خیرخواه| موضوع گزارشمان «شهرریاضی» بود، اما محوریت بحث را موسس این مجموعه به خود اختصاص داد؛ فردی که نفر اول کنکور کارشناسی ارشد بوده، دکترای «آنالیز» دارد و عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی است.
داستان مینویسد، شعر میگوید و دیوان حافظ را حفظ است. البته در کنار همه اینها روزگاری از ریاضی متنفر بوده، ولی امروز سفیرش شده است و سعی دارد با شیوه و راه روشی منحصر به فرد، آن را به بچهها بیاموزاند.
پروفسور مجید میرزا وزیری با ایدهای که سابقه آن به سال ۱۳۷۷ باز میگردد، سعی میکند تا رد پای ریاضیات را در شهر خود پیدا و دیگران نیز به این کار تشویق کند. تاسیس «شهر ریاضی» در وکیلآباد ۳۹، شکل منسجمتر و ساختارمندتر این ایده قدیمی است که هنوز قدمهای نخستینش را برمیدارد و او آینده بسیار روشنی برایش متصور است.
در کنار «شهر ریاضی» که بهانه ما برای تهیه این گزارش بود، باخانوادهای آشنا شدیم که همه ریاضی خواندهاند و میشود لقب «خانواده ریاضی» را به آنان داد و این اتفاق به داستان رنگ و روی دیگری داد. همسر پروفسور میرزا وزری، دکتر کیمیا نارنجانی هم دکترای آنالیز دارند و پسرشان کامیار هم دانشآموز سال آخر رشته ریاضی است. در کنار همه اینها پدر دکتر نارنجانی هم استاد تمام ریاضی در دانشگاه فردوسی است و دکترای نظریه اعداد دارد.
داستان را از دکتر مجید میرزاوزیری شروع میکنیم که زندگی با اعداد او از نمره ۹ درس حساب و هندسه در کلاس دوم دبستان شروع میشود و به دکترای این رشته، تدریس در دانشگاه؛ راهاندازی شهر ریاضی و کارهای دیگر میرسد، که همه نشاندهنده پیوند او با ریاضی است، پیوندی که سالهاست جدا نشده و جداشدنی هم به نظر نمیرسد.
او که متولد ۱۳۵۰ در تهران است، ورودش به مدرسه مصادف میشود با وقایع انقلاب: «اول دبستان به آن صورت مدرسه نرفتم، اما با این وجود دانشآموز ممتازی بودم تا اینکه وارد کلاس دوم شدم و پس از سه ماه، معلم و مدیر مدرسه پیشنهاد دادند که جهشی درسم را ادامه بدهم.» او دوم دبستان را جهشی میخواند و امتحانات آخر سالش هم به شهریور میخورد و همه درسهایش را با نمره عالی پاس میکند، جز حساب و هندسه که ۹ میگیرد و با تک ماده قبول میشود.
تحصیلاتش را به همین ترتیب و با بیعلاقگی محض به ریاضی ادامه میدهد تا سال پایانی مقطع دبیرستان: «اواخر دبیرستان که بودم جنگ شد و سه ماه بیشتر مدرسه نرفتیم و همین مسئله باعث شد نمرههای خوبی نگیرم، ریاضی هم که دیگر جای خود داشت. تا اینکه کنکور قبول شدم و از ترس سربازی گفتم هر رشتهای شد، میزنم، حتی ریاضی، که زد و ریاضی قبول شدم.»
او که اوایل اصلا ریاضی و رشتهاش را دوست نداشت، سر کلاسهای درس «دکتر آدینه محمد نارنجانی» نگاهش به این علم تغییر کرد و روز به روز نسبت به آموختن آن مشتاقتر شد: «دکتر آنقدر در من علاقه ایجاد کرد که اول به ریاضی بعد خودش و در آخر هم به دخترش علاقهمند شدم و با هم ازدواج کردیم.»
چیزی که پیش از همه او را به استادش علاقهمند کرد، منش او بود: «یک بار سوالی از استاد پرسیدم و او به راحتی گفت که پاسخ را نمیدانم و باید در این زمینه مطالعه کنم؛ جلسه بعد در حالی که کتابی در دست داشت وارد شد و به سمت آخر کلاس، جایی که من نشسته بودم، آمد و گفت جواب سئوال را از اینجا یاد گرفتم و تو هم بخوانی یاد خواهی گرفت.»
رابطه استاد و شاگردی تا جایی پیش میرود که او خواستگار دختر استادش میشود: «زمانی که به خواستگاری کیمیا رفتم، استاد گفت کسی که از استادش ۲۰ گرفته، بقیه مواردش هم تایید است؛ آخر تاکنون کسی از او ۲۰ نگرفته بود و من تنها کسی بودم که پس از ۲۰ سال تدریس ایشان موفق شدم بیستی تاریخی بگیرم.»
در همان اولین سالی که در کنکور ارشد شرکت میکند، رتبه اول کنکور را به دست میآورد: «فوقلیسانس که قبول شدم، گفتند اگر کنکور دکترا قبول شوی دیگر نیازی نیست که کارشناسی ارشد را بخوانی؛ برای همین هم کنکور دکترا دادم و قبول شدم.»
به این ترتیب او دکترایش را هم میگیرد، اما به قول خودش استفاده از این امتیاز به ضررش تمام میشود: «هنگام استخدام آخرین مدرک تحصیلیام را لیسانس حساب کردند، چون کارشناسی ارشد نخوانده بودم و به من گفتند برو مدرک فوق را بگیر تا این مشکل برطرف شود. در سربازی هم برایم غیبت منظور کردند، چون میگفتند فوق لیسانس نخواندهای و بین کارشناسی و دکترا معلوم نیست چه میکردی!»
نوشتن ۳۶ عنوان کتاب در کارنامه او وزن سنگینی به خود اختصاص داده است، و سهم داستانها، بیشتر از دیگر عنواین است. نوشتن داستان را از سال ۱۳۷۸ شروع کرده است: «حدود ۳۰ سال قبل که دانشآموز بودم، کتابی خواندم که فیزیک را با زبانی داستانی شرح داده بود، دوران دانشجویی هم کتابی با شیوه تلفیق فلسفه و داستان دیدم و اینها زمینهای شد تا اینکه ۱۶ سال پیش در حوزه ریاضی چنین کاری را انجام دهم تا ریاضی در قالب داستان به آنهایی که میانهای با این علم خشک ندارند، ارائه کنم.»
حدود ۳۰ سال قبل که دانشآموز بودم، کتابی خواندم که فیزیک را با زبانی داستانی شرح داده بود
نخستین کتابش در این زمینه، «ذره تا بینهایت مهر» بود که مورد استقبال قرار گرفت و همین مسئله محرکی برای ادامه مسیر شد. به این ترتیب او تاکنون ۳۶ کتاب نوشته است که ۲۰ مورد آن داستان بلند و بقیه کتابهای درسی دانشگاهی و دبیرستانی است. او حتی امسال به عنوان پرکارترین رماننویس معرفی شده است.
همچنین کتاب «فضاهای متریک» که منبعی درسی است به عنوان کتاب سال خراسان انتخاب شد. «اشتباه سوزن بان»، «مثلث»، «کهکشان ستاره دریایی»، «۳۱۱» و «قتل در فانوس دریایی» چند نمونه از داستانهای او و «فضای متریک»، «شمردنیها را بشمار»، «اصول نظریه اعداد» (ترجمه) و منطق و مجموعه اعداد نیز از دیگر کتابهای درسیاش به شمار میروند.
اما او برای چاپ کتابهایش با بیمهریهایی هم روبه رو شده است: «تاکنون با هزینه شخصی کتابهایم را چاپ کردم و این کار را به هیچ انتشاراتی نسپردم. در این راه حتی به فکر فروش کتابها هم نبودم، چون مخاطبان اصلی من دانشآموزانی هستند که با پولهای توجیبیشان کتابها را میخرند. برای همین هم فقط ۳۰۰ نسخه از هر کتابی را میفروشم که هزینه چاپ کتاب بعدی تامین شود و بقیه کتابها را به رایگان بین دانشآموزان مدارس مختلف به عنوان جایزه توزیع میکنم.»
دکتر میرزا وزیری رسالتش را آموزش و تدریس میبیند و برای انجام این رسالت دانشآموزان دبستانی را هم از یاد نبرده است: «فکر میکنم اگر برای بچهها وقت بگذارم و به آنها درس بدهم، بیشتر رشد میکنند.
بارها پیش آمده است که همزمان هم در دبستان درس دادهام هم دبیرستان و دانشگاه
به نظرهای مخالفی که این کار را اشتباه میدانند هم توجهی ندارم و کار خودم را میکنم. بارها پیش آمده است که همزمان هم در دبستان درس دادهام هم راهنمایی و دبیرستان هم مقاطع دانشگاهی تا دکترا و برایم بسیار لذت بخش بوده است.»
«روزی که صداها را شنیدم» عنوان سومین کتابی است که در قالب مجموعه داستان به قلم دکتر میرزا وزیری به بازار آمد. سومین کتاب، اما ماجرای ویژهای دارد که آن را از زبان خودش میشنویم: «مادرم به دلیل یک بیماری مادرزادی، تقریبا نابینا به دنیا آمد و اگر بخواهم دقیقتر بگویم؛ تنها با دو درصد بینایی.
اما او خیلی باهوش و با استعداد بود و حافظه بسیار خوبی هم داشت، مثلا وقتی در کودکی دوبار داستان موش و گربه عبید زاکانی را میشنود، آن را حفظ میکند. تاریخ تولد همه فامیل را به شمسی و قمری میدانست، اما با وجود داشتن این هوش سرشار و علاقه زیادی که به درس داشت، اجازه ندادند که مدرسه برود.
خواندن و نوشتن را با تلاش خود و در خانه یاد گرفته بود؛ به این ترتیب که هر روز از خواهرش که مدرسه میرفت، میخواسته تا حرفی را با خط درشت کف دستش بنویسد، او هم دستش را نزدیک چشمانش میبرد تا آن را یاد بگیرد.
مادرم نابینا ماند تا بالاخره ۱۱ سال پیش و در ۷۲ سالگی دکتر هاشمی، وزیر بهداشت فعلی، در یک عمل جراحی بسیار سخت و پیچیده او را عمل کرد و مادرم بیناییاش را به دست آورد. وقتی مادرم توانست دنیا و آدمها را ببیند، چون همه را با صدایشان میشناخت، برای اینکه بتواند افراد را با قیافه هم بشناسد، اوایل چشمانش را میبست و از آنها میخواست تا صحبت کنند تا بفهمد این صدا متعلق به چه کسی است. این جریان شاکله داستانی شد به نام «روزی که صداها را دیدم» که آن را سال ۷۹ به احترام مادرم نوشتم و به ایشان تقدیم کردم.»
و، اما دکتر «کیمیا نارنجانی» دختر استاد «آدینه محمد نارنجانی» هم مانند همسرش دکترای آنالیز دارد و ۱۳ سالی میشود که در دانشگاه تدریس میکند.
او متولد سال ۱۳۵۴ است. برای خواندن رشته ریاضی وارد دانشگاه میشود و در همان سال اول دانشگاه با دکتر میرزاوزیری که از قبل شناخت محدودی از او داشت، ازدواج میکند: «دبیرستانی بودم که پدرم از دانشجویش مجید میرزاوزیری در خانه زیاد تعریف میکرد.
میگفت تنها کسی است که در تمام این سالها درس نظریه اعداد را از من ۲۰ گرفته است؛ همیشه برگههای امتحانیاش را میآورد و نشانم میداد که جوابها را پشت و روی کاغذ بدون خط خوردگی نوشته بود.»
او ادامه میدهد: «دوستان همسرم از او پرسیده بودند اگر بخواهی ازدواج کنی چه کسی را میگیری و او گفته بود ۵۰ شرط برای ازدواج دارم، اما شرط لازم این است که دختر دکتر نارنجانی باشد؛ چون سختگیر است و میدانم دخترش را خوب تربیت کرده.»
این جریان قبل از این بود که کیمیا نارنجانی دانشجو شود و میرزاوزیری خبر داشته باشد که استادش دختری هم دارد: «تا اینکه سال ۷۳ اسم من را در برد دانشگاه میان اسامی ورودیهای جدید میبیند؛ انگار قبل از اینکه ما همدیگر را ببینیم به هم علاقهمند بودیم و خیلی زود ازدواج کردیم.»
آنها ۱۹ مرداد سال ۷۴ عقد کرده و فروردین سال ۷۵ زیر یک سقف میروند، بدون اینکه عروسی بگیرند: «از همان ابتدا زندگیمان را خیلی ساده شروع کردیم و برایم مهم این بوده است که در زندگی مشترکمان خوشبخت شویم.»
به این ترتیب او تمام مقاطع دانشگاهیاش را در خانه همسرش میخواند و با وجود داشتن فرزند در کنکور ارشد شرکت کرد و در حالی که فرزندش را با خود به دانشگاه میبرد، درس را تمام میکند و مانند همسرش دکترای آنالیز گرفت.
اما او از همان ابتدا هم به ریاضی علاقه داشت و هم معلمی: «حس میکردم ریاضی در خون من است؛ حتی یادم میآید سال آخر دبیرستان درس نظریه اعداد داشتیم که من برای دوستانم کلاس رفع اشکال میگذاشتم.»
کامیار میرزاوزیری که ۱۷ سال دارد و سال آخر رشته ریاضی است، عضو دیگر این خانواده است که در کنار پدر و مادرش در شهر ریاضی فعالیت میکند و در واقع طراحی سایت مجموعه، کارهای کامپیوتری و نرمافزاری مجموعه، ساخت کلیپ و ... را او انجام داده و میدهد.
کامیار حتی در چندین مقالهای که پدرش به همراه دانشجویانش نوشته، مشارکت داشته و کمک کرده است. اما او هم مانند پدرش از سر ناچاری به ریاضی کشیده شده است: «مدرسه من فقط رشته تجربی و ریاضی داشت و، چون تجربی را دوست نداشتم، مجبور شدم ریاضی بخوانم، اما خودم به کامپیوتر خیلی علاقه دارم که زیرشاخه ریاضی محسوب میشود.»
او که دو سالی هست که برنامه نویسی را به صورت حرفهای شروع کرده است، میگوید: «پیش از این هم برنامه نویسیهای ساده را انجام میدادم، اما دو سالی هست که برنامهنویسی به زبان php انجام میدهم که برنامه مجموعه را هم به این زبان نوشتم و خیلی دوست دارم در دانشگاه هم رشته علوم کامپیوتر بخوانم.»
محمد امین گیوری هم که پدرش حامی و پشتیبان راه اندازی مجموعه شهر ریاضی شده است، ۱۹ سال دارد و دانشجوی عمران دانشگاه فردوسی است و همزمان هم نرم افزار را در دانشگاه آزاد میخواند. او یکی از همان ثمرههای تلاشهای دکتر میرزاوزیری است که با برگزاری مسابقه شهر ریاضی خودش را نشان داد.
گیوری سال سوم راهنمایی با دکتر آشنا میشود که برای اجرای مسابقه شهر ریاضی به مدرسهشان آمده بود و از همان ابتدا هم به دکتر و روش کارش علاقهمند شده بود. او همچنین سال گذشته در المپیاد مقام آورده است: «استاد راهنمایم دکتر میرزاوزیری بود و با راهنماییهای او موفق شدم در المپیاد مقام بیاورم و انگیزه گرفتم تا با قدرت بیشتری ریاضی را ادامه دهم.»
او که به واسطه روش کار دکتر میرزاوزیری با بچهها و اهمیتی که به آنها میداد، به او علاقهمند شده بود، بر این باور است که بچههای با انرژی زیادی هستند، اما به کسی مانند دکتر نیاز دارند تا استعدادشان را شکوفا کند و آنها را تشویق کند تا راهشان را ادامه دهند. گیوری تاکید میکند: «دکتر میرزاوزیری تنها استادی است که با بچهها کار میکند و به آنها اهمیت میدهد؛ دکتر یک انسان استثنایی است.
ایده اولیه شکلگیری شهر ریاضی به کتاب دکتر با عنوان «ذره تا بینهایت مهر» باز میگردد که ۱۷ سال پیش نوشته شده است. داستان کتاب از این قرار است که فردی به کشور ریاضی سفر میکند که واحد پولش مسئله است و هر کسی بتواند مسئلههای بیشتری حل کند، پولدارتر میشود، بنابراین فرد فقیر باید تلاش بیشتری برای حل مسئلههای ریاضی میکرد تا ثروتمند شود.
پروفسور مجید میرزا وزیری در این خصوص میگوید: «زمانی که کتاب مخاطبهای خودش را پیدا کرد و استقبال خوبی از آن شد، تصمیم گرفتم این داستان را به شکل بازی درآورده و در مدارس به اجرا بگذارم. بازی شهر ریاضی آنقدر مورد توجه بچهها قرار گرفت که سالی ۳۰۰ نفر در این مسابقه شرکت میکردند.
خلاصه اینکه ۱۱ سال این مسابقه در مدارس برای بچهها اجرا شد و در این فاصله برخی از بچههایی که در این مسابقه شرکت داشتند، اساتید دانشگاههای خارج از کشور شده بودند و شهر ریاضی را در انگلیس و مالزی برگزار کردند. البته در سفری که به امریکا داشتم هم این بازی را شرح دادم و معرفی کردم که بسیار مورد توجه قرار گرفت.
موسس شهر ریاضی ادامه میدهد: «دو سال پیش که دانشگاه، انجمن ریاضی و بنیاد نخبگان هم به جایگاه این مسابقه پی بردند از این ایده حمایت کردند، حمایت از بازی موجب شد تا این بازی و شهر معرفی شود و رشد کند، تاجایی که سال گذشته ۶ هزار نفر در مسابقه شهر ریاضی شرکت کردند و پای من هم به برنامه زنده تلویزیونی و رادیویی باز شد، حتی تابستان امسال هم آن را در ۱۱ استان کشور برگزار کردیم.»
به این ترتیب این مسابقه سر زبانها میافتد و معروف میشود و نوبت آن میرسد تا برای خودش ساختاری منسجم داشته باشد: «با کمک همسرم وارد میدان شدیم و شهریور امسال مجموعه شهر ریاضی را در وکیل آباد ۳۹ راه اندازی کردیم.
البته بدون حمایتهای آقای گیوری کار بسیار مشکل بود، ایشان اسپانسر کار شد و از همان ابتدا هم قرارمان را بر این گذاشتیم که برای عدهای کارآفرینی باشد و به این ترتیب ۱۵۰ نفر را درگیر کار کردیم و ایده نهایی که برای شهر ریاضی داریم گسترش آن به اندازه شهربازی است.»
آنگونه که او توضیح میدهد آنها میخواهند در آینده شهربازی را با اشکال ریاضی و هندسی در فضایی وسیع داشته باشند که نمونه بزرگ شده شهر ریاضی است و اعتقاد اولیه شکلگیری شهر ریاضی هم به این باور بر میگردد که: «نمیتوان به زور ریاضی را برای بچهها و مردم جذاب کرد، بلکه باید دید آنها به چه چیزی علاقه دارند و بعد ریاضی را به همان قالب درآورد، مانند مسابقه فوتبال ریاضی که به تازگی ایده آن را هم عملیاتی کردهایم.»
خیلیها به او پیشنها همکاری دادهاند، حتی در این زمینه موسسه آموزش جهانی آمریکا که به دنبال تحقق «علم برای عموم» است از او دعوت کردند تا در همایشی به عنوان سخنران شرکت کند. او حتی درباره کتابهایش صحبت کرده بود و آنها هم مشتاق روش کارش شده بودند و پیشنهاد سکونت و کار در این کشور را به دکتر میرزاوزیری داده بودند، که نپذیرفته و به کشورش برمیگردد و حالا آنها در ساختمانی اجارهای رویای خود را دنبال میکنند.
هرچند که کارشان هنوز به مرحله بازدهی اقتصادی نرسیده است، اما استوار به پیش میروند: «شهریور ماه بود که این کار را کلید زدیم و پیشبینی میکنیم از اردیبهشت ماه به نقطهای برسد که بتواند هزینه خودش را دربیاورد.».
اما شهر ریاضی نمونه شبیهسازی شده یک شهر واقعی است؛ شهری که همه چیز آن با ریاضی و حل مسئله شکل گرفته است. این شهر دارای بخشهای کلینیک خلاقیت، سینما الف- صفربعدی، کورس فود، کافه عدد، اورژانس حل مسئله، لوازم ریاضی، آزمایشگاه بازی ریاضی، نگارخانه ریاضیات، بانک سئوال، موزه هندسه، ماشین حساب، سفارت آموزشگاههای دیگر، آتلیه موجک، دفتر شهرداری شهر ریاضی، نگارخانه مقالات، دفتر معاون شهردار و تعمیرگاه مقاله است.
البته در کنار این بخشها برای رده سنی پیش دبستانی تا پنجم ابتدایی هم مسابقه «جزیره آدمخورها» را دارند که بچهها در تیمهای ۲ یا ۳ نفره کار را با حل سئوال و بازی با اعداد شروع میکنند و باید قفلهای کوچک را باز کنند تا در نهایت به قفل بزرگ برسند و تیمهای مختلف با همکاری هم قفل صندوق بزرگ را بگشایند و جایژه ویژه را بگیرند.
کلینیک خلاقیت: فضایی مناسب برای کسانی است که دوست دارند ریاضیات متناسب با سن خود را از طریق حل معما و بازی ریاضی یاد بگیرند.
سینما الف- صفربعدی: در این بخش ابتدا سئوالاتی درباره فیلم به حاضران داده میشود و سپس فیلمی ریاضی پخش میشود تا با دقت بیشتری به نکات علمی فیلم دقت کنند. در پایان هم به بهترین پاسخها جوایزی داده میشود.
کورس فود: جایی است که افراد میتوانند غذای ذهنشان را سفارش دهند و برای شرکت در کلاسهای عمومی، تخصصی و کارگاههای آموزشی شهر ریاضی ثبت نام کنند.
کافه عدد: جایی برای صرف نوشیدنی و گپ علمی است. در این مکان در کنار هر نوشیدنی یک سئوال عددی مانند سودوکو نیز به فرد داده میشود و هر کس بتواند در زمان مقرر، سئوال خود را حل کند جایزه میگیرد.
اورژانس حل مسئله: این بخش برای آنهایی است که در مواقع اورژانسی و اضطراری مانند شب امتحان نیاز به رفع مشکل دارند. آنها با مراجعه به این بخش میتوانند مشکل ریاضی خود را رفع کنند.
لوازم ریاضی: در این بخش بازیها، ابزار و کتابهای ریاضی مفید در اختیار مخاطبان قرار میگیرد.
آزمایشگاه بازی ریاضی: جایی برای تقویت توانایی انجام بازیهای ریاضی و آمادگی برای شرکت در لیگ بازی ریاضی است. این لیگ به صورت دو حذفی برگزار میشود و مسابقهای برای تیمهای چهار نفری است. در نهایت به تیمی که به فینال راه یابد جایزه داده میشود.
نگارخانه ریاضیات: علاقهمندان میتوانند نمونههای زیبا از قضایا و احکام ریاضی را در نگارخانه ریاضیات به نمایش بگذارند.
بانک سئوال: فرد میتواند یک سئوال در زمینه مشخص را از بانک سئوال بخرد و وارد رقابت شوند. هر که زودتر سئوال خود را حل کند برنده جایزه است. البته میزان جایزه متناسب با تعداد افرادی که به آن سوال فکر میکنند افزایش خواهد یافت.
موزه هندسه: بخش قابل توجهی از تاریخ ریاضی مربوط به هندسه است برای همین هم موزه شهر به نام هندسه نامگذاری شده است.
ماشین حساب: همان صندوقدار شهر ریاضی است که هزینههای بخشهای مختلف را از شرکتکنندگان میگیرد.
سفارت آموزشگاههای دیگر: مکانی است که برای حضور همکاران حوزه ریاضی در آموزشگاههای دیگر و معرفی فرد مستعد ریاضی به مراکز آکادمیک معتبر مانند دانشگاه فردوسی برای استفاده از امکانات، کتابخانه و آزمایشگاه آنها.
آتلیه موجک: جایی برای گرفتن عکس یادگاری با المانهای ریاضی است. همچنین میتوان در این بخش در مسابقه عکاسی ریاضی هم شرکت کرد که به دو شکل برگزار میشود، ریاضی در شهر که باید عکسی از سطح شهر گرفته و ارتباط آن را با ریاضی توضیح دهید و دوم «عکس از ما، شرح از شما» که باید توضیحی ریاضی درباره عکس دریافتی بدهند و جایزه بگیرند.
دفتر شهرداری شهر ریاضی: شهر ریاضی شهردار دارد و شاید لازم باشد مراجعان با شهردار دیدار کنند و مشاورهای از او بگیرند.
نگارخانه مقالات: بهترین مقالههای نوشته شده توسط مراجعان در این بخش نگهداری شده و به دیگران نمایش داده میشود و هر فصل به بهترین مقاله جایزه داده میشود.
دفتر معاون شهردار: معاون شهرداری تجربه زیادی در زمینه عملی مانند المپیادها و جشنوارهها دارد؛ شاید به مشاورههای او نیاز داشتید.
تعمیرگاه مقاله: در اینجا به افرادی که هنگام نگارش مقالهشان دچار مشکل شدهاند، کمک میشود تا به مسیر عادی بازگردند.
* این گزارش پنج شنبه ۳ دی ۹۴ در شماره ۱۷۵ شهرآرامحله منطقه ۱۱ چاپ شده است.