بیشتر به مناره شبیه هستند تا دودکش. شاید اگر توریستی گذرش به مشهد بیفتد و برایش توضیح بدهیم که اینها دودکش کورههای آجرپزی هستند، فکر کند او را دست انداختهایم. احتمالا این سؤال را خواهد پرسید که مگر میشود منارهای به این بلندی و با این ظرافت در ساخت، فقط برای خروج دود کوره آجرپزی باشد؟
بله! این خاصیت معمار و معماری ایرانی است که بلد نیست سرسری کار کند و همه هنرش را حتی برای ساخت یک دودکش ساده بهکار میگیرد. شاهد این موضوع تزیینات بینظیر انتهای همین میلکورههای آجرپزی است.
جاییکه دیگر آجرها ساده کار نشدهاند و برای خودشان طرح و شکلی دارند، درست شبیه پشتبامهای خانههای قدیمی چندصدسالهای که تکوتوکی از آنها در مشهد باقی مانده است. پدربزرگها خیلی خوب یادشان است که در مشهد چندین و چند میلکوره فعال بود و آجر خانههای شهر را تأمین میکرد، اما حالا همهشان خاموش شدهاند.
از میان آن همه میلکوره آجرپزی هم فقط تعداد انگشتشماری هنوز سرپا هستند. معروفترینشان کوره رستگارمقدم در خیابان میرزاکوچکخان است، اما آن چند تای دیگر مثل میلکوره آجرپزی جاده سیمان غریب افتادهاند و اصلا بعید نیست که این اثر زیبای معماری امروز و فردا و در حوالی ۷۰ سالگی به سرنوشت سایر اسلافش دچار شود.
بعد از شلوغیهای جاده سیمان و دوربرگردان سیسآباد، روی پل معروف حاج رجبعلی که قرار میگیریم، کمکم چهره میلکوره آجرپزی معروف این راسته پیدا میشود. از همینجا هم مشخص است که حالوروز این اثر معماریِ شاید تاریخی خیلی خوب نیست و همینکه تا امروز سرپا مانده، جای شکرش باقی است.
نزدیکتر که میرویم، حسابی توی ذوقمان میخورد، هر چقدر که به میل رستگارمقدم رسیدهاند و تروتمیزش کردهاند، این یکی سالهاست بهحال خودش رها شده است؛ معلوم است اصلا برای کسی مهم نیست. جدا از انواع و اقسام تبلیغاتی که روی دیواره میل نوشتهاند، حضور گوسفندفروشها و چریدن بز و گوسفندشان درست پای میل، توی ذوق میزند.
یکی از گوسفندفروشها مشغول معامله و چکوچانهزدن با خریدار است و هنوز متوجه حضور ما نشده تا پاپیچمان شود که اینجا چه میخواهید؟ از بین گوسفندها رد میشویم و مشغول انداز ورندازکردن میلکوره آجرپزی میشویم.
ظاهرش که نشانی از آسیب و خرابی نمیدهد. انگار هنوز مثل روز اول قرص و محکم است. البته گویا همزمان با زمینلرزههای پیدرپی مشهد در فروردین امسال، چند آجری از سر دودکش به پایین افتاده، ولی آسیب جدی ندیده است.
اگر این بنا را که بیشاز ۶ دهه عمر دارد، بگذارید کنار برخی خانهها و بیمارستانهای تخریبشده سرپل ذهاب و کرمانشاه که عمرشان به یک دهه هم نمیرسیده، متوجه میشوید که معماری آن تا چه حد قرص و محکم است.
جوانترهای محل میگویند از زمانیکه چشم باز کردهاند، این کوره و دودکشش اینجا بوده است و اطلاعات چندانی ندارند که مالک آن کیست و تاریخ ساختش به چه زمانی برمیگردد؟ برای همین حوالهمان میدهند به پیرمردها و موسفیدهای جاده سیمان تا آنها گره از کارمان باز کنند.
سراغ چند نفرشان که میرویم همان اطلاعاتی را که همه دارند و بهراحتی در اینترنت پیدا میشود، تحویلمان میدهند؛ اینکه در مشهد از این کورهها زیاد بوده و معروفترینشان میل رستگارمقدم در خیابان میرزاکوچکخان است و....
در این میان با راهنمایی برخی از اهالی، حاجرضا سخیزاده را پیدا میکنیم که از قدیمیهای محدوده رسالت است. حاجرضا میگوید: ۴۰-۵۰ سال پیش در این محدوده کوره آجرپزی فراوان بود. تا همین چند سال پیش هم چندتایی از میلدودکشهایشان در سیاسک و قرقی و همتآباد پابرجا بود که صاحبان زمینهایشان، آنها را خراب کردند.
سخیزاده نفسی تازه میکند و ادامه میدهد: اگر اشتباه نکنم قدیمیترینشان باید همین کوره بعد از پل حاج رجبعلی باشد که متعلق به حاجهاشم رستگارمقدم بود. از اقوام همان رستگارمقدم معروف که الان پارکی به نامش است و میل کوره آجرپزیاش هم درست کنار همان پارک است.
این یکی هم، چون کنار جاده افتاده و هنوز زمینش را کسی نخریده، سالم مانده است وگرنه تا الان صدباره خرابش کرده بودند. او تخریب این میلکورهها را کار اشتباهی میداند و اضافه میکند: حیف است که میلکورهها را خراب میکنند.
اینها نشان میدهد که معماران قدیمی ما چقدر استاد بودند که ۶۰-۷۰ متر مدور آجرچینی میکردهاند، بدون اینکه ذرهای کج شود. همین میلکوره را ببینید؛ حتی بعد این همه سال که در معرض باد، باران، برف و حتی زلزله بوده، آخ هم نگفته است.
پس از جستوجوهای فراوان و با سرنخهایی که اهالی به ما داده بودند، حاجعباس کشمیری را پیدا کردیم، کسی که در روزهای ساخت این میلکوره آجرپزی، وردست استادکار آن بوده و آجر به دستش میداده است.
حاج عباس همان اول کار آب پاکی را روی دستمان میریزد و میگوید که در مشهد دنبال معمار این بنا نگردید، چون تهرانی است و بعد میگوید: اصل این میلها و این شکل از کورهها مال تهرانیهاست و آنجا هم هنوز تعداد زیادی میل و کوره باقی مانده که فعال هستند، ولی میلهای مشهد را یا خراب کردهاند یا اینکه کورهاش را با خاک پر و میلش را تخریب کردند.
حاجعباس با خنده ادامه میدهد: این یکی در جاده سیمان فعلا قسر در رفته است. سپس میگوید:۶۰ سال پیش که میخواستند این میل را بسازند، صاحبان کوره رفتند و از تهران اوستارضا را آوردند. این آدم متخصص ساخت دودکش کوره آجرپزی بود.
هنوز میلهایی که در شهر خودش ساخته، سرپاست و کار میکند. همین آقا معمار همه دودکشهای کورههای آجرپزی این منطقه و حسینآباد است. حاجعباس سپس به تشریح قیافه و خلقیات استاد قدیمیاش میپردازد: اوستارضا یک بنای قد بلند لاغراندام سفیدپوست بود که برخلاف دیگر اوستاهای آن زمان اخلاقش با کارگرانش خیلی بد نبود.
زمانی که ساخت این میل را شروع کردند من ۱۵ یا ۱۶ سال بیشتر نداشتم. یادم میآید که قوت غالب روزانهاش هم یکیدو تخممرغ آبپز بیشتر نبود.
حاجعباس اینکه چطور میشود یک بنای آجری بدون فنداسیون آهنی، با این ارتفاع و ۶۰ سال قدمت، هنوز سرپا بماند و تخریب نشود را این گونه برایمان توضیح میدهد: خیلیها فکر میکنند که این میلها را همین طور از روی زمین آجرچینی کردهاند و تا بالا رفتهاند.
یادم هست زمانی که اوستارضا آمد تا این میل را بسازد، گفت که زمین را در حدود ۱۹ متر گود کنند. وقتی به آب رسیدند، درون چاه آهک ریختند و رویش هم سنگهای بزرگی انداختند. تا چند روز کارمان همین بود که سنگ و آهک داخل این گودال بریزیم تا پی میل آماده شود.
از این ۱۹ متر، ۱۶ تا ۱۷ مترش به همین شیوه پر شد و از آنجابهبعد تازه کار ساخت دودکش و آجرچینی شروع شد. تا پی به اصطلاح خودش را بگیرد و به قول بناها سفت شود و آماده کار، چیزی در حدود ۲ ماه طول کشید. این البته غیر از آن ۸۰ روزی بود که خود دودکش را میساختیم.
حاجعباس کشمیری از اول تا آخر کار ساخت میل جاده سیمان کنار اوستارضا بوده و آجر به دستش میداده است و برای همین خوب به خاطر دارد که این بنا با چه سختی و مرارتی بالا رفته و آجر روی آجر چیده شده است.
او تعریف میکند: اوستابناهایی که میلکوره میساختند، دل و جرئت زیادی داشتند. چون باید در ارتفاع بالا بنایی میکردند. کار هر کسی نبود که مثلا در ۵۰ یا ۶۰ متری سطح زمین بخواهد بهصورت منظم و دقیق آجرچینی کند.
داربست فلزی هم وجود خارجی نداشت و از چوببست استفاده میکردیم. تقریبا نمونه چوبی همین داربستهای امروزی بود. صبح به صبح که بناهای اوستارضا میآمدند، ارتفاعش را برای کار آن روز تنظیم میکردند و از آن بالا میرفتند.
البته از داخل خود میل کوره هم در فواصل ۳۰ سانتیمتری میلگردهایی درون دیوار گذاشته میشد که کار نردبان و پله را انجام میداد و گاهی از آن هم بالا میرفتند. حاجعباس تأکید میکند، بناها تا کارشان تمام نمیشد پایین نمیآمدند و ادامه میدهد: حتی غذایشان را با خودشان میبردند آن بالا.
داستان جالب ساخت میلکوره، اما مربوط است به رساندن آجر به دست اوستا بناها. حاجعباس کشمیری بهخاطر میآورد که قرقرههای بزرگی را روی زمین گذاشته بودند که بعضی وقتها دو نفری باید میچرخاندند تا آجر به بالا برسد.
اینطور هم نبود که ۴ یا ۵ عدد آجر روی هم بگذارند. شاید یک چیزی در حدود ۲۰ تا ۳۰ آجر روی هم میچیدند و به بالا میکشیدند. آجرها را هم از حسینآباد میآوردند. خیلی از کورههایی که اینجا بودند، موقع ساخت، خودشان آجر کار را تأمین میکردند، ولی برای این یکی از داخل شهر میآوردند، چون هنوز کورهاش آماده نشده بود.
حاج عباس در ادامه از عادت خاص اوستارضا در حین ساخت میل صحبت به میان میآورد و میگوید: در طول این مدتی که با هم کار میکردیم، یک بار ندیدم که بگذارد بناها بیشتر از ده رج آجر بچینند. میگفت بندکشیاش سخت میشود و کار از دست در میرود. اجازه هم نمیداد که هیچکس غیر از خودش این کار را انجام بدهد.
آنطور که حاجعباس میگوید دودکشهایی که اوستارضا میساخته آنقدر تروتمیز و مرتب و محکم بوده که هرکسی در این محدوده قصد داشته کوره بسازد سراغ او میرفته است، چون میدیدند دودکشهایی که دیگران میسازند هنوز تمام نشده، فرو میریزند.
کشمیری با خنده میگوید: همان موقع که ما مشغول ساخت این بنا بودیم، چند کیلومتر آن طرفتر میل کوره دیگری میساختند. تقریبا وسطهای کار بودند که چشم اوستارضا به آنها افتاد. از همان فاصله تشخیص داد دودکشی که میسازند، تمام نشده، فرو خواهد ریخت.
هنوز جملهاش تمام نشده بود که دیدیم بناها و کارگرها مثل برق دارند از چوببست پایین میآیند، پایشان که به زمین رسید دودکشی که ساخته بودند در عرض چندثانیه خراب شد. بعدها اوستارضا را صدا زدند تا بیاید برایشان یکی بسازد.
کار معماری دودکش و نقش و نگار دهانه آن که تمام میشده، معمارها برای اینکه میل کوره خراب نشود، الماسگذاری میکردهاند. حاجعباس میگوید: بالای دودکش یک میلهای شبیه صلیب است که یک سیم از آن وصل شده و تا پایین کوره آمده است و زیرزمین دفنش کردهاند.
این کار را برای این انجام میدادند که وقتی رعد و برق سنگینی میخورد، برق از آن بالا به زمین بخورد و آسیبی به میل نرساند. چون اگر مستقیم به آن برخورد میکرد، خرابش میکرد. در همین میل جاده سیمان، سیمی که از بالا کشیدهاند هنوز سرجایش باقی است.
از حاج عباس میپرسیم که چرا این میلها را با این ارتفاع زیاد میساختند که پاسخمان را اینگونه میدهد: کورههای آجرپزی که از این دودکشها داشت، حفرهحفره بود و به واسطه یک قسمت راهرومانند به میل میرسید.
۷۰-۶۰ سال پیش خبری از هواکش نبود، اگر این دودکشها را با ارتفاع کمتری میساختند، اصلا نمیتوانست کار هواکش را انجام دهد. میل کوره را تا حدی بالا میبردند که هم راحت دود را از کوره به بیرون ببرد و هم اینکه از آن طرف هوای سرد را به پایین منتقل کند.
از همه مهمتر بتواند دود زیادی را که از کوره بیرون میآید به دورترین نقطه ممکن ببرد نه محیط نزدیک خودش. شاید برایتان باورکردنی نباشد حرارت این کورهها آنقدر زیاد بود که حد نداشت، گاهی اوقات به جای دود از سر دودکش آتش بیرون میآمد.
اما همانطور که ساخت این میلکورههای آجرپزی کار هر کسی نبوده و باید معمار استخوانخردکرده و بلدکار را صدا میکردند تا بیاید و دودکشی را بسازد، برای خراب کردن آن هم باید متخصصش را میآوردند؛ کسی که کارش فقط خراب کردن میلکورههای آجرپزی بوده است.
آن هم با فنی عجیب و غریب. کشمیری تعریف میکند: وقتی میخواستند این کورهها را از بین ببرند، یک نفری را میآوردند که اوستای تخریب کوره بود. چون خراب کردن میلها کار هر کسی نبود. خیلیها اصلا نمیدانستند که باید از کجا و چطور شروع کنند.
شیوه تخریب میل این طور بود که پایین دودکش را از چهار طرف سوراخ میکردند. بعد یک چوب داخل آن میگذاشتند و آتش میزدند. همین که داغ میشد، دهانههایی که ایجاد شده بود گشاد میشدند و صدای جیرینگ نشست کردن دودکش در میآمد. چند دقیقه بعد هم میل کوره مثل فرفره دور خودش میچرخید و فرومیریخت.
*این گزارش یکشنبه ۱۰ دی ماه ۱۳۹۶ در شماره ۲۷۵ شهرآرامحله منطقه سه به چاپ رسیده است.