شهدا چشم و چراغ کشور هستند و به همین دلیل هر حرکتی که در راستای زنده نگهداشتن یاد و خاطره آنها در کشور صورت گیرد، کار ارزشمندی محسوب میشود.
یکی از افرادی که در زنده نگهداشتن یاد شهدا و ترویج فرهنگ ایثار و ازخودگذشتگی آنان، فعالیتهای درخور توجهی انجام داده است، آقای علیاصغر تجعفری است که خود علاوهبر سالها سابقه ایثارگری، پدر شهید احمد تجعفری نیز هست. او متولد سال ۱۳۲۸ و از اهالی روستای ازغد طرقبه است.
تجعفری بازنشسته سپاه است و سابقه حضور در جبهههای حق علیه باطل و شرکت در چند عملیات را در کارنامه دارد. او ۳۶ سال است که زندگی خود را وقف شهدا و زنده نگهداشتن یاد آنها کرده و این کار بعد از بازنشستگی وی نیز ادامه داشته است.
او از سال ۱۳۶۶ روزنامههای کشور را مطالعه میکند و مطالب مفید روزنامهها و هر مطلبی را که از شهدا چاپ شده است، جدا و از همین مطالب، چندین جلد کتاب فراهم کرده و در خدمت دوستداران و محققان قرار داده است.
آقای تجعفری چند سال اول سن کاری خود را در روستا بوده و به پیروی از پدر بر روی زمینهای کشاورزی، کار و پس از آن به مشهد مهاجرت کرده است. او در مشهد به کار نجاری ساختمانی که در آن زمان شامل شیروانیکوبی منازل بوده است، روی میآورد.
تجعفری به همین دلیل و البته به اقتضای کارش همیشه بر روی پشتبامها بوده است و دیدن برخی ماجراها باعث میشود از خدا بخواهد که کار دیگری برای او فراهم کند.
بعد از چند هفته بر حسب اتفاق به کار خواروبارفروشی روی میآورد تااینکه انقلاب میشود و در سال ۱۳۵۹ به استخدام سپاه درمیآید و عاقبت بعد از ۲۷ سال بازنشست میشود.
احمد، پسر تجعفری، در سال ۱۳۶۶ به درجه عظیم شهادت مفتخر میشود. تجعفری بعد از شهادت پسرش، روزی مشغول برانداز کردن وسایل بهجامانده از اوست که درمیان این وسایل، چشمش به دفتری میافتد.
دفتری که پسر شهیدش مطالب روزنامهها را بریده و به آن چسبانده و مطالبی نیز به آن افزوده است. همین نکته، جرقهای در ذهن پدر شهید میزند که چرا او این کار را به صورت حرفهایتر انجام ندهد.
آقای تجعفری از همان سالهای به شهادت رسیدن پسرش، بهدنبال نشان دادن ارزشآفرینیهای شهدا به جامعه است و وقتی که این فکر به ذهنش میرسد، سریع دست به کار میشود.
او در این باره میگوید: «در دهه ۶۰ اشتراک سه روزنامه قدس، خراسان و کیهان را داشتم و بعدها سه روزنامه جوان، شهرآرا و صبح صادق نیز به آنها افزوده شد.
کارِ هر روزم این بود که صفحه به صفحه روزنامهها را میخواندم و مطالبی را که مربوط به شهدا، بزرگان دین و اجتماع بود و دیگر مطالب خواندنی و علمی را میبریدم و برای خود نگه میداشتم.
ابتدا آنها را بر روی صفحههای نیازمندیهای روزنامه میچسباندم، ولی پس از مدتی دیدم کارم کیفیت لازم را ندارد، بنابراین راه دیگری را انتخاب کردم. ابتدا سعی کردم به کارم نظم بدهم و برای همین بریدههای جراید را موضوعبندی کردم و با گردآوری آنها مجلههایی تشکیل دادم. بهتدریج مجلهها را کنار یکدیگر گذاشتم و از آنها کتابی درست کردم».
جمعآوری مطالب مرتبط با شهدا در روزنامهها، کاری است که آقای تجعفری از سال ۶۶ تا به الان، بیوقفه انجام داده و تابهحال موفق شده است ۱۲۰ جلد کتاب از آنها درست کند.
کتابهایی که هرکدام از آنها ۲۰۰ تا ۷۰۰ صفحه دارد: «هدف اصلی من از گردآوری این مطالب، ابتدا زنده نگاه داشتن راه اسلام و سپس انقلاب است. باید همه بدانند که چه خونهایی برای زنده نگه داشتن این انقلاب ریخته شده است.
من وقتی میبینم که برخی صفحات روزنامههایی که در آن از دین یا شهدا چیزی نوشته شده است، پس از خواندن، روانه سطل زباله میشود، خیلی ناراحت میشوم، بنابراین میخواستم با این کار خدمتی به شهدا کرده باشم و موجب آشنا شدن مردم با آنها بشوم».
آقای تجعفری از سال ۹۵ روزنامه شهرآرا و مهمترین بخشهای مربوط به شهدا را که در شهرآرامحله چاپ شده، جمعآوری کرده و اولین مجلد آن را درست کرده است. او علاوهبر این مجلدها، ۵۰ جلد دیگر هم دارد که در مرحله صحافی شدن قرار دارد: «یکیدو بار از ادامه کار دلسرد شدم و خواستم کار را رها کنم.
به خدا گفتم که خودت راه را به من نشان بده. یک روز صبح، قرآن میخواندم که ناگهان با آیهای برخورد کردم که پیامبر (ص) را به صبر و استقامت امر میکرد. همین آیه را فصلالخطاب قرار دادم و به ادامه کارم دلگرم شدم».
«جمعآوری سیساله این مطالب، خیلی مشکل است و وقت و هزینه زیادی از آقای تجعفری گرفته است: «من وقت زیادی برای خواندن روزنامهها، بریدن مطالب و چسباندن آنها و درست کردن کتاب میگذارم و بهطور میانگین روزانه نزدیک به هشت ساعت در روز را صرف این کار میکنم.
در حال حاضر بازنشسته هستم و با اینکه وقت بیشتری دارم، باز هم کسری خواب دارم. درست کردن ۱۲۰ جلد کتاب هزینه زیادی میخواهد و از چسب، صحافی، فتوکپی و... که بگذریم، حقوق یک بازنشسته خیلی زیاد نیست و چندسر عائله داشتن هم مزید بر علت است».
هرچه از او میپرسیم که درست کردن این چند جلد تابهحال چقدر هزینه برده است، نمیگوید و آنها را هدیهای به شهدا میداند. وقتی که اصرار میکنیم، فقط همین را میگوید که تقریبا ۵۰ درصد از حقوق بازنشستگی خود را صرف این کار کرده است.
قدم گذاشتن در راهِ نشان دادن ارزشهای شهدا به جامعه، انگیزههای معنوی محکمی میخواهد و بعد از خدا، قطعا خود شهدا اجر این کار را بیپاسخ نمیگذارند: «سال ۹۱ بود و آن سالها با داشتن چندسر عائله، زندگی خیلی سخت میگذشت. یکبار به محل کارم رفتم و عکس شهدا را دیدم. به یکباره دلم لرزید و خطاب به شهدا گفتم اگر کاری که انجام میدهم، مورد رضایت شماست، به من کمک کنید.
این گذشت تااینکه اولین حقوق را گرفتم. وقتی فیش را نگاه کردم، دیدم که بیشتر از حقوقم به من پرداخت شده است. به کارگزینی سپاه مراجعه کردم و علت اضافه پرداخت را پرسیدم، ولی آنها نمیدانستند. به سپاه استان مراجعه کردم و از آنها سوال کردم، ولی آنها هم نمیدانستند و میگفتند شاید بدهیای بوده است که از سالهای جنگ مانده و الان پرداخت شده است. خلاصه کسی خبر نداشت و من آن را از عنایت شهدا میدانم. بعد از آن سال بود که زندگی من رونق گرفت و حتی توانستم خانهام را عوض کنم».
«تابهحال قضیه جمعآوری این ۱۲۰ جلد کتاب را با هیچ ارگان فرهنگی درمیان نگذاشتهام، ولی با تمام وجود از مسئولان میخواهم که این کتب در خانه نماند و به علاقهمندان برسد.
دوست دارم کسانی که به شهدا و زندگینامه آنها علاقه دارند، این کتابها را بخوانند و از آن بهره ببرند». درحالحاضر آقای تجعفری بهدنبال جای مطمئنی است که این ۱۲۰ جلد کتب را تقدیم آنجا کند تا همه بتوانند از آن استفاده کنند.
* این گزارش چهارشنبه، ۱۸ بهمن ۹۶ در شماره ۲۸۰ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.