ورود به بازار کار برای هر کاسبی متفاوت است؛ برای بعضیها خیلی دیر اتفاق میافتد و برای خیلیها از دوران کودکی شروع میشود. ناصر سیرجانی، کاسب ۳۹ ساله محله پایین خیابان، یکی از آنهایی است که در کودکی با فضای کار در بازار آشنا شده است. با گریزی به اواخر دهه ۵۰ شاید بتوان او را بهعنوان کوچکترین شاگرد بازار رضا پیدا کرد، هنگامی که در پنجسالگی در مغازه پوشاک عمویش مشغول کار شده بود.
این اولین تجربه شاگردی او بوده که به صورت نیمهوقت تا ۱۶ سالگی دوام دارد و البته تحصیل هم همراه کارش بوده است. در ۱۶ سالگی برای مدتی شاگردی در طلاسازی را تجربه میکند که البته سرانجامی ندارد تا اینکه به فکر فروش لوازم یدکی موتورسیکلت میافتد.
این کار خیلی اتفاقی شروع میشود، اما تا امروز او را مشغول خود نگه داشته است؛ همین است که برای این شماره بازارمحله ثامن به سراغ او رفتهایم تا از بایدها و نبایدهای شغلش برایمان بگوید.
ناصر جوان در سال ۷۳ پا میگذارد به شغل خریدوفروش لوازم یدکی موتور. دقیقا در همان روزهایی که نصف وقتش به گذراندن خدمت مقدس سربازی میگذشت: «پدرم در همین کاشانی ۱۲ قصابی داشت. کاروبارش خوب نمیچرخید. من دوران سربازی را میگذراندم و بهدنبال شغلی بودم تا به محض تمام شدن خدمت، مشغولش شوم. درنهایت تصمیم گرفتم قصابی را تعطیل و فروش لوازم یدکی موتورسیکلت را در همان مغازه راهاندازی کنم.»
طبق گفتههای خودش، او در ابتدا هیچ آشنایی با این کار و حتی ابزار آن نداشته است و مغازه را با دو قفسه لوازم یدکی دوچرخه باز میکند: «وقتی وارد این کار شدم، بهدلیل نداشتن سابقه شاگردی در حوزه فروش لوازم یدکی موتور، فرق بین پلاتین و فیوز را نمیدانستم، برای همین تا میتوانستم، از افرادی که به مغازه مراجعه میکردند یا موتورسیکلت داشتند، اطلاعات فنی و ابزاری میگرفتم تا اینکه بهمرور همه فوتوفن این کار را آموختم.»
او امروز خودش را یک کاسب موفق میداند و این موفقیت را مدیون پشتکاری است که در همهحال داشته است: «زمانی که این مغازه را راهانداختم، ششونیم صبح کرکره را میدادم بالا و ۱۲ شب پایین میکشیدم. حتی در روزهای تعطیل و بسیار سرد زمستان هم به کارم ادامه میدادم. همین پشتکار بود که باعث شد امروز احساس کنم کاسب موفقی در حرفه خودم هستم.»
۴۰۰ هزار تومان؛ این رقمی است که ناصر سیرجانی با آن شروع کرده است، برای همین معتقد است که در کار بازار بیشتر از سرمایه، پشتکار کاسب است که اهمیت دارد و بهکارش میآید. او با شناختی که از جوانان امروزی دارد، این کار را به آنها توصیه نمیکند و اضافه میکند: جوانان امروزی مثل مردان دیروز، اهل کار نیستند و بعد از چندماه آن را ول میکنند.
سیرجانی که محل فروشگاه لوازم یدکیاش را تاکنون عوض نکرده است، در پاسخ به بهترین محل برای کاسبی شغلش، تاکید میکند: «روزی دست خداست و به محل کار بستگی ندارد.» او معتقد است: «در کاسبی، این قلب فرد کاسب است که برایش درآمد میآورد، نه نوع مغازه و مکان آن. کاسب یدکیفروش، نباید چشمش به دست موتورساز یا فلان مشتری باشد، بلکه باید اول از خدا و بعد از میزان پشتکاری که خرج کارش میکند، روزی طلب کند.»
سیرجانی عنوان میکند: کسی که علاقهمند به کار در حوزه خریدوفروش لوازم یدکی موتور است، باید دستکم ۲ تا ۳ سال شاگردی کند که در این مدت علاوه بر فراگیری نوع ابزار، نحوه کاسب خوب بودن را نیز بیاموزد. شاگردی به شما کمک کند که بعضی تجربهها را بدون پرداخت هزینههایی گزاف به دست بیاورید.
او همچنین تاکید میکند: کاسب خوب کسی است که مردمدار باشد، حوصله بالاوپایین شدن بازار را داشته باشد. در صورت فصلی بودن کارش با آن کنار بیاید. دقیق باشد. با پشتکار فعالیت کند و توکلش به خدا باشد.
او خودش را از کاسبانی میداند که آموزههای مورد ذکرش را آموخته است: «وقتی هنوز سنوسالی نداشتم، وارد بازار شدم و در همان دوران نحوه کاسب خوب بودن را از عمویم آموختم؛ کسی که واقعا مدیونش هستم.»
این کاسب منطقه ثامن همچنین درباره سرمایه موردنیاز برای راهاندازی مغازه فروش لوازم یدکی موتور، عنوان میکند: دستکم ۵۰ میلیون تومان اعتبار برای چنین کاری لازم است که این مبلغ جدا از هزینههای لازم برای رهن و اجاره مغازه است.
وقتی از خوب و بد کار حرفه سیرجانی حرف به میان میآید، او امتیاز منفی خاصی برای شغلش پیدا نمیکند و میگوید: خوبی این شغل این است که با جوانان سروکار داریم.
کاسب خوب کسی است که مردمدار باشد، حوصله بالاوپایین شدن بازار را داشته باشد و توکلش به خدا باشد
سیرجانی معتقد است هرچه دارد از خدا و امام رضا (ع) است؛ چراکه او با دست خالی و بدون تجربه وارد این کار شده و خیلی زود هم پیشرفت کرده است: «روز اول که مغازه را با شراکت پدرم راه انداختم، فقط ۱۰۰ تا تک تومانی در ماه فروش داشتم، اما با حضور روزانه بیش از ۱۵ ساعت، بعد از یکماه ساعت ۲۲ یکی از شبها درآمد دخلم ۱۵ هزار تومان شد. آن شب از خوشحالی از خود مغازه تا حرم را پیاده رفتم.»
این گزارش پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۳ در شماره ۱۲۸ شهرآرا محله منطقه ثامن چاپ شده است.