طباطباییهای عیدگاه از آن خانوادههای مشهوری هستند که در گذشته این محله نقشی مهم داشتند. آنها یک مسجد در این راسته ساختهاند و سالها معتمد و بزرگ این محله بودهاند. کوچهای که طباطباییها در آن ساکن بودند، بین مردم به همین فامیلی معروف بود؛ گرچه تابلویی با این نام نداشت.
حاجآقامرتضی از نسل قبل این خانواده نیز پیشنماز معروف مسجد طباطباییها بوده است که اهالی محله و بازار به او احترام زیادی میگذاشتهاند. مراسم احیای او نیز معروف بوده است و همه اهالی محله عیدگاه با دعای او قرآن به سر میگرفتهاند.
حاجآقاصادق و حاجآقاموسی از کارواندارهای قدیم مسیر حج بودهاند. هر دو معمم بودند و بیشتر کاروانهای مشهد زیر نظر آنها بوده است و بسیاری از حاجیهای مشهدی آنها را بهخاطر دارند. همچنین، بسیاری از طباطباییها خادمان حرم بودهاند و هستند. همه این اتفاقات باعث شد سراغ سیدحسن طباطبایی، پسر حاجمرتضی (روحانی نامآشنای محله عیدگاه) برویم تا از این خانواده، مسجد طباطباییها و کوچه معروفشان بیشتر بدانیم.
نسل نخست طباطباییها که از یزد به مشهد پا میگذارد، در عیدگاه ساکن میشود. فرزندانش هم که بهدنیا میآیند، در همان کوچه ساکن میشوند. حاجموسی طباطبایی که پدربزرگ حاجحسن است نیز در همین کوچه میماند. فرزندان او که یکی از آنها حاجآقامرتضی پدر حاج حسن است هم در خانههای همان کوچه زندگی مشترکش را آغاز میکند و فرزندانش متولد میشوند.
سیدحسن طباطبایی همراه دیگر خواهران و برادرانش در جایجای کوچه سقفی برای خود تدارک میبینند و همانجا ساکن میشوند. این پایبندی به سکونت در کوچهای که همه خانواده طباطباییها در آنجا ساکن هستند، باعث میشود که اهالی آن کوچه یکپارچه یک نامخانوادگی داشته باشند. این تکرار نامخانوادگی طباطبایی در این راسته باعث میشود که مردم اندکاندک کوچهشان را به این فامیل بنامند.
در این کوچه حاجآقا فلاحتی و حاجآقا قرائی تنها همسایههایی بودند که نامخانوادگیشان طباطبایی نبود. البته نام این کوچه را در میان نقشههای سال ۱۳۲۵ و ۱۳۳۳ نتوانستیم بیابیم و این احتمال وجود دارد که کوچه نام دیگری داشته، ولی بهخاطر آنها میان مردم با نام طباطباییها معروف شده باشد.
در این کوچه حاجآقا فلاحتی و حاجآقا قرائی تنها همسایههایی بودند که نامخانوادگیشان طباطبایی نبود
اکنون از کوچه طباطباییها چیزی باقی نمانده و شبیه دیگر بافتهای اطراف حرم به هتل و سازههای بلند تبدیل شده است تا مسافران جای مجاوران را در اطراف حرم بگیرند. خود طباطباییها هم به این ماجرا معترفاند و پسر خانواده میگوید: عیدگاه اندکاندک زواری شد و از حالت سکونت درآمد. همه آنهایی که در این کوچه بودند، رفتند. البته هنوز طباطباییهای عیدگاه را رگوریشهدارهای مشهدی خوب میشناسند تا جایی که وقتی به یک مشهدی میگویند طباطباییام، میگویند از کدام طباطباییها؟
حاجحسن تا سال ۱۳۷۰ در عیدگاه ساکن بوده است. آنها هم خاطرات خوبی از زمان فروش خانهشان نداشتهاند. قصه طرح تاش و خرید اجباری خانهها برای اجرای آن به این خانواده هم آسیب زده است. آنها به فروش خانه مجبور شدهاند و طباطباییهای دیگر هم یکییکی کاشانهشان را فروختهاند و به دیگر نقاط شهر رفتهاند. عنصری و یاران و ۱۷ شهریور و سناباد از نقاطی است که خانواده بزرگ طباطبایی به آنجا رفتهاند.
عمههای بزرگ خانواده و بسیاری دیگر از اعضای این خانواده اکنون به آغوش خاک رفتهاند. آغاز دهه ۸۰ با شروع تخریبها همزمان شده بود و بولوار شهدای حج از وسط کوچه طباطباییها عبور و آن را با خاک یکسان کرد. سرکوچه دو تا خانه باقی مانده است.
آنها چند نسل است که از یزد به مشهد آمدهاند. حاجحسن که متولد سال ۱۳۲۱ خورشیدی است، از حاجآقا موسی، پدربزرگش، خیلی کم یادش میآید، زیرا در کودکیاش فوت میکند. او روحانی بوده و میان مردم اعتبار و منزلت داشته است. مردی که در حرم خدمت میکرده است و در مسیر حج فوت میکند.
حاجآقا موسی دو پسر بهنامهای حاجآقا مصطفی و حاجآقا مرتضی و چهار دختر داشته است. حاجآقا مصطفی در تهران ساکن میشود و همانجا به یکی از واعظان خوب سرچشمه بدل میشود. حاجآقا مرتضی هم همراه خواهرانش همچنان ساکن عیدگاه میماند.
حاجآقا مرتضی متولد سال ۱۲۸۰ بوده و تا سال ۱۳۶۸ زندگی کرده است. حاجمرتضی البته درآمدش را از راه قالیفروشی بهدست میآورد. او مغازهای با همراهی پسرش دور فلکه آب باز کرده بود تا روزگارش را با درآمد آن بگذراند. حاجحسن یکی از پسران حاجمرتضی است.
حاجآقا مرتضی را هرکسی میخواست پیدا کند، باید میرفت به عیدگاه و مسجد طباطبایی. مسجد طباطباییها سابقه دیرین میان این خانواده دارد تا جایی که کهنسالترین فرد خانواده هم خاطرش نیست که آن را چه زمان ساختهاند. مسجدرا همان نسلهای اولی که به مشهد آمدهاند، وقف کردهاند و تولیت آن از پدر به پسر منتقل شده است.
این تولیت بعد از گذشت چند نسل به حاجمرتضی رسیده و چندبار در این مدت تجدید بنا شده است. حدود چهارسال پیش نمای آن را مرمت کردهاند. سال ۱۳۶۴ نیز بنای آن را کامل تخریب کرده و بنای جدید آن را بالا بردهاند. مسجد از زمانی که حاجمرتضی طباطبایی فوت کرده است، هیئتامنا دارد و فرزندان طباطبایی تصمیم گرفتهاند در اداره آن دخالت نکنند.
او سالها پیشنماز این مسجد بود؛ مردی که به ضمیر روشن میان مردم معروف بود و بسیاری کسان بودند که برای ایستادن پشتسر او به آن مسجد میرفتند. مغازههای راسته عیدگاه اذان ظهر تعطیل میشدند تا خودشان را به نماز حاجمرتضی برسانند.
حاجآقا مرتضی که راهی نماز میشد، افراد پشتسر او راه میافتادند تا خود مسجد. پیش از چارچوب در میایستادند تا حاجمرتضی داخل برود و نماز را اقامه کند. موقع بیرونآمدن هم همه با احترام میایستادند تا ابتدا حاجمرتضی بیرون برود و پشتسر او راهی میشدند تا یکییکی مغازهها را باز کنند و سر کاروکسبشان بروند.
حکایت ماه مبارک رمضان این مسجد هم میان مردم نقل مجلس بود. حاجمرتضی ماه رمضان در مسجد طباطبایی که هنوز همان سازه قدیمیاش برجای بود، حاضر میشد. شبهای احیای نوزدهم، بیستویکم و بیستوسوم ماه مبارک رمضان مردم از سراسر شهر بهسوی مسجد سرازیر میشدند تا در مراسمی که قرآن آن را حاجآقا به سر میگرفت، شرکت کنند.
بعد از نماز منبر میرفت و چند کلامی روضه میخواند. پس از او حاجصادق و حاجعلی، پسرانش، روی منبر میرفتند و عزاداری میکردند. میگوید: «پدرم یک کلام که میگفت بسمالله الرحمن الرحیم، اشکهای مردم میریخت.»
با اینکه در آن محدوده مساجد زیادی بود، همه برای شب قدر به مسجد طباطباییها میرفتند تا تقدیر یکسالهشان در همراهی با یک نفس گرم رقم بخورد. حتی نقل میکنند که در آن راسته در پنجاهسالی که مراسم داشت، هیچ مسجدی به احترام حاجمرتضی مراسم احیا برگزار نمیکرد.
این سنت تا زمان فوت او هم برقرار بود. نماز عید فطر هم برای مردم عیدگاه با حضور حاجمرتضی خاص میشد. حتی بیرون مسجد را فرش میکردند و اتصال صفهای مسجد به خارج از دیوارهای آن هم کشیده میشد. از وقتی که مرگ بهمیزبانی حاجمرتضی آمد و خاک او را مهمان کرد، دیگر کسی نبود که پا جای پای او بگذارد. تشییع جنازه او با حضور مردم عیدگاه باشکوه شد تا در حرم امامرضا (ع) آرام بگیرد.
او در دهه فاطمیه هم در خانه خودش روضه میگرفت که خانه اش این روزها زائرسراست.
* این گزارش پنجشنبه ۳۰ آذرماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۳۱ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.