امیریه یکی از محلات نوپای منطقه است که ابتدا «جمعیت» در آن ساکن شد و بعد از مدتی با کمک و پیگیریهای متعدد خود اهالی «خدمات» قدم به محله گذاشت. ساکنان این محله برای تکتک خدمات از کارهایی کوچک، چون عابربانک و رمپ گرفته تا کمبودهای بزرگتری، چون مسجد و مدرسه و حتی برخی از مشکلات حیاتی، چون وصل شدن به شبکه اگوی فاضلاب و ... مجبور بودند خودشان پا پیش بگذارند، نامه و شکواییه بنویسند، به مدیران این اداره و آن اداره مراجعه کنند، گلایهشان را به مطبوعات ببرند و حتی گاهی نیز تجمع کنند.
مطمئنا، اگر این پیگیریها و آدمهای پیگیر نبودند، هنوز هم نمیشد امیریه را «محله» نامید. مصطفی نجیب، ساکن محله امیریه، را شاید بتوان یکی از پیگیرترین افراد این محله نامید، فردی که در این روزگار که اغلب افراد درگیر گرفتاریهای روزمره خود هستند و حتی وقت رسیدگی به کارهای خانه را ندارند قدم فراتر گذاشته و روزانه مقدار زیادی از وقتش را صرف رسیدگی به مشکلات هممحلهایهایش میکند.
وصل شدن مجتمعهای چندصدواحدی کوچه شهید نجفی ۳ در امیریه ۳۷ به شبکه اگو و جلوگیری از ریزش آنها بر اثر پر شدن چاههای فاضلاب، اهدای زمین مسجد از سوی شهرداری به اهالی محله و ساخت مسجد «امیرالمؤمنین (ع)» در امیریه، عقد تفاهمنامه برای ساخت مدرسه در امیریه و بسیاری از کارهای ریز و درشت دیگر در محله امیریه با پیگیریهای مستمر نجیب ممکن شد.
این مرد فعال که حالا عضو شورای اجتماعی محله، هیئت امنای مسجد محله و ... است با خوشحالی هممحلهایهایش خوشحال میشود و احساس مفید بودن میکند.
مصطفی نجیب ۵۲ سال قبل در خانهای نزدیک میدان شهدا به دنیا آمد و سالهای نوجوانی و جوانی را همانجا گذراند. مصطفی تحت تأثیر روحیات مادرش بود و محبت و مهربانی به دیگران را از او آموخت: «خانه ما از آن حیاطهای بزرگ و قدیمی بود که دورتادورش اتاقهای متعدد داشت. مادرم اجتماعی بود و همیشه دوست داشت دوروبرش شلوغ باشد.
من فرزند کوچک خانه بودم. وقتی همه برادرها و خواهرم ازدواج کردند و به خانه خود رفتند مادرم اتاقهای حیاط را به پیرزنهای تنها اجاره داد. البته آنها بیشتر نام مستأجر را بر خود داشتند و از آنجایی که بیشترشان افراد مسن و بیسرپرستی بودند که حتی قادر به تأمین هزینههای ضروری زندگی خود هم نبودند مادرم اجارهای از آنان نمیگرفت و بیشتر برای دورهمنشینی و کمک به آنها اتاقها را در اختیارشان میگذاشت. این روحیه همنشینی و ارتباط با دیگران از خصوصیات بارز مادرم بود که آن را برای من بهارث گذاشته است.
نجیب که در خانوادهای مذهبی به دنیا آمده بود از همان دوران کودکی ارتباط نزدیکی با مسجد و هیئت محله داشت و، چون صدای خوبی داشت از همان کودکی عنوان مداح هیئت محله را به خود اختصاص داد:«هر سال محرم که میشد بههمراه پدرم به هیئت حسینی محله سراب میرفتیم. بعدها که بزرگتر شدم بهدلیل علاقهای که به محله خودمان (شهدا) داشتم بههمراه بچههای محله به مسجدی که معروف به «مسجد خوردو» بود رفتیم.
مسجد خوردو تقریبا بهاندازه دو دربند مغازه معمولی وسعت داشت و بنا بر وصیت صاحبش به مسجد تبدیل شده بود. با وجود کوچک بودن مسجد صمیمیت و ارادت خاصی در بین اعضای هیئت مسجد که به نام هیئت «پناهندگان به حضرت ابوالفضل (ع)» (شهدا) معروف بود وجود داشت.
بیشتر اعضای هیئت را جوانان و نوجوانان محله تشکیل میدادند و با شور و حال خاصی در مراسم عزاداری ماه محرم شرکت میکردند. با وجود اینکه هیئت ما نسبت به سایر هیئتهای بالاخیابان از قدمت چندانی برخوردار نبود برنامههای فرهنگی و مذهبی خوبی برگزار میکرد. یکی از خاطرات فراموشنشدنی دوران کودکی و نوجوانیام روزهای پرشوروحال ماه محرم بود.
هر سال چند روز مانده به ماه محرم بههمراه چند نفر از نوجوانهای محله و خادمِ مسجد آن را سیاهپوش میکردیم و علمها و پرچمها را از انبار بیرون میآوردیم و تمیزشان میکردیم. با شروع محرم مسجد محله پاتوقمان میشد و هر کاری از دستمان برمیآمد، از سینهزنی و زنجیرزنی تا چای دادن و جارو کردن مسجد، را انجام میدادیم.
یکی از کارهایی که خیلی دوستش داشتم مداحی برای امام حسین (ع) بود، اما بهخاطر سن و سالکم جرئت انجام این کار را نداشتم، تا اینکه یک اتفاق باعث شد مداحی را شروع کنم. در شب شام غریبان که همراه هیئت راهی حرم مطهر بودیم مداح جوانی بهنام غلام شاهی (که امروز یکی از مداحان مشهور مشهد است) و ظاهرا برای اولینبار قصد مداحی در هیئت ما را داشت شروع به خواندن این بیتکرد: نیزهشکستهها را کنار بزن زینب .... با شنیدن این اشعار جمعیت منقلب شد و شور و حال خاصی پیدا کرد.
تأثیر و گیرایی این نوحه بهقدری زیاد بود که تصمیم قطعی برای نوحهخوان شدن را گرفتم و با خریدن چند کتاب نوحه تمرینات خود را شروع کردم. پدرم با فهمیدن این موضوع خیلی خوشحال شد و آدرس یکی از جلسات آموزش مداحی را که استاد آذر، رئیس هیئت نوحهخوانهای مشهد، آن را برگزار میکرد به من داد.
بعد از چند هفته حضور مستمر در این جلسات آموزشی با فوتوفن مداحی آشنا شدم. وقتی برای اولینبار آماده مداحی میشدم یکی از مداحان هیئت به من گفت: برای آنکه با دیدن جمعیت دچار ترس و فراموشی نشوی به جمعیت نگاه نکن. مداحی را شروع کردم، بدون آنکه به کسی نگاه کنم. مطلب که تمام شد سرم را که بالا بردم با دیدن آنهمه جمعیت شوکه شدم، اما بهمرور زمان و در دفعات بعد این ترس و حیرتم فروریخت و کمکم به یکی از مداحان ثابت هیئت محلهمان تبدیل شدم.
نجیب بعد از ازدواج چند سالی را در محله قاسمآباد و بعد از آن در محله امیریه ساکن میشود و با استفاده از تجربیات ارتباطی و دوستانه خود تحولات مثبتی را در مجتمع مسکونی ایجاد میکند: تا حدود ۲۳ سالگی ساکن همان محله قدیمی (میدان شهدا) بودم.
بعد از ازدواج نیز چند سالی را ساکن محله قاسمآباد (اندیشه) بودیم. در این سالها بیشتر تلاشم صرف خانواده و ساماندهی به اوضاع مالی و اجتماعی شد. علاوه بر این، چون شغلم آزاد (رانندگی جرثقیل) بود و برای انجام کار با شرکتها و ادارات مختلف همکاری داشتم تا دیروقت مشغول به کار بودم و برای شرکت در فعالیتهای مذهبی و گروهی فرصت کمتری داشتم.
۵ سال پیش که ساکن محله امیریه شدیم فرصت بیشتری برای فعالیتهای اجتماعی پیدا کردم. در همان روزهای ابتدایی سکونتمان در مجتمع مسکونی بلوکی که ما ساکن آن شده بودیم بهدلیل نداشتن نماینده با مشکلات و بینظمیهای زیادی روبهرو شده بود.
یک روز بهنشانه اعتراض از همسایهها خواستم جمع شوند و نمایندهای برای بلوک انتخاب کنند. بیشتر همسایهها بهدلیل مشغله کاری و دردسرهایی که نمایندگی داشت تمایلی به برعهده گرفتن این مسئولیت نداشتند. سرانجام یکی از همسایهها رو به من کرد و گفت: اگر میتوانید اوضاع را بهتر کنید، خودتان این مسئولیت را برعهده بگیرید.
نجیب بعد از قبول نمایندگی بلوک با تلاشهای فراوان وضعیت بلوک را بهبود میبخشد و بعد از گرفتن نتیجه مطلوب با اصرار دیگر ساکنان مدیریت مجتمع را بهعهده میگیرد: «در اولین اقدام برای آنکه بتوانم هزینههای متفرقه مجتمع را کاهش دهم از همه همسایهها خواستم، اگر در زمینهای مثلِ لولهکشی، بنایی، رنگ ساختمان و ... تخصص دارند، خودشان را معرفیکنند، برای آنکه در هنگام انجام تعمیرات، لولهکشی و کارهای داخلی مجتمع از هنر آنها استفاده شود.
بهدنبال آن نیز برای بالا بردن امنیت مجتمع و جلوگیری از ورود افراد مشکوک و تسلط بر محیط طرح نصب دوربین مداربسته را مطرح کردم و به این ترتیب بعد از گذشت چند ماه مجتمع از حالت بیقانونی و بینظمی خارج شد. با آگاهی ساکنان بلوکهای مجاور از این موضوع نمایندگان همه بلوکها از من خواستند مدیریت هیئتمدیره مجتمع مسکونی «الماس» را برعهده بگیرم و طرحهای خود را در همه مجتمع اجرا کنم».
نجیب بعد از ساماندهی به مشکلات مجتمع برای افزایش همدلی در بین ساکنان به تقویت تشکلهای مذهبی و اجتماعی با محوریت ساکنان مجتمع میپردازد: «۵ سال قبل که به محله امیریه آمدم از همان ابتدا بهدنبال برقراری ارتباط و رابطه دوستی با همسایهها بودم.
البته با توجه به جدید بودن محله، ناآشنا بودن و مشغلههای کاری ساکنان، ارتباط و رابطه دوستی چندانی وجود نداشت، اما حس نزدیکی و دوستی در بین بیشتر همسایهها وجود داشت و فقط یک بهانه برای این ارتباط لازم بود و بهانهای بهتر از تقویت فعالیت مذهبی وجود نداشت.
در همان زمان تعدادی از هممحلهایها هیئت «جوادالائمه» را تشکیل داده بودند و برنامههای مذهبی هفتگی (توسل، ندبه و..) را اجرا میکردند. ما همین هیئت را تقویت کردیم و با توجه به انتساب محله به امیرالمؤمنین (ع) هیئت را به نام «محبان امیرالمؤمنین (ع)» نامگذاری کردیم.
در ابتدا مراسم دعا و قرآنخوانی در منازل انجام میشد. مراسم ماه محرم و دیگر عزاداریها را نیز در سالن «شهید آراسته» برگزار میکردیم. با محبت آقای فروتن و در اختیار قرار دادن خانهاش با نام «خانه صلوات» برای کارهای مذهبی امکانات کمی بهتر شد و تعدادی مراسم مذهبی را در آنجا برگزار کردیم.
از همان سال اول مراسم سینهزنی و حرکت هیئت در محله را برگزار کردیم. حتی یک سال همزمان با شب شهادت امام رضا (ع) و با پیگیری هیئت امنا پرچم متبرک حرم امام حسین (ع) را به محله آوردیم و همه محله یک شب تمام را در کنار پرچم متبرک امام حسین (ع) به عزاداری پرداختند.
۴ سال از تشکیل هیئت «محبان امیرالمؤمنین (ع)» میگذرد و امروز تعداد اعضای ثابت هیئت به بیش از صد نفر میرسد. همچنین برای اولینبار مراسم افطاری را با مشارکت و کمک همسایهها در مجتمع برگزار کردیم. در یکی از افطاریها تعدادی از دختران با معلولیت ذهنی دعوت و پذیرایی شدند. با برگزاری چنین مراسمهایی در طی چند سال گذشته ارتباط و دوستی ساکنان مجتمع و محله افزایش چشمگیری داشته است».
یکی از ویژگیهای منحصربهفرد مصطفی نجیب پیگیریهای مداوم او برای برطرف کردن مشکلات محله است، چنانکه بخشی از نجیب متعلق به خانواده است و بخشی دیگر متعلق به محله: «همیشه دوست دارم مفید باشم و بتوانم مشکلی از مشکلات محله، دوستان و همسایهها را حل کنم. البته این کار آسانی نیست و حوصله و صبر زیادی میخواهد. هر روز بعد از اتمام کار روزانه ساعاتی را به رسیدگی و پیگیری مشکلات محله اختصاص میدهم.
مشکل طرح اگو و اجرایی نشدن این طرح در محله اولین موضوعی بود که پیگیری برای آن را شروع کردم. بهدلیل پر شدن چاههای فاضلاب دیوارهای مجتمع مسکونی نم کشیده بود و در حال فروریختن بود. ادامه طرح اگو هم بهدلیل قرارگرفتن بخشی از مسیر لوله در زمینهای آستان قدس متوقف شده بود. مسئولان پاسخگو نبودند و چاههایی هم که خالی کرده بودیمشان بهسرعت پر میشدند.
بیش از ۵۰ مرتبه به آستان قدس و سازمان آب و فاضلاب مراجعه کردم، اما مسئولان موافقت نکردند. بهناچار قضیه را از طریق شهرآرامحله دنبال کردیم. مسئولان آستان قدس پس از رسانهاش شدن موضوع اجازه دادند مسیر طرح اگو از داخل زمین آنها بگذرد و به این ترتیب مشکل حل شد.
مشکل دیگر نبود مسجد در محله امیریه بود که با پیگیری از طریق مسئولان مختلف سرانجام شهرداری زمینی را در اختیار اهالی قرار داد. نمونه دیگری هم که در حال پیگیری آن هستیم نبود مدرسه در محله امیریه است که با زحمات آقای ندایی، مدیر مرکز فرهنگی الهیه، کارگروههایی تخصصی تشکیل شد و من هم بهعنوان یکی از اعضای کارگروه پیگیری از سازمانها را شروع کردم.
سرانجام یکی از خیران (مدیرعامل شرکت «فرش مشهد») هزینه ساخت مدرسه را قبول کرد. یک قطعه زمین با کاربری آموزشی نیز در محله شناسایی شد که پیگری برای خرید آن و ساخت مدرسه ادامه دارد».
نجیب در کنار کارهای بزرگی که برای محله انجام میدهد از نیازهای کوچک محله نیز غافل نمیشود. او پیشنهادهای خود برای بهبود وضعیت محله را از طرق مختلف به گوش مسئولان میرساند، چنانکه یک بار با تهیه کلیپی چنددقیقهای نبود رمپ در مقابل مسجد «امیرالمؤمنین (ع)» و «خانه صلوات» و مشکلات حاصل از آن را بهتصویر کشید و با ارسال آن برای مسئولان مربوطه خیلی زود نتیجه مطلوب را مشاهده کرد: «کارهای کوچک از آنجا که خیلی زود به نتیجه میرسند خستگی را از تن آدم رفع میکنند و احساس خوشحالی خوبی بههمراه دارند. من تمام تلاشم را میکنم تا همسایگانم خوشحال باشند و از امکاناتی که حق آنان است بهرهمند شوند.»
* این گزارش ۱۷ فروردین ۹۶ در شماره ۱۸۴ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است.