
مسجد و حسینیه تربتیها واقع در خیابان امامرضا ۱۵ از سال ۱۳۵۲ تاسیس شده است. امامجماعت این مسجد از سالها قبل کمک به نیازمندان بهویژه نیازمندان حاشیه شهر و روستاییان را در دستورکار مسجد و هیئتامنا قرار داد و تاکنون بههمت یکدیگر به این خدمت خود ادامه دادهاند.
چند نفر از متولیان مسجد، بانی شناسایی محرومان شدهاند. آنها بهسراغ خانوادههای بیبضاعت حاشیه شهر میروند و پس از شناسایی، در امور مختلف به آنها کمک میکنند. بهگفته راویان این گزارش، اقدامات خیرخواهانه نمایندگان مسجد تربتیها در روستاهای دور و نزدیک، موجب شیعه شدن جمعی از سنیها شده است.
صدای اذان که بلند میشود، کرکره بیشتر مغازهها پایین میآید و کسبه، راهی مسجد میشوند. نمازگزاران این مسجد بیشتر از میان کسبه و بازاریهای سرای بلور هستند؛ مجموعهای که بهگفته اهالی و متولیان مسجدی، چون جای پارک ندارد، برای برگزاری مراسم ترحیم هم استفاده نمیشود.
ماجرای ساخت این مسجد به زمانی برمیگردد که برخی مردم تربت که هرسال دهه آخر صفر برای عزاداری به مشهد میآمدند، به فکر افتتاح مکانی دائمی برای اقامت خود افتادند و یکی از تجار، زمینی به مساحت ۳۰۰ متر خرید و این حسینیه بنا شد.
نام بانی و متولی اصلی در همان ورودی مسجد و میان کاشیهای آبیرنگ سردر حک شده است: «بنا بههمت نوریان و با کمک خیرین و مردم در سال ۵۲ تاسیس شد».
ورودی مسجد، دری بزرگ از داخل کوچه است؛ همان محلی که مایحتاج عمومی برای خانوادههای کمبضاعت در آنجا گذاشته شده؛ خانوادههایی که فهرست آنها ثبت شده است و میتوانند ماهانه بخشی از ارزاق و مایحتاج ضروری زندگیشان را تامین کنند؛ البته ورودی نمازگزاران خواهر از خیابان اصلی امامرضا (ع) است؛ محلی که بعدها به کمک یکی از کویتیهای مقیم مشهد به ساختمان اصلی اضافه شد.
اینها را امامجماعت مسجد، حجتالاسلام سیدمرتضی ضیایی، تعریف میکند که سالهاست نمازهای یومیه را اینجا اقامه میکند و همه او را معتمد محله میدانند.
حجتالاسلام ضیایی فرزند یکی از تاجران معروف و از تبار خاندانی سرشناس است. او متولد و بزرگشده شهرستان تربت است که بهعلت علاقه پدرش به زندگی علما از همان کودکی با آنها همنشین بوده و بعدها طلبه میشود. خودش میگوید: «پدرم از تجار درجهیک تربت بود که انواع مغز، خشکبار و پشم را صادر میکرد و کاروانسرای وسط شهر را که محل رفتوآمد تاجران بود، مدیریت و اداره میکرد. او علاقه زیادی به علما داشت و منزل ما محل رفتوآمد آنها بود، تاآنجاکه آخوند ملاعباس تربتی هر وقت بیمار میشد، به همراه خانوادهاش به منزل ما میآمد.»
او ادامه میدهد: «حسینیه بهخاطر همان هدفی که گفته شد، با همت همین تجار برپا شد و متولیان به این فکر افتادند حالا که بنا شکل گرفته است، چرا نباید نماز در آن برگزار شود و در آن بسته بماند؟ به همین دلیل از این محل برای برپایی نمازهای جماعت هم استفاده میشود؛ البته در سالهای ابتدای تاسیس، خیلیها از من خواستند که برای اقامه نماز، پیشنمازی آن را قبول کنم، اما پارهای موضوعات، مانع از این کار شد تا اینکه آیتا... حاجشیخ غلامرضا باقری، از علمای نجف که همدوره آیتا... مطهری بود، پس از آمدن به مشهد، عهدهدار این کار شدند و من هم همراه عمویم به اینجا آمدم. این موضوع تا جریان پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت و مسجد در بحبوحه تظاهرات، تعطیل شد. تعطیلی مسجد تا اولین ماه مبارک بعد از پیروزی انقلاب به طول انجامید. اولین ماه مبارک بعد از پیروزی انقلاب، بهانه بازگشایی مسجد شد. آیتا... دهشت، از همدورهایهای مقام معظم رهبری، به این مسجد رفتوآمد میکرد و بعد از آن نماز را حاجآقا برگزار
میکردند.»
این مکان برای هیئتیهایی که از تربت به مشهد میآمدند، کوچک و محدود بود؛ به همین خاطر به فکر توسعه آن افتادند و موضوع را با بازاریهایی که بیشترین نمازگزاران مسجد را تشکیل میدادند، مطرح کردند. کمکهایی که از بازاریها جمع شد، خیلی چشمگیر نبود و به همین خاطر اولین فکری که به ذهن هیئتامنا رسید، کمک گرفتن از همان تجار تربتی بود که کمک آنها سبب شد مسجد توسعه یابد.
او تعریف میکند: «علیاصغر قریشی، یکی از تجار، خرید بیشترین بخش زمین را متقبل شد و بقیه را هم تجار دیگر دادند و درنهایت زمین دیگری بهمساحت ۳۰۰ متر خریداری شد و اسکلت بنا بالا رفت. آن زمان تابستان بود و مشکلی برای برگزاری نمازهای جماعت نداشتیم و نمازهای یومیه برگزار میشد، اما نگران فصل سرما و بارندگیها بودیم و اینکه هرچه سریعتر مسجد تجهیز شود.»
ازآنجاکه برای کارهای خیر، خداوند همیشه خودش وسیلهاش را فراهم میکند، ساخت این مسجد هم به لطف خدا پیش میرفت. سیدمرتضی میگوید: «در زمان ساخت مسجد، یکی از کویتیهای خیّر، ساکن محله ما شد. سالها در عراق بودم و به زبان عربی مسلط، بنابراین راحت میتوانستم با او ارتباط بگیرم و صحبت کنم.
رفتوآمد این تاجر کویتی به مسجد باعث شد که از نزدیک با روند کار ما آشنا شود و من پیشنهاد تجهیز محل را دادم و خوشبختانه او هم پذیرفت و چند روز بعد برای تکمیل بنا با معمار و مهندس در محل حضور یافت، اما خوشحالی من چند روزی بیشتر دوام نداشت. بازاریها او را از این کار منصرف کرده بودند. دلیلش هم این بود که گفته بودند اینجا مسجد تاجرهاست و پول زیاد دارد؛ چرا جای محرومی مثل طلاب، مسجد نمیسازی؟ فصل سرما نزدیک میشد و من دغدغه آمدن برف و باران را داشتم. چارهای جز این نبود که دوباره بهسراغش بروم و برای تکمیل بنا راضیاش کنم. سرانجام با این پیگیریها، مسجد در سال ۱۳۷۹ تکمیل شد.»
«قبل از تکمیل مسجد، جنگ شروع شده بود و تمام هموغم ما و بچههای بسیج از همان سالها، کمک به رزمندگان و نیروهای مستقر در خط مقدم بود. جنگ، اولویت اول همه مساجدی شده بود که گردانندگانش، بچههای حوزه بسیج جوانان بودند. برای تشویق نیروهای جوان به رفتن به جبهه، اول از همه باید از خودم شروع میکردم و این بود که داوطلبانه به جبهه رفتم و چند ماه بهعنوان مبلغ در کردستان خدمت کردم و بعد از بازگشت هم دوره آموزش تیراندازی برای بچههای محله گذاشتیم و خیلیها داوطلب رفتن شدند و چند نفر از همین پایگاه هم افتخار شهادت نصیبشان شد. در زمانی که تمام هموغم بچههای مسجدی، کمک به نیروهای رزمنده بود، همسرم حرفی زد که مرا به خود آورد. او از خانوادههایی میگفت که همسرانشان به جنگ رفته و خودشان برای مایحتاج زندگی درمانده بودند.»
همین موضوع سبب شد تا آنها گروه «حمایت از خانواده رزمندگان» را در مسجد تشکیل دهند و به حاشیه شهر بروند و خانوادههایی را که سرپرست آنها به جنگ رفته بود، شناسایی و به آنها کمک کنند.
در همین راستا گروهی تشکیل شد که بعد از جنگ هم به کارشان ادامه دادند و به کمک روستاییان نیازمند رفتند؛ روستاییانی که از امکانات اولیه زندگی هم محروم بودند. پس از این سالها، حالا خیران زیادی برای حمایت از روستاییان، بسیج شدهاند و به آنها کمک میکنند. این خیران برای روستاییان، خانه، مدرسه، مسجد و حمام میسازند. برخی از این روستاها از نعمت آب محروم بودند که با تانکرهای بزرگ برای آنها آب میبردند.
حاجآقا ادامه میدهد: «بخشی از درآمد مسجد، از مغازههایی تامین میشود که بعد از توسعه مسجد ساخته شده است. با توجه به اینکه این مسجد در محل رفتوآمد زائران قرار دارد، به این فکر افتادیم که چند چشمه سرویس بهداشتی برای استفاده عموم بسازیم؛ به همین دلیل یک مجموعه جدا برای استفاده آنها در نظر گرفته شده است.»
حاجآقا ضیایی که چهار دهه است پیشنمازی مسجد را عهدهدار است، میگوید: «در شبانهروز بیش از ۸ ساعت درِ مسجد باز است. امامجماعت مسجد هنوز هم خودم هستم و در بین دو نماز سخنرانی میکنم و پاسخگوی شبهات و مشکلات شرعی نمازگزاران هستم. با اینهمه معتقدم که حضور سخنرانهای ویژه لازم است و از آنها گاه برای حضور در مسجد دعوت میشود؛ شخصیتهایی، چون حدادعادل و شاخصان فرهنگی دیگر.»
سیدکاظم فرزادپزشک، از دیگر متولیان امور خیریه در مسجد است که از کودکی در این محل بوده و از نوجوانی به مسجد رفتوآمد میکرده است. سیدکاظم بهگفته خودش از ۶۰ دهه زندگیاش، بیش از ۵۰ سال را در همین محله بوده است. او با حاجآقا برای تامین مایحتاج روستاییان به محل سکونت آنها میرود. تعریف میکند: «در حال حاضر بیش از ۴۰۰ خانواده تحت پوشش کمکهای این مسجد هستند. بهترین خاطرهای که از این همراهیها دارم، شیعه شدن برخی سنیها در روستاهای مناطق مرزی بوده که به اعتراف و گفته خودشان، بهدلیل کمکهای ما بوده است.»
سیدکاظم میگوید: «اینجا مسجد پیرمردهاست، درحالیکه ما برای خدمترسانی به روستاییان به نیروهای تازهنفس و جوان نیاز داریم.»
در این مسجد، شبهای سهشنبه هر هفته، جلسه قرآن برگزار میشود. فرزادپزشک درباره علت برگزار نشدن کلاسهای جانبی در مسجد توضیح میدهد: «این محدوده، مسکونی نیست و مختص بازاریهاست؛ به همین خاطر استقبال از این کلاسها زیاد نیست. هرچند تابهحال با پیشنهادهایی که مجموعههای آموزشی دادهاند، اعتکافهای علمی باشکوهی در این مکان برگزار شده است که از میان آنها میتوان به اعتکاف ۵۰۰ نفری دانشآموزان در سال گذشته اشاره کرد.»
نصرا... رضازادگانطوسی، نیز از ریشسفیدهای محله است که با وجود کهنسالی هنوز هم عادت دارد به مغازهاش سر بزند و وقت اذان، نمازش را بهجماعت در همین مسجد بخواند. او ۷۵ سال دارد و ۵۰ سال است که در این محله مغازه دارد. میگوید: «تنها چیزی که به خاطر دارم، خانههای کنار هم است که بعدها یکبهیک تخریب و تبدیل به مغازه شد و حالا بازاریها مهمترین نمازگزاران مسجدی هستند که تربتیها آن را بنا کردهاند.»
محمدرضا محسنی، مسئول پایگاه بسیج امامرضا (ع) است که در گذشته به نام شهیدرجایی معروف بوده است. بهگفته این مسئول که بیش از ۱۰ سال متولی این سمت در مسجد تربتیهاست، پایگاه بسیج این مجموعه یکی از پایگاههای قدیمی مسجدی است که در دوران دفاع مقدس، فعالیت زیادی میکرده است و چند نفر از بسیجیان فعال، افتخار شهادتشان را برای این مجموعه بهیادگار گذاشتهاند.
* این گزارش در شماره ۲۰۸ سه شنبه ۹ شهریور ۹۵ شهرآرامحله منطقه ۸ چاپ شده است.
سوتیتر
در زمانی که تمام هموغم بچههای مسجدی، کمک به نیروهای رزمنده بود، همسرم از خانوادههایی میگفت که همسرانشان به جنگ رفته و خودشان برای مایحتاج زندگی درمانده بودند