جمعهپور-شوشتری| انداختن عبا روی شانه، تاریخی دورودراز دارد، اما تولید تخصصی و انبوهش در مشهد چندان قدیمی نیست. قبل از آنکه کارهای شرکتی و آماده وارد بازار شوند، هرکس در مشهد عبا نیاز داشت، پارچه را به خیاط میسپرد یا از شهر قم سفارش میداد که دردسرهای خودش را داشت.
در سال ۱۳۸۰ مرحوم محمدحسن بیکنجفی تصمیم میگیرد نخستین مرکز تخصصی و تولیدی لباس روحانیت را در مشهد راهاندازی کند. او که در نجف اشرف طلبگی خوانده بود، بعد از آمدن به مشهد، متوجه این نیاز شده بود.
او این تولیدی را ابتدا در گلشهر و سپس در بالاخیابان در نزدیکی حرممطهر راهاندازی کرد و بعد از فوتش، فرزندانش ادامهدهنده راه او شدند. روزهای اول، روزگار این تولیدی بهدلیل نبود اعتماد به تولیدات مشهد سخت میچرخید، اما امروز رونق خوبی دارد. برای شنیدن داستان قدیمیترین و اولین تولیدی عبا در مشهد پای صحبتهای فرزند او، علیرضا بیکنجفی، مینشینیم که سرآغاز این کار را طلبهشدن مرحوم پدرش میخواند.
علیرضا بیکنجفی قبل از گفتن از کارش، دست میگذارد روی تاریخ خانوادهاش؛ خانوادهای که در دوران کشفحجاب و فشار رضاخانی پای رفتنشان لنگ نمیمانَد، راهی سرزمین کربلا میشوند و سالها بعد با اخراج از نجف اشرف پناهنده ضامن آهو میشوند.
او صحبتش را به دهها سال پیش میکشاند؛ وقتی رضاخان فرمان کشفحجاب داد؛ همان زمانی که خانمها چادرچاقچور میکردند، با بغچه زیر بغل راهی حمام عمومی میشدند. تعریف میکند: اجداد ما خانوادههای پردختری بودند.
خانمها برای رفتن به حمام باید چند کوچه پیچدرپیچ را طی میکردند. آن زمان ساکن ارومیه بودند و مثل همه شهرهای ایران این قانون اجرایی میشد. یک روز صبح موقع برگشت از حمام، مأمورهای حکومت برایشان مزاحمت ایجاد میکنند. این خانمها که بیشتر از اقوام سادات بودند و مقید به مذهب، این هتکحرمت را تاب نیاوردند و با حالت قهر کشور را ترک کردند. آنها با بار سنگینی که در دل داشتند، پناه میبرند به عتباتعالیات.
او تعریف میکند: بعد از پناهندهشدن به امامحسین (ع) و امامعلی (ع)، آقاجان من در شهر نجف به دنیا میآید. او در حالوهوای مذهبی که خانواده و شهر نجف داشت، بهسمت روحانیت سوق پیدا میکند و درس طلبگی را همانجا میگذراند.
او گریزی به سالهای دهه ۱۳۵۰ میزند و میگوید: سال ۱۳۵۰ در دوره ریاستجمهوری مستبد عراق، احمد حسنالبکر، پدرم پانزدهساله بود که اختلاف ایران و عراق سر قضیه اروندرود بالا میگیرد. همان زمان کسانی که ایرانیالاصل بودند، از کشور عراق اخراج میشوند.
خانواده پدرم هم بین چندهزار معاودینی بودند که به کشور ایران برگشتند و اینبار پناه آوردند به امامرضا (ع) و ساکن مشهد شدند. خانواده مادرم نیز از عراق اخراج میشوند و در مشهد، بهدلیل آشنایی قبلی که دو خانواده باهم داشتند، وصلت صورت میگیرد که ثمره آن ازدواج شش فرزند دختر و پسر میشود.
علیرضا میگوید:، چون آقاجانم در کوچهبازارهای نجف درس طلبگی خوانده بود، با شغل عبادوزی آشنا بود. ابتدا مقداری لباس از قم برای فروش به مشهد میآورد. اوایل مردم به لباس حاضری اعتماد نداشتند. چند نفر خیاط قدیمی در مشهد بودند که تکدوزی عبا میکردند. به این صورت که طلبه پارچه را خودش تهیه میکرد و برای اندازهگیری به مغازه خیاطی مراجعه میکرد، بعد از ثبت اندازههایش، بیشتر از یکماه زمان میبرد تا لباسش را تحویل بگیرد.
آقاجانم بعد از چند سال بهدلیل تنوعنداشتن رنگها و اینکه نمیتوانست سلیقه همه مشتریها را با کالاهایش در بربگیرد، تصمیم گرفت کارگاه تولیدی را در سال ۱۳۸۰ راهاندازی کند. او همان زمان سریدوزی را اولینبار در مشهد باب کرد که پیش از این، چنین رویهای فقط در شهر قم مرسوم بود.
او تعریف میکند: پدرم سالها خاک این کار را خورد تا توانستیم نظر همه کسانی را که از قم خرید میکردند یا سفارش تکدوزی میدادند، جلب کنیم. از سال ۱۳۸۶ که از دنیا رفت، من و برادرم مهدی که از وقتی دست چپ و راستمان را شناختیم، کنار هم بودیم، بهتنهایی و بعدها با کمک دو پسرخالهام کارگاه و این دو مغازه را میچرخانیم.
در مغازههای آقای بیکنجفی هرچه طلبهها نیاز دارند، پیدا میشود؛ از نعلینهای براق که مثل یک خط صاف کنار هم چیده شدهاند و تولید و هنر دست خودشان است تا عمامه و قبا، لباده و دشداشه که بهوفور یافت میشود.
از او جویای نوع پارچه، دوختودوز و عمر مفید همه این لباسها میشویم. او با گفتن ویژگی هریک میگوید: رنگهای استفادهشده در لباس روحانیت گوناگون است، ولی در جامعه رنگهای کرم و شکلاتی و رنگهایی با پایه قهوهای بیشتر استفاده میشوند.
در بین همه لباسها هم عبا مورد علاقه روحانیان است. پارچهها هم برای تولید این لباسها مختلفاند و از کشور خودمان، چین و هند تهیه میشوند. بهعنوان نمونه، پارچه عمامه معروف به وال است که کامل از پنبه تهیه میشود. برای تولید آن بین ۶ تا ۹ متر پارچه نیاز است و معروفترین برند پارچهاش از هند وارد میشود. البته نوع چینی و ایرانیاش هم موجود است.
او مبنای تولید عبا را براساس قد میخواند و در توضیح میزان فروش سالانه در مشهد که روحانیهای زیادی در آن زندگی میکنند، میگوید: فروش سالانه آمار دقیق ندارد و سالبهسال متفاوت است. سال گذشته حدود چهارصدپانصد قواره عبا فروختیم.
بیکنجفی درباره عمر مفید هریک از لباسهای روحانیت نیز چنین توضیح میدهد: عمر مفید هر عبا بین سه تا پنج سال و عمامه بین دو تا چهار سال است. بقیه لباسهای روحانیت، چون زیرعباست عمر بیشتری دارند.
آنطور که او اشاره میکند، بیشتر روحانیهایی که در طول سال برای هر فصل جداگانه خرید میکنند و به ظاهر اهمیت میدهند، عمدتا روحانیهای جوان هستند.
علیرضا بیکنجفی خاطرات زیادی از عربهای کشورهای همسایه هم دارد که با آمدن به زیارت امامرضا (ع) از او لباسی خریده و به کشورشان بردهاند: با اینکه عباهای ایرانی گلدوزی و حاشیهدوزی موردعلاقه آنها را ندارد، همین عباهای ساده را میخرند و بهعنوان سوغات به کشورشان میبرند. بیشتر هم از کشورهای عراق، بحرین، کویت و عربستان سعودی هستند. البته باید این نکته را هم در نظر گرفت که بهدلیل اختلاف ارزش پولشان با ما، طبیعتا برایشان خرید از اینجا مقرونبهصرفه است.
پایان صحبتهای او با توصیهای از مرحوم پدرش است که این شغل را از او به یادگار دارد: آقاجانم همیشه به ما میگفت در زندگی و کاسبی دو قاف را هیچوقت فراموش نکنید؛ «قسم» نخورید و کسی را «قضاوت» نکنید.
* این گزارش ۵ شنبه ۲۰ مهرماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۲۱ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.