کد خبر: ۷۵۰
۰۲ تير ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

بامداد متبرک پاکبانان

خیابان‌های اصلی با نور چراغ‌ها روشن شده است، اما در کوچه‌پس‌کوچه‌های تاریک چیزی به چشم نمی‌آید. سرکارگران با موتور جلو می‌روند. خادمان پشت سرشان و ما هم پشت سر آن‌ها با خودرو می‌رفتیم. سر کوچه شهید نامجوی2 می‌رسیم، سرکارگر دو تک بوق می‌زند و پاکبان داخل کوچه خودش را سر خیابان نامجو می‌رساند. نامش علیرضا درودی است، به محض اینکه می‌رسد خادمان از ماشین پیاده می‌شوند و به سمتش می‌روند. درودی مات و مبهوت نگاهشان می‌کند.

ساعت از 3صبح گذشته، دربانان کشیک هفتم حرم مطهر رضوی یکی یکی می‌آیند و در مقابل مسجد صنعتگران گرد هم جمع می‌شوند و منتظر دوستانشان هستند.

2روحانی جوان جلوی در مسجد می‌ایستند و یک‌صدا اذان صبح را می‌خوانند. آن‌هایی که بیرون ایستاده و خوش و بش می‌کنند داخل مسجد می‌روند تا نمازشان را به جماعت بخوانند. آن‌طور که گفته‌اند 21خادم هستند. علاوه بر خادمان حرم مطهر رضوی تعدادی از پاکبانان با موتور در مقابل مسجد جمع شده‌اند تا پس از خواندن نماز همراه خادمان بروند. 4خودرو جمع‌آوری زباله هم داخل کوچه ایستاده‌اند.

همین که سلام نماز را می‌دهند با خواندن صلوات خاصه امام رضا(ع) از مسجد بیرون می‌آیند. قرار بر خواندن زیارت امین‌ا... در مقابل گنبد بارگاه رضوی بود، اما یکی از سرکارگران رو به خادمان می‌گوید: «شما قصدتان خیر است، اما این‌ها وظیفه خودشان را دارند، هر چقدر در اینجا معطل شوند، از آن‌طرف کارشان طول خواهد کشید و به زحمت می‌افتند.» 

خادمان به سمت رانندگان 4خودرویی که در آنجا ایستاده‌اند می‌روند و هدایای آن‌ها را می‌دهند، رانندگان به‌دلیل عجله در کارشان معطل نمی‌کنند و به‌سرعت دور می‌شوند. ما می‌مانیم و تعدادی از سرکارگران که در کنار خادمان امام رضا(ع) ایستاده‌اند. همانجا مشخص می‌کنند که هر یک کدام مسیرها را بروند. 7گروه 3نفری، ما هم با یک گروه همراه می‌شویم.

 

21خادم برای تجلیل از خادمان سلامت

هر سال به برکت دهه کرامت مراسم زیر سایه خورشید در کشور برگزار می‌شد. در این مراسم خادمان بارگاه رضوی به گوشه و کنار کشور سر می‌زدنند تا با اهدای نبات و پارچه سبز متبرک حال و هوای زیارت و نورانیت حرم مطهر امام رضا را به جای جای این سرزمین ببرند. با آمدن کرونا و رعایت پروتکل‌های بهداشتی سفرهای بین‌شهری زیرسایه خورشید هم متوقف شد.
اما مگر می‌شود دهه کرامت باشد و مردم دل در گرو حضرت ندهند. خادمان امام رضا(ع) سال گذشته به‌سراغ مدافعان سلامت در بیمارستان‌ها رفتند تا در آن شرایط سخت و بغرنج خداقوتی به کادر درمان بگویند. امسال هم تصمیم بر آن شد تا در این دهه به پاکبانان شهر، این مدافعان گمنام سلامت، خداقوتی بگویند. آن‌ها که کارشان در حوزه پیشگیری است و کمتر کسی قدرشان را می‌داند.

 

حاضرشدن بر سر کار پاکبانان

با خادمان همراه می‌شویم. حمیدرضا ذکاوتی 42ساله که 15سال از خدمتش در این مکان مقدس می‌گذرد درباره مراسم این شب می‌گوید: «پاکبانان جزو گروه‌هایی هستند که کمتر دیده می‌شوند. زمانی که آن‌ها در سرمای زمستان و گرمای تابستان کار می‌کنند، همه ما خواب هستیم و متوجه زحماتشان نمی‌شویم. هر روز صبح که بیدار می‌شویم، اگر حواسمان باشد شهری به‌دور از آلودگی و زباله می‌بینیم. 

شاید زمان کاری نیمه شب آن‌ها سبب شده تا حضورشان را حس نکنیم و بی‌توجه به سختی کارشان، بدون فکر و اندیشه زباله‌ها را روی زمین رها کنیم. همین مسائل سبب شد تا با دوستانمان در کشیک هفتم دربانان آستان قدس رضوی تصمیم بگیریم صبح چهارشنبه که روز زیارتی امام رضا(ع) است، به نیت امام هشتم طرح قدردانی از پاکبانان را از منطقه8 شهرداری مشهد آغاز کنیم و از پاکبانان خدوم و زحمت‌کش در دهه کرامت تقدیر و تشکر کنیم.

پس از گفت‌وگو و جمع‌بندی کار توسط دوستان در مجموعه دربانان کشیک هفتم به این نتیجه رسیدیم ما هم در همان زمانی برویم که آن‌ها مشغول به کار هستند. بسته‌های اهدایی توسط دوستان آماده شد.»

او ادامه می‌دهد: «این بسته‌ها از 10عدد آغاز و به 313 عدد رسید. همان‌طور که می‌بینید ما 21نفر به نمایندگی از دیگر خادمان برای تقدیر و تشکر آمده‌ایم. به رسم دیرینه ابتدا از امام رضا(ع) مدد گرفتیم و با خواندن صلوات خاصه راهی خواهیم شد.» 
آن‌طور که ذکاوتی می‌گوید؛ کارشان به اهدای بسته‌های تبرکی ختم نشده و در کنار آن با پرداخت هزینه به نانوایی‌های حاشیه شهر، نان هم اهدا می‌کنند.
این خادم حرم مطهر رضوی حضورش در این صحن و سرا را به برکت امام رضا(ع) می‌داند و توضیح می‌دهد: ما ممنون امام رضا(ع) هستیم چه کاری بهتر از این است که در شهر امام رضا(ع) خدمت کنیم. هر یک از ما می‌شویم خادم امام رضا(ع)، فرقی نمی‌کند در صحن و سرایش باشید یا در بین مردم، پاکبانان هم خادم امام رضا(ع) هستند. آنان به زائر و مجاور خدمت می‌کنند.

 

گمان حضور خادمان را نداشت

خیابان‌های اصلی با نور چراغ‌ها روشن شده است، اما در کوچه‌پس‌کوچه‌های تاریک چیزی به چشم نمی‌آید. سرکارگران با موتور جلو می‌روند. خادمان پشت سرشان و ما هم پشت سر آن‌ها با خودرو می‌رفتیم. سر کوچه شهید نامجوی2 می‌رسیم، سرکارگر دو تک بوق می‌زند و پاکبان داخل کوچه خودش را سر خیابان نامجو می‌رساند. گویا با او هماهنگ کرده‌اند به محض شنیدن صدای بوق موتور سر خیابان بیاید.

نامش علیرضا درودی است، به او دلیل آمدنش را به سر خیابان نگفته بودند. به محض اینکه می‌رسد خادمان از ماشین پیاده می‌شوند و به سمتش می‌روند. درودی مات و مبهوت نگاهشان می‌کند. ساعت 3و نیم صبح خادمان حرم امام رضا در اینجا چه می‌کنند! لابد در همان چند لحظه هر حدس و گمان به ذهنش می‌رسد، جز اینکه آن‌ها برای تقدیر و عرض خداقوت آمده باشند. بسته تبرکی را به سمتش می‌گیرند، لبخند بر لبانش می‌نشیند و تشکر می‌کند. می‌گوید این هدیه متبرک با نام امام رضا برایش باارزش است. آن‌قدر متعجب شده است که پشت سر هم تشکر می‌کند.

مرد میانسال زباله‌گردی را می‌بینیم که تا کمر در گاری زباله خم شده است. خادم حرم مطهر رضوی، با صدایی رسا سلام و خسته نباشید می‌گوید. زباله‌گرد که چهره‌اش خبر از ترس می‌دهد، خودش را بیرون می‌کشد. همین‌که خادم حرم مطهر رضوی را مقابل خودش می‌بیند، بیشتر دستپاچه می‌شود. خادم که متوجه ترس او می‌شود، بدون هیچ مقدمه‌ای دهه کرامت و میلاد امام رضا(ع) را به او تبریک می‌گوید و بسته را به سمتش می‌گیرد

 

به احترام متبرک‌بودن بسته را در دست نگرفت

مسیر دیگر ما در خیابان امام خمینی(ره) است. همان‌طور که می‌رویم خادمان در کنار گاری زباله شهرداری توقف می‌کنند، یکی از دربانان کشیک هفتم پیاده می‌شود. ما هم همین‌طور و با فاصله کمتر از 10متر می‌ایستیم. 

مرد میانسال زباله‌گردی را می‌بینیم که تا کمر در گاری زباله خم شده است. خادم حرم مطهر رضوی، با صدایی رسا سلام و خسته نباشید می‌گوید. زباله‌گرد که چهره‌اش خبر از ترس می‌دهد، خودش را بیرون می‌کشد تا جواب سلام را بدهد. همین‌که خادم حرم مطهر رضوی را مقابل خودش می‌بیند، بیشتر دستپاچه می‌شود و مِن‌مِن می‌کند. خادم که متوجه ترس او می‌شود، بدون هیچ مقدمه‌ای دهه کرامت و میلاد امام رضا(ع) را به او تبریک می‌گوید و بسته را به سمتش می‌گیرد. این صحنه نیازی به شرح ندارد، ما که خودمان را به آن‌ها رسانده‌ایم، به‌راحتی اشک‌هایش را می‌بینیم که دور چشمانش حلقه زده است.

نگاهی به بسته می‌اندازد و نگاهی به دستانش. تردید دارد دستکش‌هایش را در بیاورد یا نه، در نهایت به خادم نگاه می‌کند، با اشاره سر از او می‌خواهد تا بسته را کنار جدول بگذارد، در آن 5دقیقه‌ای که کنارش می‌ایستیم سکوت است و سکوت، فقط صدای خادم برای تبریک شنیده می‌شود ولاغیر. از او که دور می‌شویم از آینه خودرو نگاهش می‌کنیم، گاهی به بسته نگاه می‌کند و گاهی به سمت ما. او که بی‌هیچ درنگی لابه‌لای زباله‌ها به دنبال مواد بازیافتی می‌گردد، به احترام متبرک بودن این بسته حاضر نشد با همان دستانش، دست به آن بزند.

 

دلهره شادی‌آور

صدای خش خش جارو به گوش می‌رسد و هراز گاهی چرخ‌های گاری زباله پلاستیکی‌اش سکوت شب را می‌شکند. علیرضا درودی یکی از پاکبانان ناحیه2 در بولوار نامجو مشغول کار است. سرکارگر به نبش خیابان نامجوی2 که می‌رسد، او را صدا می‌زند. برایش عجیب است.

هنوز ساعت4هم نشده، خادمان حرم مطهر رضوی با این لباس و کلاه در اینجا چه می‌کنند! به قول خودش که بعد از گفت‌وگو برایمان تعریف می‌کند؛ با دیدن خادمان به همراه سرکارگر دچار دلهره و اضطراب می‌شود، او که کاری نکرده است، این موقع صبح چه اتفاقی افتاده است. همین‌که بسته متبرکه را می‌بیند، اشک در چشمانش جمع می‌شود، مگر ممکن است عده‌ای این موقع از خوابشان بزنند و به دیدارشان بروند که بخواهند بگویند ما به یادتان هستیم. او تعریف می‌کند: در این سال‌ها گاهی صبحانه برایمان آورده‌اند، اما سابقه نداشته است خادمان این وقت سحر برای گفتن خداقوت در جمع ما حاضر شوند.

هادی نمازی هم دیگر همکار اوست که در ناحیه2 مشغول به کار است. او هم مانند دوستش متعجب مانده که سحرگاهان قرار است چه خبری را به او بدهند، به هر چیزی فکر می‌کند، به جز موضوع خدا قوت و تبریک دهه کرامت. به قول خودش آن‌قدر شوکه شده است که جز تشکر چیز دیگری را نمی‌تواند بر زبان بیاورد.

 

هوا روشن شد اما…

هوا کم‌کم روشن می‌شود، عقربه‌های ساعت هنوز به 5صبح نرسیده‌اند. کمتر اتفاق افتاده تا این موقع بیدار باشیم و سپیده صبح را در خیابان منتهی به حرم صبح کنیم. هنوز مسیرمان به انتها نرسیده پس از گذر از کوچه پس کوچه‌های منطقه به میدان 15خرداد می‌رسیم. به میدان بسیج یعنی مقصد اولمان که نزدیک می‌شویم یکی از پاکبانان در حال رفت‌وروب معابر است. 

صدایش می‌زدنند. او هم مانند سایر دوستان مهربانش خبری از برنامه ندارد و نمی‌داند چرا این موقع صبح یک نفر او را به سمت ماشین فرامی‌خواند. نزدیک‌تر که می‌آید بسته‌ اهدایی را مقابلش می‌گیرند. ذوق و شوق او را می‌توان از چشم‌هایش خواند. هدیه گرفتن برای همه ما آن‌هم از ولی نعمتمان در هر سن و سالی که باشیم خوشایند است و آن را به فال نیک می‌گیریم.
از او دور می‌شویم اما گویی با قوت بیشتری به کارش ادامه می‌دهد. او آخرین پاکبانی است که هدیه‌اش را می‌گیرد. ما به تصور اینکه کارمان تمام شده قصد جدا شدن از گروه را داریم اما ذکاوتی متوجه نگاه‌های نیروی خدماتی فضای سبز شد که در میدان ایستاده و حواسش به آبیاری گل ها و چمن هاست. دوستانش را صدا می‌زند تا بسته ای برای او بیاورند. 

پیرمرد بسته را که می‌گیرد، گونه‌هایش از گریه خوشحالی خیس می‌شود. رو به حرم می‌ایستد تا با امام مهربانی‌ها درد دل کند، گویا او حرف‌های زیادی برای گفتن دارد، اما منتظر یک جرقه بوده تا بتواند آنچه در درونش هست را بیرون بریزد. از آن گروه 21نفری تنها 7خادم ماند‌ه‌اند، بقیه هدایایشان را تقدیم کرده‌اند. همین هفت نفر هم توجه بسیاری از شهروندان را به خودشان جلب می‌کنند. هر ماشینی که از میدان می‌گذرد توقفی کوتاه می‌کند تا ببیند این موقع صبح خادمان در میانه میدان چه می‌کنند.

 

7سال نایب پدرم بودم

محمدرضا اورعی 58ساله از 22سالگی خادم بوده است. او طعم شیرین خدمت را از 22سالگی چشیده است، همان زمانی که نایب پدر می‌شود و به‌جای او برای خدمت می‌آمده است. در نهایت برای خودش هم سال1372 حکم خادمی صادر می‌شود.
او در این جمع می‌گوید: «مردم خادمان را منتسب به درگاه امام رضا(ع) می‌دانند و توقع خاصی از خادمان حرم مطهر رضوی دارند و باید اخلاق و رفتار خادم با دیگران فرق داشته باشد. همین تفاوت سبب شده تا پاکبانان درباره این هدایای معنوی ابراز خشنودی کنند.» 

او ادامه می‌دهد: «پاکبانان سربازان و مدافعان سلامت هستند. اکنون در اینجا به این موضوع فکر می‌کنم که ما فقط یک شب در سال این موقع بیدار شده و به میان پاکبانان آمده‌ایم، اما آن‌ها سال‌هاست با همین روال زندگی می‌کنند و خانواده‌هایشان هم به این شیوه عادت کرده‌اند.»

آن‌ها با خدمت‌رسانی به شهر مانع آلودگی آن می‌شوند و نظافت شهر به دست همین مردان گمنام انجام می‌شود. این موقع از روز به نمایندگی از آستان قدس برای تقدیر و تشکر آمده‌ایم

 

2قشر زحمت‌کش جامعه دیده نمی‌شوند

خادم بودن جایگاه خودش را دارد، اما اینکه خادم باشید و نامتان بر سر زبان دیگران خوش بدرخشد موضوع دیگری است. محمد وارسته 51ساله سرکشیک هفتم دربانان که 20سال از خدمتش در محضر علی ابن موسی الرضا می‌گذرد جزو همان‌هایی است که دوستانش به نیکی از او یاد می‌کنند و می‌گویند پیش‌قدم در کار خیر است. زمانی‌که می‌ایستند تا بسته‌ها را به دیگر پاکبانان بدهند، فرصت را غنیمت شمرده و خودمان را به او می‌رسانیم. هر چه می‌پرسیم طفره می‌رود، به خنده می‌گوید: «نمی‌دانم این موقع شب چه کسی شما را خبردار کرده است.

شب‌های دیگر کجا هستید تا گزارشی از این خادمان گمنام بگیرید.» حرفش بجاست، اما به روی خودمان نمی‌آوریم و دوباره اصرار می‌کنیم. بالأخره با تبسمی بر لب می‌گوید: «در دهه کرامت این فرصت فراهم شد تا به نمایندگی از ولی نعمتمان قدردان برادران سلامت باشیم. همیشه می‌گوییم پیشگیری بهتر از درمان است. آن‌ها با خدمت‌رسانی به شهر مانع آلودگی آن می‌شوند و نظافت شهر به دست همین مردان گمنام انجام می‌شود. این موقع از روز به نمایندگی از آستان قدس برای تقدیر و تشکر آمده‌ایم. اگر درست نگاه کنید شادی و شعف را در چهره پاکبانان می‌بینید و همکارانم از دیدن شادی آن‌ها حظ می‌برند.»

او یادآور می‌شود: «ما 2قشر زحمت‌کش در جامعه را خیلی نمی‌بینیم. گروه اول غسال‌ها هستند که 2هفته قبل سری به آن‌ها زدیم و این هفته هم در خدمت پاکبانان هستیم. قصد ما این است که این بزرگواران بدانند ما قدردان زحماتشان هستیم.» می‌خندد و می‌گوید: «اگر قرار باشد بایستم و با شما صحبت کنم خورشید بالا می‌آید و پاکبانان می‌روند.» از ما فاصله می‌گیرد و سوار خودروشان می‌شود.

 

خادمی که خدمتش ادامه دارد

کوچه‌پس‌کوچه‌های خیابان امام خمینی(ره) را به همراه دیگر خادمان طی می‌کنیم. امین‌ا... رمضان زاده؛ 56ساله بازنشسته آستان قدس و دربان کشیک هفتم است. او خوش‌خنده و خوش‌روست. او هم تمایل چندانی به صحبت ندارد. اما سؤالات پی در پی ما نمی‌گذارد سکوت کند و یکی درمیان پاسخ می‌دهد. افتخارش را در این می‌داند که 30سال در سفره امام رضا(ع) خالصانه خدمت کرده و تمام زندگی‌اش متعلق به امام رضاست. 

او که از اشک‌های یکی از پاکبانان متأثر شده است، چهره خندانش دگرگون می‌شود و آهی می‌کشد و چند قدم از گروه جدا می‌شود. ما هم فرصت را غنیمت شمرده و خودمان را به او می‌رسانیم تا گفت‌وگویی هر چند کوتاه داشته باشیم: «ما ایرانی‌ها وقتی مشکل داریم به این درگاه برای شفا می‌آییم. با نام امام رضا(ع) حال و هوای دلمان فرق می‌کند. دست خودمان هم نیست. درست مثل الان، این بسته‌ها ارزش مادی ندارد، اما ارزش معنوی‌اش بسیار است.»

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44