۱۸ سال است به بهانه کمک به بیماران، به پایگاههای انتقال خون مراجعه میکنند تا در کنار اهدای آن، این جمله را هم به دیگران یادآوری کنند «برای انجام کارهای بزرگ لازم نیست به دنبال اتفاقهای بزرگ باشید». با آنها در روز ۲۲ رمضان مصاحبه کردیم.
شب پیش از این مصاحبه برای اهدای خون به پایگاه انتقال خون خیابان شریعتی مراجعه کرده بودند. این قرار هر ساله آنها در شب قدر است. شبی که دعای دیگران برای تو پیش از دعای خودت اجابت میشود.
آقا، محسن غفار فلاحتیپور نام دارد با گروه خونی B مثبت. اولین تجربه اهدای خونِ او بر میگردد به دوران جنگ. حوالی سالهای ۶۴، یعنی روزهایی که اهدای خون به رزمندگان، یکی از دغدغههای مهم بود.
به گفته خودش تا پیش از این دوران یکی دوباری بیشتر برای اهدای خون مراجعه نکرده، اما در دوران جنگ او هم پابهپای خیلیها راهی پایگاههای انتقال خون میشود تا یکی از هزاران نفری باشد که کمک رساندن به رزمندهها را در پشت جبههها فراموش نکردهاند.
سالهای اواخر جنگ برای مدتی به جبهه میرود. مجروح و بستری میشود و نیاز به خون پیدا میکند، شاید همین اتفاق بود که او را برای اهدای خون در سالهای بعد مصمم کرد.
با این وجود بعداز پایان جنگ تا سال ۷۱ همهچیز در یک رکود چند ساله قرار میگیرد و او خونی اهدا نمیکند، اما سال ۷۱، زلزله رودبار بهانهای میشود تا دوباره به پایگاههای انتقال خون مراجعه کند و بعد از آن میشود که محسن فلاحتی هر سال دو تا سه باری برای اهدای خون به پایگاهها مراجعه میکند.
کارت قرمز دارد. کارتی که به اهداکنندگان فعال اهدا میشود. محسن تعداد دفعاتی را که خون اهدا کرده نمیداند، اما حدس میزند که ۴۵باری باشد که به پایگاههای انتقال خون مراجعه کرده است.
«اوایل برای کمک به هموطنانم در اهدای خون به آسیبدیدگان جنگ یا زلزله رودبار شرکت کردم، اما بعدها علاوهبراین، دیدم که این کار چقدر برای سلامتی خودم هم مفید است. مردم بیشترحجامت میکنند، اما من گمان نمیکنم کاری که اهدای خون در پاکی و تنظیم گردش خون انجام میدهد را بتوان با حجامت کردن برابر دانست. من همیشه دو روز بعد از اهدای خون خیلی سرحالترم و خوابم هم کمتر میشود.»
اهدای خون برای آقا و خانم غفار فلاحتیپور معمولا در زمانهای خاصی از سال اتفاق میافتد. یکی از آن زمانهای خاص، شبهای قدر است. این زوج هر سال در شب قدر برای اهدای خون به پایگاهها مراجعه میکنند.
علاوهبر این هم براساس فراخوان سازمان انتقال خون که معمولا در دوماه اول پاییزوزمستان است، تجربه هر ساله خود را در اهدای خون تجربه میکنند. «از سال ۹۰ هر دو یا سه ماه برای آزمایش خون به پایگاه میرویم. این جزو مقررات است تا همیشه از سلامت خون فرد اهدا کننده مطمئن باشند.»
خاطره: خاطرههای زیادی را از اهداکنندگان خون شنیدهام مثلا یکیشان که از اهدا کنندگان فعال هم هست، تعریف میکرد که یکبار به خون نیاز پیدا کرده و از سر اتفاق خون خودش را به او تزریق کردهاند؛ چون اسم هر کسی روی کیسه اهدای خونش درج میشود، اما من بهترین خاطرهام مربوط به همین شبهای قدر است.
وقتی در این شبها به پایگاهها مراجعه میکنی و میبینی خانم پرستار درحالیکه کارش را انجام میدهد نشسته و جوشن کبیر را هم زیرلب زمزمه میکند، حال خوشی به آدم دست میدهد. خلوص و پاکی این لحظهها تا سالهای سال هم از ذهن آدم پاک نمیشود.
من معتقدم با همین کارهای کوچک میتوان اتفاقهای بزرگ را رقم زد اگر باورش کنیم. دلم میخواهد به همه کسانی که این سطرها را میخوانند بگویم که شما هم میتوانید یکی از اهداکنندگان خون باشید و جان بسیاری از هموطنانتان را نجات دهید.
خانم، طاهره آرش نام دارد. متولد ۱۳۴۰ است و بعد از ازدواجش در سال ۷۵ به تشویق همسرش یکی از اهداکنندگان پروپاقرص خون میشود.
نمیداند دقیقا چندبار خون اهدا کرده، اما مطمئن است که سالی دوبار را رفته، غیر از یک سالی که بیمار میشود و خود پایگاه انتقال خون، او را مجاب میکنند که مدتی دست نگه دارد و به فکر خودش باشد. دارنده کارت سبز است، یعنی کارتی که برای دارندگان گروههای خونی خاص صادر میشود. گروه خونی خانم آرش AB مثبت است.
اولین تجربه اهدای خون خانم آرش برمیگردد به دوران دانشجویی. اما هرگز به استمرار آن فکر هم نمیکرده. عید سال ۷۵، یعنی اولین سالی را که همراه همسرش برای اهدای خون میرود هنوز به خاطر دارد. قرار بوده از میدان تقیآباد به سمت پنجراه سناباد بروند.
«یادم هست دلیل اهدای خونم در آن روز، فراخوانی بود که در روزنامه چاپ شده بود. مشهد معمولا ایام عید با کمبود خون مواجه میشود و فراخوان میدهد. این هم یکی از همانها بود. قبلا شوهرم درباره انتقال خون و فواید آن برایم گفته بود و خودم هم ناآشنا نبودم».
آن روز وقتی متوجه میشود که گروه خونی او جزو گروههای خونی کمیاب است، به فکر اهدای آن میافتد آن هم دستکم برای سالی دوبار. این روزها ۱۸ سالی از آن اولین بار میگذرد و حالا همه، او و همسرش را به عنوان زوج انتقال خونی میشناسند.
این لقب را کارکنان پایگاه شریعتی ۳۴ در چهارراه مخابرات به آنها دادهاند. پایگاهی که خانم و آقای غفار پورفلاحتی معمولا برای اهدای خون به آنجا مراجعه میکنند.
«بیشتر کسانی که در سازمان انتقال خون مشغول هستند ما را بهعنوان زوج انتقال خون میشناسند و درصورتنیاز به خونی که با گروههای خونی ما یکسان است، تماس میگیرند و اطلاعرسانی میکنند. حتی اگر در مسافرت باشیم، باز هم به یکی از پایگاههای انتقال خون در همان شهر مراجعه و خونمان را اهدا میکنیم.»
به همه خانمها توصیه میکنم که از اهدای خون نترسند و گمان نکنند با اهدای خونشان سلامتی آنها به خطر میافتد
در همه دورانی که اهداکننده خون بوده یک سالی را بهخاطر بیماری کمخونی نمیتواند خون بدهد. خانواده و فامیل پس از آگاهی از بیماری با او بهشدت برای اهدای دوباره خونش مخالفت میکنند و علت بیماری را همین استمرار او در اهدای خون میدانند، اما نظر خود طاهره آرش کاملا مغایر آن است.
«گمان نمیکنم بیماری من ربطی به اهدای خون داشته باشد. بلکه برعکس فکر میکنم این اهدای خون سبب شده مدام استخوان تحریک به خونسازی شود و همین باعث شده تا بیماری من روال کندتری را طی کند و این به نفع من بوده.
به همه خانمها هم توصیه میکنم که از اهدای خون نترسند و گمان نکنند با اهدای خونشان سلامتی آنها به خطر میافتد. بلکه به این فکر کنند که میتوانند با این کار جان چند انسان را نجات دهند و این عین نیکو کاری است.»
* این گزارش پنج شنبه، ۱۶ مرداد ۹۳ در شماره ۶۱ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است.