وارد تحریریه منطقه ۴ شهرآرا که میشود، با خودم میگویم این که علی دایی است. آخر چهرهای شبیه او دارد و میگوید معروف به حسن گلفروش است. آنهایی که در فوتسال با او بودهاند و بیشتر هیئتهای مذهبی که در آنها مرثیهسرایی کرده است، او را با این نام میشناسند و کمترکسی حسن را با فامیل شناسنامهایاش (تناور زرمهری) به یاد دارد.
زرمهری متولد ۱۳۵۳ است. او در مسابقات مختلفی ازجمله جامهای رمضان که در دهه ۸۰ با حضور تیمهای محلی برگزار شد، به موفقیت رسیده است. همین موضوع انگیزهای شده است که بهصورت جدیتر به تیمداری بپردازد و پای ثابت همه مسابقات فوتسال در محدوده زمینهای خاکی و سالنهای فوتسال مشهد باشد.
میگوید: «مهندس فوتسال نیستم، اما معمار فوتسال چرا؛ یعنی هرچند تجربی کارم را شروع کردم و ادامه دادم، کافی است نگاهی کوتاه به بازیکن یا تیمی بیندازم و بگویم تا کجا توان پیشرفت دارد.»
- از کی با فوتسال آشنا شدید؟
از سال ۱۳۸۳ به این حوزه وارد شدم. پیش از این فوتسالی نبودم و عملا از رده پیشکسوتان یعنی وقتی حدودا سیساله بودم، به این ورزش وارد شدم. یک شب رفتم به سالن چندمنظوره قدس و شاهد شوری بیسابقه درحین برگزاری مسابقات جام رمضان بودم.
همان شور من را گرفت و دیگر رهایم نکرد تا امروز که در خدمت شما هستم. در فوتسال از مسئولیت تدارکاتچی تا بازیکنی و مربیگری و سرپرستی تیم را برعهده داشتهام؛ البته اوایل کار فقط اسپانسر تیم بودم.
بعد از آن یک تیم در مشهد خریدم و سپس تیمداری را در لیگ استان با دو تیم شروع کردم. آن دوره سیدهاشم حسینی که مسئول هیئت فوتبال استان بود، وقتی توانمندی تیمهای من را میدید و فهمید که در جام امامرضا (ع) قهرمان شدیم، مجالی بیشتر به من داد. قبلش هم در رشته کشتی کار میکردم.
- چه تیمهایی داشتید و مهمترین قهرمانیهایی که کسب کردهاید، چه بوده است؟
همیشه و همیشه نام تیمم «گلسرای محبت» بوده است. الان هم اگر بخواهم دوباره تیمی داشته باشم، نامش را میگذارم پیشکسوتان گلسرا. بیش از ۲۰ کاپ قهرمانی در آرشیو خاطرات فوتسالم دارم.
در سالن قدس سهمرتبه کاپ اولی مسابقات را گرفتم بدون حتی یک باخت. در سالهای ۸۱، ۸۳ و ۹۴ کاپ طلایی مسابقات فوتسال جام رمضان را کسب کردیم.
در مسابقات کاپ جوانان، بدون باخت اول شدم که ستارههای نامدار فوتسال خراسان (جاوید، طیبی، بهادری و خرسندیا) آن سال در تیمم بازی میکردند. در لیگ برتر استان هم شرکت کردیم و تیمم به سوپرلیگ استان راه یافت.
این ماجرا به سال ۸۶ برمیگردد. در مسابقات جام میلاد امامرضا (ع) هم شرکت کردم. آن سال تیمی از کشور قزاقستان نیز مهمان مسابقات بود. در آن سال، هم از این تیم بردیم و هم از تیم فوتسال ابومسلم و با قدرت به فینال رسیدیم.
از همه اینها مهمتر برایم جام اخلاقی است که در مسابقات دهه فجر بهدست آوردم. بازیکنانی را به فوتسال مشهد و کشور معرفی کردم که همهشان افتخار آفریدند. یکیشان حسین طیبی است که امروز در آسیا مطرح است.
- در سالهای اخیر چه میکنید؟
راستش مشغولیتهای زندگی، باعث شده است قدری از فوتسال دور بشوم، اما درصدد هستم دوباره در سالنهای فوتسالی با تیمی قدرتمند ظاهر شوم و همان خاطرات و افتخارات دهه گذشته را تکرار کنم.
- گلفروشی به فوتسال چه ربطی دارد؟
تنها ربطی که دارند، این است که در هر دویشان با گل سروکار داریم. فکر میکنم تنها گلفروشی در مشهد هستم که هم فوتسالیست هستم و هم مداح اهلبیت (ع).
به هر سه زمینه هم عشق میورزم. اولی را دوست دارم؛ چون با گل و طبیعت سروکار دارد و خرج زندگیام را میدهد. دومی به من شور زندگی میدهد و سومی اعتقادم و باور قلبیام است، حتی هیئتی مذهبی در سازمان تبلیغات به نام من ثبت است و در این حوالی همه هیئتها من را میشناسند؛ چون در همه هیئتهای این اطراف، مداحی کردهام.
- فوتسال آن سالها با فوتسال در سالهای اخیر چه تفاوتی دارد؟
برای ما فوتسال همان گلکوچکی بود که در زمینهای خاکی و محلات بازی میشد. کار در سالهای بعد جدی شد و به سالنهای ورزشی راه پیدا کردیم. اوایلی که من وارد فوتسال شده بودم، حرفی از پول نبود.
نگاه همه «دلی» بود و به عشق پیراهن تیم بازی میکردند. الان سطح فوتسال بالاتر رفته است، اما اولین حرفی که از همه در فوتسال میشنویم، حرف امکانات و بودجه و قراردادهای فلان میلیونتومانی است!
به هرحال هر دوره اقتضائاتی دارد و خوبی و بدی هر دو با هم وجود دارد. امروز اگر تیمی بخواهد موفق شود، علاوهبر اعتماد به تجربیاتی که عملا بهدست میآید، باید حامیانی خوب هم داشته باشد.
- از زمین خاکی راهآهن بگویید.
فوتسالی در مشهد نداریم که از این زمین و هیجانهای بیمانندش خاطره نداشته باشد. من با تیم حافظ که مربیگری آن را آقای نوری برعهده داشت، در زمین راهآهن بازی میکردم.
- شده است که از فوتسال دلزده شوید؟
آدم در مسیر رسیدن به معشوقش ضربه هم میخورد، اما تا وقتی عشق در کار باشد، ادامه میدهد. من هم عاشق فوتسال بوده و هستم. البته برایم هزینه داشته است.
وقتی برای مسابقات استانی حضور داشتیم، مجبور بودیم گاهی به دیگر شهرستانها برویم. خب، این موضوع با کار روزمرهام منافات داشت، اما مشکلی نبود که بخواهد سد فوتسالی بودنم شود.
- چه بازیکنهای نامآوری را در زمینهای خاکی دیدید و با آنها بازی کردید؟
خیلی از بازیکنان تیم ملی آن سالها و حتی سالهای اخیر را در همان زمینهای خاکی دیدم و با آنها همبازی بودم. در رأس آنها حسین طیبی حضور دارد. همچنین حسن، مصطفی و حمید طیبی.
از دیگر فوتسالیستها میتوانم به قدرت بهادری و عجم و مهدی جاوید اشاره کنم. خودم مهدی جاوید را به فوتسال معرفی کردم و به او افتخار میکنم.
- در این سالها جوانان زیادی در تیمهای شما بازی کردهاند و در دورهای هم با آنها همبازی بودید. زمانی هم برگزارکننده مسابقات بودید. در همه این سالها چه توصیههای اخلاقی به بازیکنان جوان میکردید؟
به همه بازیکنانم این نکته را آموخته بودم که داور، همهکاره مسابقه است و هیچگاه نباید به او اعتراض کرد و آنها فقط باید در میدان، بازی کنند و اسیر جو و حاشیه و تشویقها یا دیگر جملاتی که از سکوها میشنوند، نگردند.
یادم میآید در مسابقات دهه فجر چند سال قبل هم کاپ قهرمانی و کاپ اخلاق گرفتیم. انضباطی که بچهها در مسیر فوتسال یاد میگیرند، بر زندگی روزمرهشان هم تاثیرگذار است.
- اگر ببینید بازیکن تیم شما درحال راه رفتن در خیابان، سیگاری بر گوشه لبش است و دکمههای پیراهنش هم در اندازه متعارف بسته نیست، چه میکنید؟
سوال خوبی مطرح کردید. شبی مسابقه مهمی داشتیم. دو تا از بازیکنان خوبم را در آن مسابقه و همچنین در مسابقات بعدیاش به بازی نگرفتم و بهصورت رسمی هم به آنها گفتم، چون شما را سیگاربهدست در خیابان دیده ام، دیگر جایی در تیم من ندارید. کسی که اهل قلیان و سیگار است، ممکن است فرد محترمی باشد، اما به درد ورزش نمیخورد.
- چه خاطراتی از مسابقات مختلف دارید؟
در سالن قدس به من میگفتند «کاپلوی گلفروش». کاپلو، مربی معروف فوتبال بود. من هم از این نام فوتبالی که به آن معروف شده بودم، راضی بودم و جو صمیمی و پرنشاطی را در آن سالها شاهد بودم که هنوز خاطرات خوبش، روز و شبم را میسازد.
خاطره دیگری هم دارم. یک سال برای مسابقه به شهرستانی رفته بودیم. اول از همه به بچههایم گفتم خوب بازی کنید، اما حتما باید تیممان ببازد! اگر نبازیم و آنها برنده نشوند، بنا به تجربه سالهای گذشته، حتما کتک خواهیم خورد.
ما باختیم، اما هم تیم ما و هم تیم آن شهرستان میدانستند که برنده واقعی کیست. یکبار هم رفته بودیم به گناباد. آن سال یخبندان عجیبی شده بود. سالن بسیار سرد بود، بهنحویکه بدن بچهها اصلا گرمِ بازی نمیشد، اما در پایان بردیم و این برد، همه وجودمان را گرما داد.
-اگر خاطره تلخی هم از فوتسال دارید، برایمان تعریف کنید.
در یکی از شهرستانها مسابقه داشتیم. ما تیم خوبی را سروشکل داده بودیم و مسابقه در رده جوانان بود. تیم مقابل با برگزارکنندگان مسابقه، تبانی کرده و بازیکن رده بزرگسالان به زمین آورده بودند. آن شب ما باختیم. دلم خیلی سوخت. کنار زمین نشستم و به حال ورزش گریستم.
- تابهحال در مسابقاتتان تبانی هم کردهاید؟
از افتخاراتم این است که هیچوقت، بازیکن تقلبی در تیمم نداشتهام و هیچوقت هم با داور یا تیم مقابل، تبانی نکردهام، ولی خودم همانطور که گفتم، پاسوز تبانیِ تیم مقابل شدهام.
- وقتی میباختید، چگونه به بازیکنانتان دلداری میدادید؟
من آدم باختن نبودهام. بیشتر مسابقاتم را بردهام. کمتر میشده که بازنده زمین باشم. از زاویهای دیگر اگر بخواهم بگویم، برایم برد و باخت چندان مهم نبوده است. مهم این است که تیمی پرقدرت داشته باشیم و مردانه در زمین بجنگیم.
- تابهحال از داوری ضربه خوردهاید؟
مگر تیمی هست که از ناداوری ضربه ندیده باشد؟ البته شاید مسئله برگردد به خطای انسانی، اما مهم این است که خطای انسانی واقعا خطا باشد و خطای عمدی نباشد.
یادم میآید در یکی از مسابقات، بازیکن چپپای فوقالعادهای داشتم. پیشم آمد و گفت داور گفته اگر خوب بازی کنی، به تو کارت قرمز میدهم! تیم مقابلمان تیمی پولدار بود و بقیه ماجرا را خودتان حدس بزنید؛ البته نمیتوانم صددرصد قبول کنم که داور چنین چیزی به بازیکنم گفته باشد، اما بههرحال حرفش بیراه هم نبود.
نمیخواهم اسم آن داور را بگویم. به مراحل بالای داوری رسید، اما خب، داوری چندان به او وفا نکرد. شاید چوب همین کارهایش را خورد. شاید؛ البته افتخار میکنم که تیمی داشتم و بازیکنانی که چنین تهدیدی به آنها شده است.
- امروز وضعیت فوتسال در منطقه طلاب چگونه است؟
مثل همیشه در اوج هستیم و در همه ردهها، حرفی برای گفتن داریم. نمونهاش تیم موعود پیرادل که در کشور در رده خودش، اول شده است. ستارههای خوبی هم داریم که از این منطقه برخاستند و حالا در تیمهای مختلف بازی میکنند.
ما استعدادهای خوبی داریم. همین منطقه طلاب بهراحتی میتواند تمام تیم ملی را تغذیه کند. من همین جا از هیئت فوتبال استان تشکر میکنم. از همه مدیران هیئت ازجمله آقای دکتر برادران و مدیران پیشکسوت هیئت ازجمله آقای چرمچی نیز باید نام ببرم که بهخوبی از ما حمایت کردند، اما همیشه ظرفیتهای فوتسال این منطقه بیشتر از آنچه بوده که در عمل توانسته به صحنه مسابقات بفرستد.
ای کاش وضعیت صنعت هم بهتر شود تا اسپانسرهای خوبی برای فوتسال پیدا شود و استعدادها مجالی برای ظهور پیدا کنند.
- حرف آخر؟
همیشه دوست داشتم تیمهای مشهدی و بازیکنان مشهدی مخصوصا بازیکنان مناطق کمبرخوردار شهرمان، سرفراز باشند و جایگاهی همیشگی در تیم ملی داشته باشند که خوشبختانه از نظر صادرات بازیکنان و لژیونرها، به تیمهای فوتسال خارجی رسیدهایم.
این روند باید ادامه داشته باشد که جز با حمایت بیشتر هیئت استان و حضور اسپانسر به این مهم نخواهیم رسید.