نام مسجد درخت بید، به خاطرهها گره خورده. به آبانبار ۲۰ پله، به شبیهخوانیهای سنتی، به صحن حیاط میانی با درختهای بلند بید و توت، به کودکی و نوجوانی مشهدیهای قدیم، به چای با طعم دودی سماورهای زغالی، به غلامعلیخان مهربان و میرزانصرالله ثروتمند.
مسجدی که نمیشود نامش را آورد و یاد انبوه جمعیتی که طی سالیان برای شبیهخوانیهای عاشورا روی پشتبام و صحن حیاط آن جمع میشدند نیفتاد، یا آب انبارش که روزگاری درش همزمان با اولین الله اکبر اذان صبح خادم مسجد باز میشد.
مسجدی در دل بافت قدیمی مشهد، خیابان ارگ قدیم و خامنهای امروز که داستانش از یک درخت بید کنار آبانبار آغاز میشود و به دل بزرگ غلامعلیخان و دستهای نیکوی میرزانصرالله میرسد.
حال این مسجد که این روزها با نام ابوذر شناخته میشود؛ با یکقرن سن هنوز هم پابرجاست؛ با همان درخت بیدی که بهار به بهار در دل حیاط سبز میشود. البته دیگر خبری از آن ساختمان قدیمی نیست و تنها چیزی که این مسجد را به گذشتهاش وصل میکند، سبک معماری آن است. همان حیاطی که امروز از صحن مسجدها حذف شده است.
شهرآرامحله در این شماره خود برای زندهکردن خاطره سالهای دور مسجد درخت بید سری به آن زده و پای گفتگو با قدیمی محله خامنهای نشسته است؛ کسیکه با نام حاج حسین عباسی مرندی شناخته میشود. پیر نجاری که در این گزارش سراغش رفتهایم؛ چراکه پدرش مستأجر یکی از مغازههای غلامعلیخان، واقف اصلی مسجد بوده است.
گذر امروزیها که به کوچه خامنهای میافتد، اگر چند دقیقهای را برای قدمزدن و نگاه کردن در همین کوچه وقت بگذارند، خواهند دید که بیشتر فضای کوچه خسته از آپارتمانهای جدید و سربه فلک کشیده است، ولی نقطههایی هم هست که ساختمانهای خاص و قدیمیشان کلی قصه دارند.
یکی از این ساختمانها در کوچک سبزی دارد که دورتادورش دیوار بلند شده است. ظاهرش مشابه همان ساختمانهایی است که خیلی جاها میبینیم. این همان مسجد درخت بید است.
مسجدی که سردرش با نام ابوذر کاشی خورده است. ساختمانی با ظاهر بازسازی شده که ورودیاش با راهرویی باریک و پوشیده، مشابه خانههای قدیم به حیاط وصل میشود. حیاط میانی کوچکی که ساختمان نماز را در گرداگرد خود دارد؛ تنها چیزی که از سبک قدیمی تاریخی ساختوسازها در آن مانده است.
درحقیقت با فوت واقف آن که سالهای زیادی از آن گذشته، کسی خبر ندارد نخستین تغییرات را چه کسی و در چه سالی انجام داده است. اما آنچه در سند مسجد آمده این است: مسجد درخت بید به همراه شش مغازه، ۴۴۶ مترمربع عرصه و عیان دارد که ۷۶ متر آن در خیابانکشیهای سال ۸۶ تبدیل به خیابان شده است.
این تاریخ نشان میدهد که ساختمان قدیمی، همان که مردم آن را با سقف چوبی، پنجرههای شیشه رنگی، دیوارهای کاهگلی، سماورخانه و... به یاد میآورند قبل از سال ۸۶ تغییر کرده است.
حسیننجار، پیرمرد ۸۲ ساله که هنوز هم مغازه قدیمی این مسجد را در اجاره خود دارد با گریزی به کودکیهای خود که بخش زیادی از آن در مسجد و همین مغازه گذشته، میگوید: سه یا چهار ساله بودم که مادرم را از دست دادم.
برای همین پدر مرحومم هر روز من را روی شانههایش سوار میکرد و به مغازه میآورد.
من هم تمام وقت در مغازه، آبانبار و مسجد میچرخیدم و بازی میکردم. به همین دلیل است که هیچوقت آن فضای زیبای مسجد را از خاطر نمیبرم. مسجد، خانهای قدیمی بود. با سقفی چوبی که در گذر زمان رنگ چوبهایش خیلی تیره شده بود. وسط خانه هم ستون چوبی داشت.
پنجرهها هم چوبی شیشهکوچک با چند شیشه رنگی بود. حیاط هم مثل امروز گرد بود و از یک سمت به آبانبار راه داشت که موقع نماز اهالی و کاسبان وضویشان را از همین آب میگرفتند.
حیاط نسبت به امروز مساحت بیشتری داشت که در آن تعزیه ماه محرم برگزار میشد. البته خیلی کم بود، اما مردم برای تماشا میآمدند و حتی بعضی وقتهاروی پشتبام هم برای تماشا مینشستند.
رسمی که خیلی زود در همان دوران کودکی من از این مسجد حذف شد. مثل همین رسم، آبانبار هم خیلی زود خشک شد. با آمدن آب لولهکشی آبانبار غیرقابل استفاده شد و بعد از مدتی ساختمان داخلی آن، همان که ۲۰ پله به زیرزمین میرفت، تخریب و پر شد. الان هم محل ورودی این آبانبار پر شده در مجاورت مسجد، مغازه شده است.
بهار در مسجد ابوذر با درختهای بید و توت است که سبز میشود. درختهایی که عمر یکی از آنها به چندین دهه قبل برمیگردد: من هم نمیدانم درخت بید چه زمانی در حیاط مسجد کاشته شده است.
اما آنطور که برایم تعریف کردهاند این درخت را نگهبان مسجد، همان خادمی که غلامعلیخان در مسجد گذاشته بود، کاشته است. درختی که علاوه بر ماندن نامش یعنی بید بر روی مسجد، در گذشته از آب آبانبار آبیاری میشد و سرسبزتر از امروز هم بود.
علی باقرنژاد از اعضای هیئتامنای مسجد ابوذر که همین خاطره را برای توضیح نام قدیمی آن تعریف میکند، برایمان از برکات این درخت در مسجد چنین میگوید: مردم قدیمی که به این مسجد تردد میکنند، خیلی به وجود این درخت در مسجد اعتقاد دارند.
برای همین وقتی که بعد از بازسازی مسجد قصد داشتم درخت را قطع کنم، خیلیها با دلایلی مثل این که زندهبودن درخت و مسجد به هم ربط دارد، اجازه این کار را ندادند.
طبق گفتههای حاج حسین درخت توت بعد از انقلاب در حیاط این مسجد قدیمی و در کنار درخت بید کهن کاشته شده است.
مردم قدیمی که به این مسجد تردد میکنند، خیلی به وجود این درخت در مسجد اعتقاد دارند
مسجد درخت بید در برخی از اسناد با نام الهی آمده است. نامی که به خاطر فعالیت زیاد یکی از همسایهها روی آن گذاشته شده است.
همان شیخ عمامه پوشی که تغییرات اصلی در فضای مسجد با نام او یاد میشود: روبهروی مسجد، درست کمی بالاتر از آن که الان بوستان شده، حاجآقای الهی زندگی میکرد. این شیخ آدم خوبی بود و دستش به آبادکردن میرفت.
به خاطر همین همیشه در تلاش بود تا ساختمان قدیمی مسجد را بازسازی کند. چون دستش خالی بود با آوردن چند تن از سرهنگهای شاهنشاهی به این مسجد و نشان دادن وضعیتش، آنها را راضی کرد و با گرفتن پول، بازسازی اصلی را انجام داد.
همان سرهنگهایی که بعدها به جمع انقلابیها هم پیوستند. به همین خاطر این مسجد به نام الهی هم معروف شد.
آنطور که این پیر محله خامنهای میگوید، مسجد درخت بید با پیروزی انقلاباسلامی به نام ابوذر تغییر نام داده، اما همچنان بین قدیمیها با نام درخت بید خوانده میشود و این روزها محل نماز جماعت اهالی و زائران امامرضا (ع) است.
بخشی از نیکمنشی قدیمیها به وقفهایشان برمیگردد. وقفهایی که نمونه آن در مشهد کم نیست. مسجد درخت بید و شش مغازه مجاور آن نمونهای از همین نیت خیر است که امروز اسنادش به نام حاج غلامعلیخان حسنزاده مستوفی و میرزانصرالله سند خورده است.
واقفانی که حسیننجار در حرفهایش از آنها چنین یاد میکند: من میرزانصرالله را به خاطر نمیآورم، اما او که گویا فرد ثروتمندی هم بوده با دادن مغازههایش، یکی از واقفان مسجد محسوب میشود.
اما به واسطه اجاره همین مغازه توسط پدرم که الان در آن نجاری میکنم، با حاج غلامعلیخان حسنزاده مستوفی آشنا شدم. زمانیکه او این مغازه را در اختیار پدرم گذاشت، پدرم کاری از دستش برنمیآمد.
ابتدا این محل را تبدیل به آشپزخانه کرد که غذاهایش سر اجاق دودی پخته میشد. کرایه مغازه هم دو تومان بود که آخر هر هفته غلامعلیخان با همان چشمان خندان و مهربانی که همیشه در حرفهایش بود، میآمد برای گرفتن اجاره. پدرم هم او را پای چای دودیاش مینشاند و چپقش را چاق میکرد.
در همین چای خوردن و کشیدن چپق بود که همیشه میشنیدم غلامعیخان از برکت وقف مسجد در زندگیاش میگوید و تأکید میکند که مسجد و درخت بید باید باهم حفظ شوند.
به خاطر همین بعد از فوتش که در دوران کودکی من بود، پسرش هم مسجد را حفظ کرد و امروز اداره کل اوقاف استان به خاطر وقفی بودن آن مدیریتش میکند.
گفتنیاست؛ طبق اسناد اداره کل اوقاف خراسان رضوی مسجد درخت بید به همراه یک مغازه توسط غلامعلیخان حسنزاده مستوفی وقف شده و پسرش در سال ۶۳ آن را به طور کامل به این اداره واگذار کرده است.
همچنین پنج مغازه دیگر به همراه آبانبار هم در وقفنامه جدایی با نام میرزانصرالله که گویا با غلامعلیخان دوست بوده وقف این مسجد شده تا از محل درآمدهای آن حقوق خادم پرداخت شود و برای مخارج این محل هزینه گردد.
* این گزارش در شمـاره ۲۷۳ سه شنبه ۳ بهمن ۹۶ شهرآرامحله منطقه ۸ چاپ شده است.