میترا ابراهیمزاده، یکی از معدود هنرمندانی است که بهاصطلاح قدیمیها از هر انگشتش یک هنر میریزد. او که حالا چندسالی میشود در محله اقبال سکونت دارد، از کودکی نخستین آموزشهای هنری را نزد پدرش فراگرفته است.
علیاکبر ابراهیمزاده استاد انجمن خوشنویسان مشهد و رئیس انجمن خوشنویسان چناران در بیان دخترش اینطور کلمه میشود که «بزرگترین نقاشی رنگروغن تمثال امامخمینی (ره) را که بنیاد مستضعفان سفارش داده بود، پدرم ترسیم کرد.»
این استاد که تا پانزدهسالگی دخترش در قید حیات بوده، نخستین استاد میترا ابراهیمزاده محسوب میشود. بنا به گفته خودش، بسیاری از هنرها را در آموزشگاه هنری پدر فراگرفته و پایه و اساس هنر را از دهسالگی نزد او آموخته است. میترا ابراهیمزاده، چندسالی است مقطع کارشناسی رشته تحصیلی گرافیک را بهعنوان دانشجوی ممتاز پشت سر گذاشته و در ارشد مرمت نیز دو سال پیش پذیرفته شده، اما بهدلیل کوچکبودن فرزندانش، موفقبه ادامه تحصیل نشده است.
او در حال حاضر در رشتههای هنری مانند خوشنویسی، سفالگری، کتیبه و نقش برجسته، قالیبافی و مجسمهسازی فعالیت جدی دارد و سایر هنرها را نیز درکنار این چند هنر اصلی انجام میدهد.
پدرم بسیار به خوشخط نوشتن مشقهایم حساس بود و هر شب، خط مشقهای من و خواهر و برادرم را چک میکرد و ایرادهایمان را میگفت. هر سه ما مدرک خوشنویسی داشتیم؛ خواهر و برادرم خوشنویسی را تا ترم خوش و عالی ادامه دادند، اما من هنر را بسیار دوست داشتم و سعی کردم بهصورت تخصصی، هنری را که از پدرم به ارث برده بودم، ادامه دهم و درواقع میراثدار هنر او باشم.
همین است که تاکنون یکی از دغدغههایم این بوده که یادگار پدر را به بهترین شکل ممکن حفظ کنم و با علم روز نیز آن را تطبیق دهم. در این وادی هنوز هم درحال پیشرفت در هنرهایی هستم که یادگیری آنها را بیشتر مدیون دستهایی میدانم که دستم را در کودکی گرفت و قدمبهقدم در جهان هنر گرداند؛ البته لطف دیگر استادان را هم نباید از قلم انداخت.
در طول این سالها سعی کردهام در هر شرایطی که قرار میگیرم، هنر را ادامه دهم و در این راه، مادر و همسرم مشوقهای بسیار خوبی برای من بودهاند. حالا که فرزندانم کوچک هستند و در طول روز نیاز به مراقبت دارند، بسیاری از فعالیتهای هنریام را زمانی انجام میدهم که شب است و فراغبال بیشتری دست میدهد تا با جان و دلی آسوده بهسراغ رنگها و قلمها بروم.
علاوهبر زیرشاخههای هنر گرافیک که رشته اصلی هنریام محسوب میشود، سعی کردهام باقی هنرهایم را نیز رشد دهم و در کتیبه و نقش برجسته، سفالگری و گرافیک محیطی و فضاهای شهری و تزیینات شهری نیز سطح دانشم را ارتقا دهم. در حال حاضر دو نقاشی از کارهای من بر دیوارهای بجنورد، نقش بسته و قرار است تا هفته دیگر، سومین نقاشیام نیز به سرانجام برسد.
این روزها «نقاشیخط» از هنرهای بهروز است و درکنار هنرهای دیگری که به آن پرداختهام، درحال امتحان این مدل خط نیز هستم؛ چون جذابیتهای خاص خودش را دارد. درباره این هنر باید اینطور توضیح دهم که درواقع سبک کار بهگونهای تلفیق نقاشی در خط است؛ خط نستعلیق، شکستهنستعلیق و کرشمه در آن به کار میرود و نقاشی در این فرم از کار، قالب بر خط است.
خط نستعلیق، شکستهنستعلیق و کرشمه در آن به کار میرود و نقاشی در این فرم از کار، قالب بر خط است
تاکنون بیشاز پنج نمایشگاه گروهی تخصصی همراه استادان و دانشجویان و چندنمایشگاه انفرادی برگزار کردهام. دوسالی میشود که بهصورت تخصصی، کارهای هنری مربوطبه سفره هفتسین را نیز انجام میدهم و یکسالی با شهرداری بجنورد درزمینه نقاشی دیواری همکاری میکنم. در نمایشگاه گروه عکاسی با حضور دانشجویان و استادان دانشگاه فرهنگ و هنر مشهد که یکم آذر برگزار شد، شرکت کردم.
همچنین در نمایشگاه نقشمایههای هنر بومی در طراحی فضاهای شهری دانشگاه علمیکاربردی بجنورد در سال ۹۲ و نمایشگاه گروهی «خط در گرافیک» انجمن هنرهای تجسمی بجنورد در مرداد ۹۳ و نمایشگاه آثار هنری منتخب سال بجنورد نیز شرکت و مقامهایی نیز در این وادیها کسب کردهام.
دوران تحصیل در مقطع کاردانی در سال ۸۴ در نمایشگاه کاریکاتور دانشجویی مقام چهارم را کسب کردم، ولی به این دلیل که کاریکاتور زیاد با روحیات من سازگار نبود، زمانی کوتاه در این رشته هنری ماندم. سال ۸۵ نیز در تبریز، مقام سوم مسابقات دانشجویی کل کشور را در خوشنویسی کسب کردم.
خوشنویسی، هفتسین، دکوپاژ و کتیبههای گلی در بین فعالیتهای هنری بیشتر موردعلاقه من است و انرژی بیشتری به من میدهد. اخیرا کار روی صندوقچههای چوبی با طرح ترمه و چرم سوخته را سفارش گرفتهام که کار هنری جالب و ارزشمندی است.
بسیاری از هنریهایم را از پدرم که درزمینه نقاشی و خوشنویسی تبحر خاصی داشت، آموختهام و تصور میکنم دانشگاه در رشد و شکوفایی هنریام تاثیری نداشته و به من کمک خاصی نکرده است. کار ویترای و نقاشی با این نوع رنگ و پتینهکاری و کهنهکاری را پنجششسالی میشود که انجام میدهم و در حوزه نقاشی روی پارچه هم دو سال است که فعالیت میکنم.
دغدغه اغلب هنرمندان مشهدی، نداشتن بازار مناسب و مقرونبهصرفه برای ارائه هنر دستشان است. هیچ مکانی نیست که با هزینه کم، هنرمند را برای ارائه هنرش حمایت کند. اگر انجمنهایی تشکیل شود که دوسههنرمند بتوانند در آن، فعالیت خود را درقالب فعالیتی گروهی ارائه دهند و بودجهای بهمنظور حمایت از فعالیتهای هنرمندان در این زمینه تعریف شود، شاید اشتیاق هنرمندان برای ارائه کارهای هنری بیشتر شود. در مشهد، هنوز هم همه پیگیر ارزانخریدن آثار هنری هنرمندان هستند.
پدرم، مهمترین و نخستین استادم بود و پساز او مادر و همسرم. البته اساتید دیگری نیز بودند که هنوز دانشی را که به من آموختند، در هنرهایم ماندگار میبینم. استاد محمدحسین رضایی درزمینه نقاشی در بجنورد، استاد علیاکبر زیدآبادی در سبزوار و استاد بشیری درزمینه کاریکاتور، در این سه عرصه هنری بسیار به من کمک کردند.
زمانیکه در دانشگاه بجنورد تحصیل میکردم، بهترین نمرات را کسب کردم و دانشجوی ممتاز بودم. از میان دانشجویانی که همدوره من بودند، دو دانشجو نمره کامل پایاننامه را کسب کردند که یکی از آنها من بودم. بهواسطه همان نمره، استادی که اصلا میانه خوبی با من نداشت و هیچگاه تشویقم نمیکرد، اعتراف کرد که دانشجویی به خوبی من کم پیدا میشود و به من، پیشنهاد همکاری با شهرداری بجنورد را داد. خودش، من را به شهرداری معرفی کرد و گفت: تو یکی از بهترین دانشجویان من در دانشگاه بودهای؛ جملهای که شنیدن آن از زبان آن استاد، بعید به نظرم میرسید.
یکی دیگر از هنرهایی که در طول این سالها آن را دنبال کردم، نقاشی روی پارچه و لباس است. میخواهم ترسیم نقش و نگارهای متحدالشکل زیبا روی لباسهای پرسنل را به ارگانها پیشنهاد دهم. این طرح علاوهبر ماندگاری و معرفی این هنر، باعث ایجاد روحیه شاد در کارکنان خواهد شد.
باور کنید چند طرح نقش و نگار گل میتواند لباس فرم کارکنان ارگانها را رنگورویی دیگر دهد و زیبایی منحصربهفردی ایجاد کند؛ این زیبایی قطعا در تقویت روحیه افراد و ارائه فعالیتی بهتر تاثیرگذار خواهد بود.
چندماهی میشود که کانالی برای معرفی کارهای هنری به همشهریانم راهاندازی کردهام. افراد بسیاری که مشتاق هنر هستند، در این کانال عضو شدهاند و حالا تعدادشان به ۳۰۰ نفر میرسد. در این کانال اشتیاق مردم را به هنر و فعالیتهای هنری میبینم و سفارشهای بسیاری گرفتهام از هنرهای مختلفی که توانایی انجام آنها را دارم.
معتقدم کار هنری بهویژه کارهایی که از دل طبیعت هستند مانند تابلوهای کتیبه با گل رس، وقتی به دیوار منزلی نصب میشود، خواهناخواه انرژی و تاثیری مثبت بر افرادی که در آن مکان زندگی میکنند، خواهد گذاشت.
یک ماه پیش بود که نمایشگاهی از آثارم در منزل مادرم که در اقبال است، برپا کردم. استقبال شهروندان خوب بود و میشد دید مردم به کارهای هنری اشتیاق خاصی دارند. آن نمایشگاه، مخاطبان بسیاری داشت و این موضوع، خستگی چندماه تلاش برای آمادهسازی آثار هنری را از تنم برد. بیان این نکته را هم از قلم نیندازم که برای یک هنرمند که عاشق فعالیتهای هنری اش است، هر اثر مانند فرزندی است؛ درنتیجه وقتی آثار مورد توجه قرار میگیرد، برای هنرمند بسیار لذتبخش است.
متاسفانه در مشهد، مردم قدر هنر دست هنرمند را آنطورکه باید، نمیدانند. باید نگاهمان را به هنر تغییر دهیم و عشق را که در خلق یک اثر هنری به مخاطب القا و منتقل میشود، ببینیم و بدانیم که برخی آثار بسیار بیشتر از نرخی که برای آنها تعیین میشود، ارزش دارند و تخفیف و چانهزدن روی اثر هنری و کاستن از ارزش آن، کار درستی نیست.
* این گزارش چهارشنبه ۲۷ بهمن ۹۵ در شماره ۲۳۲ شهرآرامحله منطقه ۹ چاپ شده است.